ایستانیوز:هوش مصنوعی کاربردی را میتوان در چهار موج طبقهبندی کرد که به صورت همزمان رخ میدهند اگر چه نقطه آغازشان یکی نیست و سرعتشان هم متفاوت است. اولی هوش مصنوعی اینترنتی است، دومی تجاری، سومی ادراکی و چهارمی هوش مصنوعی خودمختار
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بازارهای مالی(ایستانیوز)، عبارت «هوش مصنوعی» اولین بار سال ۱۹۵۶ در کنفرانسی تاریخی در کالج دارتموث به کار برده شد، اما سرعت رشد در این حوزه پایین بود و تازه در طول ۱۰ سال اخیر است که توانستهایم برای اولین بار گوشههایی از قدرت و کاربرد آن را ببینیم. هوش مصنوعی به دنبال انجام وظایفی است که تاکنون عموما فقط از ذهن انسان برمیآمد: تشخیصدادن الگوها، پیشبینی نتایج فعالیتها و روندها، و بالاخره گرفتن تصمیمهای پیچیده. حالا الگوریتمهای هوش مصنوعی میتوانند دنیای ما را درک و تفسیر کنند و عدهای حتی معتقدند که آنها به زودی صاحب احساس، همدردی و قدرت خلاقه میشوند. با اینهمه هنوز با رویای اولیه رسیدن هوش مصنوعی به قدرت «هوش انسانی» فاصله زیادی داریم.
آنچه که باعث شد اوضاع صنعت هوش مصنوعی حدود یک دهه پیش ناگهان تغییر کند پیشرفت در حوزه «یادگیری عمیق» بود: یک ساختار که از مغز انسان و یاختههای عصبیاش و شکل رابطه آنها با یکدیگر الهام گرفته شده. همانطور که عبارت یادگیری «عمیق» نشان میدهد در این سیستم ما شبکههای یادگیری عمیق داریم که میتوانند هزاران لایه عمق داشته باشند و میلیاردها پارامتر را در خود جای دهند. البته برخلاف مغز انسانی، این شبکهها با مقادیر عظیمی اطلاعات برچسبخورده «آموزش» میبینند. بعد آنها از آنچه که «آموختهاند» استفاده میکنند و به صورت دقیق و ریاضیوار الگوهای بسیار ظریف را در کوه عظیمی از اطلاعات پیدا میکنند. ورودی اطلاعاتی در شبکه میتواند هرچیز دیجیتالی باشد - از تصویر یا صدا گرفته تا اطلاعات خرید کارت اعتباری شما. خروجی این شبکه اما یک تصمیم یا یک پیشبینی است که با سوالی که از آن پرسیدهشده ارتباط دارد: چهره چهکسی در این تصویر است؟ چه کلماتی در آن فایل صوتی بیان شد؟ آیا این خرید کلاهبرداری بود؟
نکته اینجاست که این پیشرفت مهم تکنولوژیکی در حوزه یادگیری عمیق با انفجار اطلاعاتی عصر دیجیتال همزمان شده است: یادگیری عمیق به کمک اینترنت میتواند فعالیتها و تمایلات انسانی را به طور مداوم رصد کند. مغز انسانی تمایل دارد که روی مشخصترین ارتباط میان ورودی و خروجی تمرکز کند، اما الگوریتم یادگیری عمیق طوری آموزش یافته که در اقیانوسی از اطلاعات میتواند ارتباط میان جنبههای ریز و گذرای دیتا را کشف کند: اطلاعات و ارتباطاتی آنقدر ظریف یا پیچیده که مغز انسان حتی نمیتواند آنها را به صورت منطقی توصیف کند.
وقتی شما میتوانید صدها و هزاران ارتباط اینچنینی را با هم ترکیب کنید طبیعتا از ذهن حتی با تجربهترین و هوشمندترین انسانها بهتر عمل خواهید کرد. الگوریتمهای هوش مصنوعی حالا انسانها را در حوزههای مختلفی شکست میدهند: در تشخیص چهره، تشخیص جملات در محاوره، در بازی شطرنج، در خواندن تصاویر امآرآی سرطانهای خاص، در پیدا کردن کارت اعتباری تقلبی و حتی در تصمیمگیری برای تایید اعطای وام به فلان مشتری.
این الگوریتمها در خلأ کار نمیکنند. آنها برای انجام تحلیلهایشان نیازمند حجم عظیمی از اطلاعات هستند تا خودشان را آموزش دهند. برای انجام این کار هم نیازمند قدرت کامپیوتری بسیار بالایی هستند. هوش مصنوعی کنونی میتواند در حوزهای کاملا مشخص و تعریفشده کار بکند. یعنی هوش عمومی و عقل سلیم ندارد یا نمیتواند در این حوزه عمل کند: مثلا AlphaGo که میتواند انسان را در بازی باستانی چینی Go شکست بدهد نمیتواند اصلا شطرنج بازی کند. الگوریتمی که میتواند تصمیم بگیرد که به چهکسی وام بدهیم، توانایی سرمایهگذاری ندارد.
