ایستانیوز:سال ۲۰۰۲ شرکت انرون ورشکست شد. خبری که تا بالاترین مقامات دولتی امریکا را برافروخته کرد و مانند آواری بر سر سهامداران فرود آمد. شرکت انرون که در سال ۱۹۸۵ از ادغام دو شرکت گاز هوستون و شرکت اینترنورث متولد شده بود در دهه ۹۰ میلادی به سرعت تبدیل به یکی از پرهوادارترین شرکتهای بازار بورس شده بود و امپراتوریاش به نظر پایانناپذیر میآمد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بازارهای مالی (ایستانیوز)،بسیار پیش از اینکه خبر ورشکستگی این شرکت اعلام شود، زیانها، اشتباهها و کسریها شروع شده بود اما همه این موارد با زیر پا گذاشتن برخی از قوانین و پنهان کردن حقایق از سهامداران، مسکوت ماندند. شرکتی که مدتها به عنوان نوآورترین شرکت امریکایی شناخته میشد سرانجام در سال 2002 سقوط کرد و مورد بررسیهای کیفری و قضایی قرار گرفت. آنچه در این بخش میخوانید ترجمه مقالهای است در مورد پرونده شرکت انرون که در روزنامه نیویورک تایمز به چاپ رسید. این مقله نگاهی داشته است به علل سقوط این شرکت، روابط مدیران آن با دولت امریکا و درسهایی که از این ورشکستگی تاریخی میتوان گرفت.
انرون یک شرکت با مدل اقتصاد جدید بود، شرکتی با فرمول «فراتر از چارچوب بیندیش» و تغییر الگوی تجارت و کشف بازارهای تازه. در واقع این شرکت توسط مجله فورچون و چهار سال متوالی به عنوان نوآورترین شرکت امریکا معرفی شد. حالا این شرکت یک شرکت ورشکسته است. انرون چه میکرد؟ این شرکت کارهای بسیاری میکرد اما اصلیترین کارش خرید و فروش انرژی بود. اما کجای این کار نوآورانه است؟
وقتی انرون کارش را شروع کرد تولید گاز طبیعی و برق در انحصار شرکتهای تحت کنترل دولت قرار داشت که اغلب ناقص و ناکارآمد بودند. انرون با استفاده از جادوی والاستریت توانست منابع انرژی را به ابزار اقتصادی تبدیل کند که میتوانست در بازار بورس خرید و فروش شود. این قراردادهای مالی منابع ثابت با قیمت قابل پیشبینی را برای مشتریان تضمین میکرد. حالا وقت مناسبی است که مکث کنیم و از ماجرای انرون درس بگیریم. این شرکت کارهای احمقانه و عجیب و غریب بسیاری انجام داد اما معرفی قوانین عرضه و تقاضا در حوزه انرژی بسیار هوشمندانه بود و به صورت کلی به نفع مشتریان است.
انرون کجای راه را اشتباه رفت؟
همانگونه که برای اغلب کارآفرینان ماجراجو اتفاق میافتد، انرون هم دچار غرور شد. مدیران شرکت به این نتیجه رسیدند که اگر قادر به معامله انرژی هستند پس در این فضای بازار مجازی میتواند هر چیزی را در هر جایی معامله کند. کاغذ روزنامه، زمان تبلیغات تجاری در تلویزیون، بیمه، انتقال سریع دادهها و... همه به قراردادهایی تبدیل و به سرمایهگذاران فروخته میشدند. انرون میلیاردها دلار را به پای این سرمایهگذاریها ریخت که برخیشان شکست خوردند. بعدا مشخص شد که انرون در سرمایهگذاری خوب است اما در حوزه اجرا فاجعهبار عمل میکند. انرون مدتی توانست ناکامیهای خود را به صورت خلاقانهای پنهان کند اما در نهایت حقیقت آشکار شد و شرکت سقوط کرد.
انرون چگونه اشتباهاتش را پنهان کرد؟
انرون برای اینکه افسانهاش را زنده نگه دارد و ارزش سهامش همچنان رو به افزایش باشد، مجموعهای از شراکتهایی را خلق کرد که میتوانست زیانهایش را در سایه آنها پنهان کند و در مواردی هم درآمدهای خیالی ابداع کرد. والاستریت ژورنال یکی از نمونههای درخشان این شیوه را در مطلبی به عنوان مثال آورده است: «انرون پولی را بر روی یک سرمایهگذاری مشترک با بلاکباستر (شرکت سرشناس اجاره فیلمهای ویدئویی) گذاشت تا کار اجاره آنلاین فیلم را شروع کنند. این معامله هشت ماه بعد شکست خورد اما در این مدت انرون مخفیانه با بانک کانادا وارد شراکت شد. این بانک به ازای سود 10 ساله اول انرون از محل سرمایهگذاری در حوزه فیلم، 115 میلیون وام در اختیار این شرکت گذاشت. معامله با بلاک باستر (که خودش از نمونههای برجسته شکست تجاری شد) حتی یک پنی هم سود نداشت اما انرون وام دریافتی از بانک کانادا را به جیب زد.»
