ایستانیوز:دو باشگاه استقلال و پرسپولیس باید تلاش کنند بدهیهای ثبت نشده، درآمدها و هزینههای خود را مبتنی بر استانداردهای حسابداری ارائه دهند و به سمت سودآوری، شفافیت و انضباط مالی حرکت کنند.
استارتآپها و برخی باشگاههای ورزشی تمایل زیادی برای ورود به بورس دارند. درست است که استارتآپها فعالیتهای کسب و کاری هستند که به سرعت میتوانند عملیاتی شوند و مبتنی بر فناوری اطلاعات و دانشبنیان هستند اما ورودشان به بورس نیاز به مقدماتی دارد که باید فراهم شود و این نوع فعالیتها باید به عنوان یک شخصیت خصوصی ساختارهای یک کسب و کار را به طور کامل داشته باشند. خیلی از اوقات استارتآپهایی تمایل به ورود دارند که ساختارهای مالی، اداری، نظارتی و مالکیتی آن برای ورود به بورس متناسب نیست. در نتیجه مادام که این تناسب وجود نداشته باشد، ورود به بورس به جای اثرات مثبت میتواند اثرات منفی و مخرب به دنبال داشته باشد پس اگر استارتآپی در حوزه تخصصی خود توانایی خوبی دارد ولی هنوز سیستمهای مالی حداقلی و توانایی گزارشگری و پاسخگویی، حسابرسی و ارائه اطلاعات به موقع را ندارد، در ورود به بورس با مشکل مواجه میشود. هر شخصیت حقوقی که میخواهد وارد بورس شود باید به این نکته توجه داشته باشد که واقعاً ساختارش را به گونه ای درست چیده که مهیای پاسخگویی به ذینفعان متعدد از جمله مالیات، بیمه و حتی پرسنل و سهامداران خرد باشد؟ جوانان فعال و خوشفکری استارتآپهایی راهاندازی میکنند، فعالیتهایی که واقعاً در آینده سودآور خواهد بود ولی برخی از آنها با بعضی از حداقلهای بورس آشنا نیستند. برخی از این افراد انتظار دارند تکالیف مالیاتی و بیمهای انجام ندهند و فکر میکنند برایشان دست و پاگیر است. ممکن است برخی برای شروع منزل را دفتر کار خود قرار دهند اما باید بدانند که کسب و کارشان باید شکل و شمایل یک بنگاه اقتصادی را داشته باشد. توصیه میکنم فعالان این بخش، برای ورود به بورس آموزشهای لازم را ببینند چرا که اگر آموزش نبینند و متوجه شوند بدهیهای مالیاتی به بار آمده و تعهدات تامین اجتماعی موجب شده بستانکاران با استناد به قانون ادعایی علیه آنها کنند، ممکن است منتقد شوند که کسی آنها را حمایت نمیکند؛ ولی اگر آموزش ببینند امیدوارانهتر میتوانند کار را پیش ببرند. البته استارتآپ به خاطر سرعت راهاندازی مبتنی بر فناوری اطلاعات است ولی بعضی از این استارتآپها بعد از گذشت چند سال شکل و فرم گرفتهاند و ماهیت استارتآپیشان کمرنگ است و یک فعالیت اقتصادی جاافتاده محسوب میشوند.
