RSS
امروز شنبه ، ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین اخبار

افشای ارزبگیران بزرگ

از جیب حقوق بگیران سرقت می‌کنند‌

وام خواری شرکت های کاغذی بانک ها

رشد ۶۴ درصدی منابع بانک سینا در دو سال گذشته

سفته الکترونیکی بانک کشاورزی، نسل جدید خدمات بانکی

تلاش شبکه فروش، اعتبار و اعتماد به صنعت بیمه را در جامعه افزایش می دهد

نرخ بهره بین بانکی چند درصد شد؟ + جدول

این تازه آغاز راه است...

بزرگترین رویداد فناورانه و نوآورانه چادرملو به ایستگاه آخر رسید

ضرب الاجل یک هفته‌ای قالیباف به بانک مرکزی

روش جایگزینی موبایل با کارت بانکی اعلام شد

دو کارگزاری جدیدالتاسیس مجوز فعالیت دریافت کردند

ظرفیت تامین مالی از محل اوراق جدید برای بازار سرمایه

هشدار درباره نفت ۱۰۰ دلاری و تورم جهانی

نخستین برات الکترونیکی شبکه بانکی صادر شد

زمان بیست و یکمین جلسه حراج شمش طلا

پیش‌بینی جدید درباره قیمت طلا و سکه در بازار

ریال ایران بر لبه پرتگاه

شرایط دریافت سود سهام عدالت

جزئیات نقل و انتقال پول اعلام شد

بحران در کمین اقتصاد جهان

چاپ پول روی کاغذ بانک‌ها

ثبت نام وام مستاجران چگونه است؟

فروش بیشتر برای فروشندگان، بازگشت وجه برای خریداران از طریق "طرح ماندگار" بانک رفاه کارگران

پیام مدیرعامل بیمه تجارت‌نو به مناسبت سالروز تاسیس شرکت

نخبگان و لزوم تغییر در رهیافت‌ها و رویکردها

بن‌بست توسعه در ایران

احمد آل‌یاسین/ پژوهشگر حوزه توسعه
۱۶:۲ - ۱۴۰۲/۲/۲۳کد خبر: 351188
ایستانیوز:موانع اصلی و تاریخی مسیر توسعه در ایران چیست و انتظار از جامعه، حاکمیت و نخبگان اجتماعی چیست؟ در این مقاله به رهیافت‌ها و ناکامی‌های توسعه پرداخته می‌شود.
توسعه در کشورهای توسعه‌یافته، یک فرایند فرهنگی است که در نتیجه اثرگذاری خرد جمعی نخبگان، مهارت‌های کارشناسی در چارچوب ساختار ملت - دولت به دست آمده است. ول ایران علی‌رغم حضور انبوه نخبگان، روشنفکران، کارشناسان و مجریان، به بن‌بست توسعه رسیده است. در این نوشتار، برای فهم چرایی انسداد توسعه، مرور فشرده‌ای بر یک برش تاریخی از فراز و فرود نخبگان و دوران تعلیق و تعطیلی تفکر داشته و در پایان به فرازهایی از توسعه‌ناپذیری و چرایی انسداد توسعه پرداخته شده است.
 
متون تاریخی نشان می‎دهد که ایرانیان از چندین سده پیش از میلاد در حوزه اندیشه‌ورزی، تولید فکر و خردگرایی پیشگام بقیه ملل باستانی بوده‌اند. حدود یک هزار سال پیش از میلاد، آشو زرتشت با شاخه گلی در یک دست و اوستا در دست دیگر سه پیام به همراه آورد: «شادی، آزادی و راوی». چندین سده بعد از زرتشت، کنفوسیوس در چین، و سقراط، افلاطون و ارسطو در یونان ظاهر شدند. مانی، مزدک، بزرگمهر حکیم، منابع حقوقی ساسانیان،
 
 اندرزنامه‌ها و شکوه دانشگاه جندی‌شاپور نمادهای اندیشه‌‌ورزی پیش از حمله اعراب به ایران هستند.
 
 بعد از حمله عرب، به مدت دو سده عصر تعطیلی و تعلیق حکمت فرارسید، اما با ورود ایرانیان به عرصه حکومت عباسیان، دوران رونق علمی و تولید فکر دانشمندان ایرانی دوباره آغاز شد.
 