هوش مصنوعی به کمک دو کاتالیزور یادگیری عمیق و انفجار اطلاعاتی توانست از عصر اکتشاف وارد عصر اجرا شود. حالا خانه اصلی هوش مصنوعی نه آزمایشگاههای سطح بالای تحقیقاتی، که برنامههایی با کاربرد در زندگی روزمره است. حالا شرکتها و دولتها به دنبال راههایی برای وارد کردن قابلیتهای کنونی هوش مصنوعی به فعالیتهایشان هستند تا بتوانند نهایت استفاده را از این تکنولوژی پیشگامانه ببرند. به همین خاطر است که چین با بازار و دیتای عظیمش و با کارآفرینان قدرتمندش ناگهان به یک ابرقدرت هوش مصنوعی تبدیل شده است.
آنچه این تکنولوژی را اینچنین قدرتمند میکند این است که میتوان آن را تقریبا در هر حوزهای که فکرش را بکنید به کار برد. شاید چنین حضور فراگیری را از زمان کشف الکتریسیته ندیده باشیم. ما وارد عصری شدهایم که میتوانیم کمکم هوش مصنوعی را در هر حوزهای به کار ببریم، چیزی شبیه آن زمان که بشر یاد گرفت چطور از الکتریسیته در همهجا استفاده کند: اتاقها را روشن کند، با آن غذا بپزد و با آن قطارها را راه بیندازد. زندگی پیش از الکتریسیته برای ما قابل تصور نیست. زندگی بدون هوش مصنوعی هم برای نسلهای بعدی غیرقابل تصور است.
چهار موج هوش مصنوعی
هوش مصنوعی کاربردی را میتوان در چهار موج طبقهبندی کرد که به صورت همزمان رخ میدهند اگرچه نقطه آغازشان یکی نیست و سرعتشان هم متفاوت است.
مرحله اول «هوش مصنوعی اینترنتی» است که از حجم عظیم اطلاعات در وب تغذیه میکند. نقطه قوت این هوش مصنوعی این است که کاربران اینترنت به طور خودکار اطلاعات برچسبخورده و آماده تحویلش میدهند: کلیککردن مقابل کلیک نکردن، خریدن کردن مقابل خرید نکردن. تکتک فعالیتهای ما در اینترنت ماده خام این هوش مصنوعی به حساب میآید. هوش مصنوعی از این صفحات اطلاعات برچسبخورده استفاده میکند و پروفایلی دقیق از شخصیت، عادات، خواستهها و تمایلاتمان میسازد. بعد با استفاده از همین تصویری که از ما ساخته، در اینترنت و در شبکههای اجتماعی چیزهایی را نشانمان میدهد که میپسندیم (یا میخریم) تا کارفرمایش درآمد بیشتری کسب کند.
موج دوم «هوش مصنوعی تجاری» است. اینجا الگوریتمها طوری آموزش میبینند که اطلاعات حیاتی شرکتها، از وضعیت خرید مشتریان، تا سوابق نگهداری از ماشینآلات تا روندهای پیچیده تجاری را بفهمند و در آن روندها و الگوها را تشخیص بدهند و در نهایت به مدیران در تصمیمگیری بهتر کمک کنند. یک الگوریتم برای مثال ممکن است روی هزاران وام بانکی و میزان بازگشت آنها تحقیق کند و متوجه شود یک نوع خاص از مشتری ریسک بالایی برای بانک به وجود میآورد، یا متوجه شود میتوان به نوع خاصی از مشتری که تا به حال به او بیتوجهی شده بوده وام بیشتری داد. پژوهشگران در حوزه پزشکی هم میتوانند از الگوریتمهای یادگیری عمیق استفاده کنند تا اطلاعات گستردهای از تشخیص بیماریها، وضعیت ژنتیکی، نتایج درمانی و وضع بیماران پس از درمان را کنار هم بگذارند و بتوانند درمانی را کشف کنند که بهترین نتیجه را روی یک بیمار خاص خواهد داشت و تا حالا از چشمشان دور مانده بوده. ذهن ما منطق خطی علت و معلولی را دنبال میکند اما هوش مصنوعی این قدرت را دارد که روابطی ظریف را بین حجم عظیم اطلاعات ببیند و متخصصان را پشت سر بگذارد.
موج سوم «هوش مصنوعی ادراکی» است و اطلاعات خود را به طور مداوم از چشمها، گوشها و دیگر حسگرهای انسانی دریافت میکند. این هوش مصنوعی اطلاعاتی را جمع میکند که قبلا جمعآوری نشده است. همچنان که حسگرها و دستگاههای هوشمند خانهها و شهرهای ما را از آن خود میکنند ما در آستانه ورود به اقتصاد یک تریلیون حسگری هستیم. از دستگاههای هوشمندی که با آنها حرف میزنیم (مثل اسپیکر الکسای شرکت آمازون، یا سیری در آیفون) تا دستگاههایی که همراه ما میبینند مثل عینک گوگل، اینها طلایهداران این شکل از هوش مصنوعی هستند.