در مورد باشگاههای فوتبال هم کم و بیش این بحث وجود دارد. در باشگاهها جنبه ورزش، رقابت، بازی و در عین حال کسب و کاری که به طور خاص مبتنی بر بازیکن، مربی، سرمایه گذاران و ذینفعان غیرمالی است که بر روی سکوها مینشینند، پررنگ است. در باشگاهها آنچه به صورت برجسته وجود دارد بحث طرفداران است و بحث ماهیت ورزش و رقابت اصولاً برجستهتر از بنگاهداری است. بسیاری از باشگاههای ما هنوز آن ادبیات بنگاهداری را ندارند. بعضی باشگاهها هنوز نمیدانند صورت مالی چیست و برخی هنوز حسابداری اولیه را هم ندارند که میبایست این مقدمات فراهم شود. پس در مورد باشگاههای فوتبال برای ورود به بورس، مقدمهای که در مورد ورزش و بازی است و علایقی که تماشاچیان، طرفداران و حتی بازیکنان و آنچه در شبکههای اجتماعی برجسته است از یک بنگاه اقتصادی دارند که نوع کسب و کارش فوتبال است یا ورزش است، شاید متفاوت باشد. باشگاه فوتبال برای ورود به بورس میبایست بداند که یک بنگاه اقتصادی است و باید پیشبینی سود داشته باشد. پس باید بحث مدیریت و مالکیت از هم جدا شود. اگر مدیری ادبیات بنگاهداری را نداند حتماً به مشکل میخورد. البته باشگاههایی چون پرسپولیس و استقلال برای ورود به بورس کمی آشناتر با ادبیات بنگاهداری هستند و میدانند که هر اطلاعات مهمی را که ممکن است در این شرکتها باشند مکلفاند بلافاصله به بورس اعلام کنند. همچنین در مورد سودآوری این شرکتها گزارشهای مکرر و متعدد دهند. این تمرین باعث شده این باشگاهها کم و بیش با ادبیات بورسی آشنا شوند. دو باشگاه استقلال و پرسپولیس میدانند که بندهای متعدد حسابرسی به شهرتشان آسیب میزند. در نتیجه باید تلاش کنند بدهیهای ثبتنشده، درآمدها و هزینههایی که ثبتنشده است و یا در دورههای مالی مختلف که تطابق ندارد و به ثبت میرسد، مبتنی بر استانداردهای حسابداری باشد. لذا برای موفقیت و سودآوری باید سنگ بنای عرضه سهام هر باشگاهی شفافیت و انضباط مالی باشد.
در کل برای ورود به بورس باید شرایط بورس فراهم شود و بحث مالکیت مشخص باشد. میزان سرمایه باید حداقلهای لازم را داشته باشد. شرکت باید چشمانداز سودآوری داشته باشد. چراکه با زیان مستمر و ممتد در گذشته و آینده نمیتوان سهم جذابی برای خود ایجاد کرد. در عین حال مدیران باشگاههای فوتبال و مدیران استارتآپها هم باید بدانند که مدیر یک بنگاه اقتصادی هستند و باید بخشها و حوزههای مختلفی را اداره کنند و بین این بخشها بالانس به وجود بیاورند؛ به نوعی که مبتنی بر تخصص و دانش باشد. یک مدیر باشگاه فوتبال که فوتبال را خوب میداند ولی نمیداند که بحث سودآوری برای سهامدار بورس مهم است، قطعاً موفق نخواهد بود. اگر مقدمات و شرایط اولیه فراهم نشده باشد و زیربنای لازم وجود نداشته باشد، عرضههایی هم که در بورس صورت میگیرد موفق نخواهد بود حتی اگر شرایط شکلی بورس رعایت شود و اطلاعات و چشماندازهای مثبتی برای عملکردهای آتی نشان داده شود.
اما ممکن است این سوال پیش بیاید که آیا حضور چنین شرکتهایی به تعمیق بازار کمک میکند؟ اگر ابعاد باشگاهها را گسترده ببینیم، بله، حضور آنها به گسترش عرضهها کمک میکند. اما در حال حاضر باشگاههای ما کوچک هستند. طبعاً عمق بازار هم متناسب با وضع موجود است اما میتوان امیدوار بود با ورود به بورس و لزوم سرمایهگذاری و تامین سرمایه از طریق بورس بتوانند کارهای توسعهای خود را انجام دهند که میتواند به عمق بازار منتهی شود. درباره استارتآپها هم همین مسئله صدق میکند. چون عموماً استارتآپها در حد بنگاههای کوچک هستند و بعضاً شخصمحور و تخصصمحورند، میزان سرمایه این نوع کسب و کارها عموماً کم است، ولی در عین حال باید حوزههای سرمایهگذاری مرتبط با اصل بیزینسشان را توسعه دهند و با افزایش سرمایه و تامین مالی از طریق بورس موجب انتشار اوراق بیشتر شوند که طبعاً در عرضههای بورس تاثیرگذار خواهد بود.