 رستاخیز علمی اواخر سده هشتم میلادی (اواخر دوم هجری) تا سده‌های نهم و دهم میلادی(سوم و چهارم هجری) با نهضت معتزله و خیزش‌‌های اسمعیلیه و اخوان‌الصفا شتاب بیشتری یافت.
 
ریچارد فرای، ایران‌شناس نامدار آمریکایی، سده‌های نهم، دهم و یازدهم میلادی (سوم، چهارم و پنجم هجری) را دوران زرین تاریخ ایران با درخشش دانشمندان و متفکرینی بسان پورسینا، ابوریحان بیرونی، جابربن حیان، محمدبن زکریای رازی، موسی خوارزمی، ابونصر فارابی، فردوسی و بسیاری دیگر نامید.
 
متاسفانه درخشندگی و شکوفایی دوران زرین تولید فکر و اندیشه‌‌ورزی ایران از سده دوازدهم میلادی (ششم هجری) به بعد که هم زمان با قرون وسطی و دوران بی‌خبری و بی‌خردی اروپا بود، رو به کندی و خاموشی گذاشت. تنها تنی چند در سده‌های بعد بسان مولانا، خواجه نصیر طوسی، شهاب‌الدین سهروردی، سعدی، حافظ، ملاصدرا و نظایر آنها با ادامه راه پیشینیان به شهرت رسیدند.
 
مورخان، تغییر حاکمان با سلایق افراطی واپس‌گرا و تعصبات ایدئولوژیک دینی را مهم‌ترین علل تعطیلی اندیشه و خاموشی علم دانسته‌اند. در سده دوازده میلادی (پنجم و ششم هجری) با وجود دانشمندانی چون عمرخیام، جرجانی و غزالی، جامعه گرفتار مناقشه گرایش‌های عقلی و تعصبات دینی شده بود. امام محمد غزالی، بر این باور بود که ورود به حوزه علوم استدلالی و جستارهای عقلی، انسان را چنان تغییر می‌دهد که اگر بخواهد جستارهای دین را با عقلانیت و استدلال بپذیرد، منجر به انحراف و دوری گزیدن از دین می‌شود. همین رویکرد بر افول علم و پژوهش اثر گذار شد.
 
 در دوران چیرگی مغولان و تیموریان، حوادث ویرانگر، کشتار، غارت و ناامنی بر مردم اثرات وحشتناکی گذاشت که نخبگان یا به قتل رسیدند و یا مهاجرت کردند.
 
در دوره صفویه، شاه اسمعیل صفوی مذهب تشیع را جایگزین مذهب تسنن کرد و در کشتار سُنیان، تعدادی از دانشمندان یا از بین رفتند و یا به هند و آذربایجان و عثمانی گریختند. به تعبیر محمد قزوینی، دوره صفویه، دوره انحطاط و زوال علوم عقلی و معارف بود.
 
متأسفانه با سرکوب از سوی حکومت‌های استبدادی و اجرای طرح‌های علم‌زدایی و خردستیزی، رفته‌رفته فضای اندیشه و تفکر رو به سردی و رکود گذارد و سرانجام چراغ اندیشه، برای بیش از ۸۰۰ سال تا پایان قاجارها در کشور خاموش شد. در این ۸۰۰ سال، جامعه بخت ساختارسازی و ایجاد نظم اجتماعی را نیافت و با نظم، انضباط، دیسیپلین و نهادسازی آشنا نشد. این دوره در تاریخ اندیشه‌ورزی و خردگرایی را می‌توان دوره انسداد فکری، ارتباطی و امتناع در تولید فکر تعبیر کرد.
 
در دوره قاجار، بعد از کشته شدن قائم‌‌مقام فراهانی و امیرکبیر، روشنفکران و نخبگان متجدد توانستند با استبداد مخالفت و سرانجام مشروطیت را تثبیت کنند. سال‌ها بعد از صدور فرمان مشروطیت رضاشاه با اندیشه توسعه‌طلبی و تجدّدخواهی به گروهی از نخبگان و روشنفکران مانند علی‌اصغر حکمت، ابراهیم پورداود، محمدعلی فروغی، محمود حسابی، محمد قزوینی، علی‌اکبر داور، علی‌اکبر سیاسی، تیمورتاش و بسیاری دیگر میدان فعالیت داد، تا ایران وارد عصر مدرنیته شود.
 