اپلییشن قاتل؟
اپلیکیشن قاتلKiller Application) یا به اختصار Killer App به نرمافزارهایی اطلاق میشود که محدود به یک پلتفرم خاص بوده و به دلیل جذابیت و محبوبیت بالا یا نیاز شدید کاربران به آن نرمافزار، باعث میشود پلتفرم مورد نظر با اقبال بسیار بالایی روبهرو شود) شانس طلایی دنیای جدید بود (آقای لِی از مدیران انرون به معامله بلاک باستر عنوان اپلیکیشن قاتل دنیای سرگرمی را داده بود). گاهی این اصطلاح نه به معنای کالا یا خدمات جدید بلکه به معنای یک راه فرار درست و حسابی بود. در دهه 90 خیلیها معتقد بودند که این اصطلاح قدرت محرک دارد.
والاستریت هالیوود دنیای جدید بود، پذیرفتن ریسک نقش هورمون تستوسترون را بازی میکرد و لو دابس (مجری برنامه معروف اقتصادی monu line در شبکه CNN) حکم لئوناردو دیکاپریو را داشت. حسابداران خود را به عنوان مشاور معرفی میکردند و مزدا میاتا میخریدند. و در چنین فضایی انرون چقدر پرهوادار بود. مجله فورچون سال 2000 شرکتهای قدیمی انرژی را در مقایسه یا انرون این گونه توصیف کرد: «این شرکتها مانند یک مشت آدم قدیمی بودند که دارند در اتاقی همراه با همسرانشان با آهنگهای غمگین و صدای خوانندهای مثل گای لومباردو میرقصند که ناگهان الویس پریسلی جوان از نورگیر خانه به درون میپرد.» در این استعاره انرون قرار بود نقش الویس را داشته باشد اما نویسنده مطلب فراموش کرد که بنویسد الویس خودش را با پرخوری به کشتن داد.
آیا انرون بابت استفاده از نفوذ سیاسی هزینه میکرد؟
کارها در واشنگتن اینطوری پیش نمیروند. انرون برای «دسترسی» هزینه میکرد و نقش پول این بود که درها را باز کند! (احتمالا توجیه این کار این بود که: اگر دولت کارها را به روش انرون انجام دهد بسیاری از مردم بسیار بسیار ثروتمند میشوند و بعد خیلی خیلی از رهبران زیرکی که این امکان را فراهم کرده بودند قدردانی میکنند.) اگر میخواهید بدانید که آیا دولت بوش در حق انرون لطفی کرده یا نه باید بدانید که بله! لطفی که از سوی دولت کلینتون و هردو جناح محافظهکار و دموکرات در کنگره هم شامل حال این شرکت شده بود. از جمله این لطفها سیاستگذاریهایی با امکان گریز برای این شرکت و برخی عوامل تعدیلکننده قانونی بود که به صورت اختصاصی برای انرون تعریف شدند. بیشتر آنچه در واشنگتن برای کمک به درخشش بیشتر انرون انجام شد بسیار آشکار بود. سیاستمداران قوانین دولتی را دور زدند و به صورت روشمند روی رکودهای مالی این شرکت سرپوش گذاشتند تا منافع جمع کوچکی از سرمایهداران محفوظ بماند. آنها نوعی فرهنگ مبتنی بر احتکار در بازار بورس به وجود آوردند و حتی برای والاستریت تقاضای بودجه امنیت اجتماعی دادند. و البته سیاست کاهش مالیات را اجرایی اما نظارت بر بازپرداخت مالیات را متوقف کردند.
سوال اینجاست: مگر بازار آزاد به معنای برداشتن دولت از مسیر کار نیست؟ بله و خیر. طرفداران بازار آزاد به کاهش قوانین و مقررات باور دارند. انرون هم به کاستن از قوانین سر راه شرکت باور داشت. این شرکت این قدرت را داشت که با لابیگری، خطوط انتقال برق ایالتی را به سیطره دولت فدرال درآورد، این کار با اصول بازار آزاد نمیخواند اما کار انرون را به شدت سادهتر میکرد. این شرکت همچنان برای سختگیرانهتر شدن قوانین مربوط به آلودگی هوا لابی کرد چون راهی پیدا کرده بود که از راه «اعتبار انتشار» پول درآورد (مجوز یا گواهی قابل معامله برای خروج یک تن دیاکسید کربن یا هر نوع گاز گلخانهای دیگر). در انتهای کار هم به نظر میرسید که شرکت به دنبال کمک مالی برای جلوگیری از ورشکستگی است.
یکی از اصول اساسی سرمایهداری این است که گردانندگان شرکتها تحت نظارت قوانین بازار قرار میگیرند، قوانینی که توسط سهامداران وضع میشوند. اگر قرار باشد به سهامداران در مورد وضعیت شرکت دروغ گفته شود این اصل نقض میشود. اینجا باید یکی دیگر از درسهای پرونده انرون را مرور کرد: هرکسی را که با صدای بلندتر فریاد بازار آزاد سر میدهد با دقت بیشتری زیر نظر بگیرید.
اما سرانجام دولت زیر بار کمک مالی به انرون نرفت؟ خیر! دولت دلش نمیخواست روی عرشه کشتی در حال غرق شدن بایستد. این آخرین درسی است که میتوان از ورشکستگی شرکت محبوب دولت گرفت: وقتی که تجارت و سیاست رودرروی هم مینشینند پای رابطه عاطفی در میان نیست، پای معامله در میان است.