موج چهارم هوش مصنوعی از بقیه سرنوشتسازتر و البته دشوار است: «هوش مصنوعی خودکار». این هوش مصنوعی تمام موجهای قبلی را با هم ترکیب میکند و به ماشینها این توانایی را میدهد که دنیای اطراف را حس کنند و به آن واکنش نشان دهند، خودشان تصمیم به حرکت بگیرند و مسیرشان را انتخاب کنند و مثل انسانها از وسایل و ابزارها استفاده کنند. در این موج شاهد ورود خودروهای بدون راننده خواهیم بود که میتوانند دنیای دور و برشان را ببینند: الگوها را از طریق دوربینهای خود تشخیص بدهند (مثل هشتوجهی قرمزرنگ STOP) و به این نتیجه برسند که باید توقف کنند و بالاخره در زمانی درست پدال ترمز را فشار دهند تا خودرو به آرامی متوقف شود. در چنین دنیایی رباتها در کارخانهها کار میکنند، وظیفه انبارداری پیشرفته را برعهده دارند، میوه میچینند، ظرف میشویند و در نهایت به مشتریان جنس میفروشند و سرویس میدهند.
برای انقلاب آماده باشید
از آنجا که هوش مصنوعی میتواند برنامهریزی شود تا سود را به حداکثر برساند یا جایگزین کارگر انسانی شود، بلافاصله به ارزش اقتصاد هر کشور اضافه خواهد کرد. هوش مصنوعی سریع و دقیق است، میتواند شبانهروز کار کند، شکایت نمیکند و میتواند وظایف متفاوتی را انجام دهد. طبق برآورد شرکت مشاوره مالی پرایس واترهاوس کوپرز این تکنولوژی در سال ۲۰۳۰ مسئول حدود ۱۶ تریلیون دلار از تولید ناخالص داخلی کشورهای جهان خواهد بود.
البته چنین فرصت بزرگی چالشهای بزرگی هم برای بشر به همراه دارد. اولین و مهمترین آن بیکاری است: از آنجا که هوش مصنوعی میتواند وظایف تکمنظوره را با دقتی فرابشری بدهد - و اکثر مشاغل انسانی در کارخانهها و ادارات تکمنظورهاند - احتمالا تعداد فراوانی از مشاغل روتین توسط این تکنولوژی نسل بعدی جایگزین خواهد شد. این موج بیکاری شامل کارگران و کارمندان خواهد شد. هوش مصنوعی بدون تردید مشکلاتی در حوزههای امنیت، حریم خصوصی، تبعیض و انحصار به وجود خواهد آورد و به نظر نمیرسد که دولتها و شرکتها برای این آماده باشند.
اما یک نگرانی دیگر که فعلا نیاز نیست به آن فکر کنیم این است که ماشینها به هوشی کاملا در حد انسانها - و بالاتر از آن - دست پیدا کنند و این به آنها قدرت نابودی بشر را میدهد. (حتما در فیلمها و کتابهای علمی- تخیلی سناریوهای متفاوتی از این ماجرا را دیدهاید.) اما ما به چنین روزی نزدیک نیستیم. هوش مصنوعی کنونی «هوش مصنوعی عمومی» نیست و برخلاف هوش انسانی فقط میتواند یک وظیفه خاص و کوچک را که برایش برنامهریزی شده انجام دهد. هوش مصنوعی عمومی نیازمند تواناییهای پیشرفته از جمله استدلال، یادگیری مفهومی، درایت، برنامهریزی، تفکر چندحوزهای، خلاقیت و حتی خودآگاهی و احساسات است که فعلا از توان هوش مصنوعی کنونی خارج است. مهندسان هنوز نتوانستهاند هیچ راهی را به سمت اینچنین هوشی طراحی کنند.
ما چقدر با هوش عمومی فاصله داریم؟ ما حتی آنقدر نمیدانیم که دست به برآورد بزنیم. بشر نیازمند چندین کشف و پیشرفت بزرگ در این حوزه است تا بتواند به هوش مصنوعی عمومی برسد و فراموش نکنید که ما در طی ۶۰ سال گذشته فقط یک پیشرفت بزرگ در این بخش داشتهایم. پس فعلا نگران انقراض بشر توسط هوش مصنوعی نباشیم و بدانیم که این چهار موج انقلابی در حد انقلاب صنعتی ایجاد خواهند کرد. هر انقلابی برندگان و بازندگانی بزرگ خواهد داشت. اینجاست که باید به سوالی سرنوشتساز پاسخ دهید: شرکت، سازمان و کشور شما کجای این بازی قرار دارد؟