محمدرضا پهلوی، با فعالیت گسترده حزب توده، خانه صلح و بعدها تجمعات آشکار و زیرزمینی مجاهدین و چریک‌ها، جلسات حسینیه ارشاد و شب‌های شعر «انجمن گوته» روبرو بود. در این دوره، می‌توان از تعدادی از نخبگان علمی، فلسفی و کارشناسان گوناگون نام برد.
 
 علی‌رغم همه تشتت‌های سیاسی، فرایند توسعه زیرساختی به مدت ۲۵ سال تا ۱۳۵۵ چنان شتاب گرفت که هنوز در طول تاریخ ایران بی‌نظیر مانده. در طول برنامه چهارم توسعه (۱۳۴۷-۱۳۵۱) رشد اقتصادی دورقمی و تورم یک‌رقمی شد، بخش خصوصی رونق چشم‌گیر یافت، بیکاری به حدی کم شد که از فیلیپین، پاکستان، هند و کره جنوبی نیروی کار وارد می‌شد. طرح‌های توسعه از خاستگاه اراده‌های شخصی مسئولان و سفارش‌های نمایندگان مجلس به اجرا نمی‌رفت و در سازمان برنامه پس از رایزنی‌های اجتماعی، اقتصادی و توجیه‌پذیر شدن به عرصه وارد می‌شد. ایجاد دانشگاه‌های شیراز، تبریز، مشهد، اصفهان، اهواز، ملی به همراه تاسیس مدارس عالی و مراکز مطالعاتی و پژوهشی به تقویت توانمندی آموزش و پرورش عناصر توسعه‌گرا پرداختند. جوانان مشمول خدمت سربازی در چارچوب سپاه دانش، سپاه بهداشت و سپاه ترویج وآبادانی برای بهبود وضع روستاییان، روانه روستاها شدند.
 
بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و با استقرار حکومت دینی، دگرگونی اساسی در روند فکر و سیر اندیشه، فرهنگ و آموزش رخ داد. پاکسازی وسیعی در سراسر کشور در سازمان برنامه و در دیگر سازمان‌های دولتی منجر به حذف و برکناری جمع بزرگی از کارشناسان و متخصصین شد. با دو سال تعطیلی دانشگاه‌ها، انقلاب فرهنگی گسترش یافت و توانست نزدیک به ۴۰ نهاد و مؤسسه زیر نظر شورای انقلاب فرهنگی ایجاد کند.
 
خوشبختانه در دوره جمهوری اسلامی، ایران دارای بزرگ‌ترین جمعیت اندیشه‌ورز متکلم، متفکر، نویسنده و نظریه‌پرداز شد. ولی دولت‌ها نتوانستند از حدود ۲۵۰۰ مؤسسه دانشگاهی ۶۵۰۰۰ استاد و مدرس و نزدیک به ۵/۴ میلیون دانشجو، ۴۰ نهاد و مؤسسه زیر پوشش شورای انقلاب فرهنگی، ۳۰ حوزه و مؤسسه مذهبی، حدود ۱۰۰۰ نهاد مدنی و ۳۸۰ انجمن علمی و هزاران کارشناس، جامعه‌شناس و اقتصاددان، کشور را در مسیر توسعه، رفاه اجتماعی و رضایت جامعه هدایت کنند و به هیچ یک از اهداف شش برنامه ۵ ساله توسعه از ۱۹۶۸ به بعد، سند چشم‌انداز ۲۰ ساله (۱۳۸۴-۱۴۰۴) و اهداف ۵۰ فقره سیاست‌های کلان و نام‌گذاری‌های سالانه توسعه از سوی مقام رهبری دست نیافتند. به عبارت دیگر، جامعه نخبگان به دلایل گوناگونی در رسالت روشنفکری و تعهد اجتماعی خود برای آگاه‌سازی، روشنگری و هدایت معنوی و فکری مردم توفیقی نداشتند.
 
حدود ۸۵۰ سال آشفتگی از حمله اعراب تا برآمدن صفویه، حدود ۱۰۰۰ سال چیرگی حکومت‌های ایلی با غارت، قتل، شکنجه، حدود ۸۰۰-۹۰۰ سال امتناع از فکر کردن، اعتراض نکردن، گفت‌وگونکردن، و نپرسیدن، سبب پدید آمدن خلقیات و رفتار انفعالی - تضعیف کرامت و منزلت انسان، پناه گرفتن پشت سپر دفاعی دروغ، تمکین، مزدوری، تظاهر، التماس، چاپلوسی، تملق، ریا، تبانی و فرودستی- شد.
 
زنده‌یاد باستانی پاریزی در کتاب «از پاریز تا پاریس» خود آورده که راز موفقیت غرب در تداوم فرهنگی آن است. هرکس یک قدمی بردارد، دیگری بر آن می‌افزاید. ما هزار سال پیش محمدبن زکریا و جابربن حیان و خوارزمی داشتیم. کتاب‌هایشان گَرد خورد و سطری بر آن کسی نیفزو.. ابن مقفَّع داشتیم، یکایک اعضایش را با قیچی بریدیم و در تنور انداختیم. به یکی گفتیم زندیق، به یکی قرمطی، به یکی مزدکی. سلطان محمود در ری خیابانی از دار ساخت و علمای شهر را که معتزلی و قرمطی بودند به دار زد. خلیفه دیگری آمد و همه را از نظامیه بیرون کرد و آن‌جا را طویله ساخت. در این سرا، هرچیز کم و کاستی یافت جز بنای ظلم و ستم. تا اینکه رسیدیم به وضعیت کنونی.
 
توسعه پروژه نیست، ساختنی، واردکردنی و کپی‌کردنی هم نیست. محصول فرایند تفکر، تولید فکر، نهادگرایی، شکل‌گیری سرمایه اجتماعی، مشارکت، خرد جمعی، آینده‌پژوهی، سیاست‌گذاری است. متاسفانه نه تنها این اتفاق در ایران نیفتاد، بلکه حرکت عکس آن از طرف بخشی از هم‌وطنان، جامعه کارشناسی، مهندسی، مسئولین کشور، تشکل‌های کشاورزی و با اجرای سیاست‌های خودکفایی، این کهن‌دیار را در سراشیبی ویرانی و ناپایداری قرار داده. زیرا در کارهای خود و برای فهم ایران و ویژگی‌های سرزمینی در جغرافیای طبیعی، به اخلاق حرفه‌ای، مسئولیت اجتماعی، رسالت ملی، تاریخ ایران، اقلیم و تنوع شرایط زیستی از منظر کویرنشینی، کوه‌نشینی، دریانشینی، جنگل‌نشینی، شهرنشینی، روستانشینی، یکجا‌نشینی و کوچندگان جامعه توجه نکرده‌اند. متاسفانه راه توسعه آینده کشور با سرعت معقولی که در حال پیشرفت بود توسط عده‌ای از هموطنان کارشناس و مدیر و مسئول مسدود شده است، به‌طوری‌که امروز کشور:
 
    حکمرانی و مدیریت یکپارچه آب ندارد
    آمایش سرزمین و برنامه‌ریزی جامع آب ندارد
    اقتصاد آب، قیمت‌گذاری و بازار آب ندارد
    اقتصاد محیط زیست و حسابداری اکوسیستم‌ها را ندارد
    حسابداری ظرفیت‌های تولیدی و ظرفیت‌های انسانی ندارد
    رونق انتقال حوضه به حوضه در سوداگری رانتی تحقق یافته است و حوضه‌های آبریز تاراج شده
    زمان و مقتضیات آمایش سرزمین هم سال‌هاست با افزایش جمعیت و تخریب منابع زیستی سپری شده.
    سرانه بیابان‌زایی دو برابر سرانه جهانی شده
    در رتبه‌بندی شاخص‌های جهانی توسعه‌یافتگی، ایران در انتهای جداول شاخص‌ها ارزیابی شده
    در جهان هم ایران دارای جایگاهی نیست که برای کشورهای دیگر مهم باشد و خواهان داشته باشد
    حسابداری جمعیت رو به افزایش در تضاد با منابع آب تجدیدپذیر و محیط زیست نداریم. در جهان امروز فرد واحد جامعه نیست. بلکه نقشی است که فرد در جامعه ایفا می‌کند. جمعیت فله‌ای پرشمار گرسنه، بیکار و بی‌خانه چه نقشی ایفا می‌کنند؟
 
 مجموعه ناکامی‌ها و ویرانی‌های گفته شده به علاوه سایر ابربحران‌های اقتصادی، اجتماعی و خسارت‌های نجومی وارد شده به کشور ناشی از دشمن خارجی نبوده، بلکه دردمندانه محصول کارکرد خود ماست. در چهل سال گذشته علی‌رغم تلاش‌های کارشناسان توسعه، سرانجام توسعه‌پذیر نشدیم و در شرایط فعلی هم توسعه‌پذیری دیگر کارکرد ندارد زیرا در وضعیت ورشکستگی آبی، توسعه در دیگر بخش‌های کشور که همه وابسته به آب هستند، میسر نمی‌شود.
 
روشنفکران هیچ‌گاه نتوانسته‌اند با هیچ زبانی پنجره گفت‌وگو و تعامل را میان جامعه روشنفکری و بین جامعه روشنفکری از یک ‌سو و حاکمیت از سوی دیگر بگشایند، بنابراین هم‌افزایی فضایل روشنفکران دغدغه‌مند در نهادهای روشنفکری که می‌توانست اقتداری به این نهادها ببخشد و حاکمیت دربسته و سخت را مشتاق شنیدن صدای آنان کند، هرگز روی نداده است. این در حالی است که اگر چنین هم‌افزایی حاصل ‌شده بود، روشنفکران قادر می‌شدند تا با سهیم کردن عناصر اهل تساهل پیرامون و درون حاکمیت، از فاصله مردم و نهادها با حاکمیت بکاهند و پنجره گفت‌وگوهای سازنده را بیشتر باز کنند. اما در میان همین جمعیت بزرگ نخبگان و فرزانگان دلسوز، شخصیت‌های برجسته‌ای بدون وقفه برای توسعه، و حفاظت از منافع و منابع ایران در حال تلاش‌های ستودنی هستند.
 
با اینکه کارنامه بیشتر نخبگان و روشنفکران در همگانی کردن دانش و فرهنگ، در آگاهی‌بخشی و توسعه‌پذیری و بهبود وضعیت مردم و ارتقای سطح نظم اجتماعی درخشان نیست، ولی با نهادسازی و همکاری جامعه روشنفکری و اتخاذ تدابیرکارآمد، می‌توان به گشودن باب گفت‌وگو با اصحاب قدرت، اثرگذاری و نقش‌آفرینی نخبگان و فرزانگان امیدوار شد.
 
امید است روشنفکران فرزانه ایران از تک‌صدایی، تک‌نگاری سرگرمی در کانال‌های واتساپ، تلگرام، اینستاگرام، فیس‌بوک، تویئیتر و غیره به رسالت سترگ خود در تاثیرگذاری کنش جمعی بر جامعه و نوزایی فرهنگی پی برده تا نجات جامعه از سرگردانی بین سنت و مدرنیته و پدید آمدن زمینه‌های فرهنگی پذیرش دموکراسی و جامعه مدنی با اقتدار فراهم، و در این فرایند سرنوشت‌ساز، دوره‌های پست و بلند تاریخی نیز فراموش نشود.
 
عدم موفقیت دولت‌ها در تحقق جامعه رفاه و تامین رضایت شهروندان، تراکم و انباشت انواع ابربحران‌های پیش‌گفته فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و محیط زیستی، ورود به مرحله پارادایم شیفت یا تغییر سیاست مبتنی بر تغییر ذهنیت را الزامی و گریزناپذیر می‌کند. زیرا معمولاً پارادایم شیفت‌ها زیر فشار بحران‌ها و تنگناها شکل می‌گیرند و پایداری ایران نیازمند پارادایم شیفت یا تغییر اساسی الگوی‌های ذهنی و فکری است.
 
اما پارادایم شیفت و دگرگونی اساسی برای برون‌رفت از تنگنای ابربحران‌ها بدون حضور نخبگان و دانایان جامعه به ثمر نمی‌رسد.
 
مادام که حاکمیت آماده تغییر الگوها نشود، زمینه مناسب و مساعد برای پارادایم شیفت در میان مردم نیز فراهم نخواهد شد و همچنان به هیزم‌رسانی و آتش‌افروزی در جهنمی که خود ساخته‌ایم ادامه خواهیم داد. مگر اینکه حاکمیت برای پذیرش پارادایم شیفت و مشارکت دادن نخبگان در فرایند پارادیم شیفت تاریخی نرمش و آمادگی خود را اعلام کند، در غیر این صورت، امید است حاکمیت به پرسش زیر پاسخ دهد: وضعیت کشور چگونه شود که حاکمیت تغییر رویکرد و پارادایم شیفت را بپذیرد؟
 
به یزدان که گر ما خرد داشتیم /  کجا این سرانجام بد داشتیم

خبرهای مرتبط:



» ارسال نظر
نام:
آدرس ایمیل:
متن: *