RSS
امروز جمعه ، ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین اخبار

برگزاری نشست تحلیلی صنعت فولاد با محوریت فولاد ارفع

پرداخت بیش از ۲۲۷ میلیارد ریال وام قرض الحسنه ازدواج و فرزندآوری

قیمت بیت کوین کجا به کف می‌رسد؟

بانک سپه ۹۹ ساله شد

مردم کدام استان ها بیشترین شاخص فلاکت را دارند؟

پشت سر سکه دولتی چه می‌گویند؟

جدیدترین تمهیدات بانک صادرات برای پشتیبانی از دانش‌بنیان‌ها

بانک شهر عضو متولی ریال دیجیتال شد

چک‌های ۱ میلیارد ریالی به دست برندگان وین‌کارت رسید

تبریک مدیرعامل بانک سپه به مناسبت «روز معلم»

دلایل بازنگری مصوبه جدید بازارگردانی تشریح شد

جمعیت خانه‌ندار‌ها

علی ابدالی سرپرست بانک سینا شد

رفتار مشکوک بانک مرکزی و صدای دیوان محاسبات

پیشرفت جامعه در گرو نظام آموزشی پویا و معلمان فرهیخته و متعهد است

آیین تجلیل از بازنشستگان بیمه آسیا برگزار شد

بانک مرکزی شرط صدور چک را اعلام کرد

برات سپامی به تأمین مالی کسب‌و‌کار‌ها کمک می‌کند

پرداخت عوارض آزادراهی دیگر شرط صدور بیمه‌نامه نیست

حضور اثربخش بانک رفاه کارگران در نمایشگاه ایران اکسپو

تقدیر نخبگان شاهد و ایثارگر از خدمات شرکت بیمه دی

جزئیات قانون جدید بانک مرکزی

پرداخت بدهی دولت به تامین اجتماعی در لایحه بودجه تصویب شد

آشِ شورِ دلار چند نرخی

استراتژی بهینه رشد تولید

خودروسازی، تمثیلی از مدیریت اقتصاد ایران

گره کور خودرو

فربد زاوه کارشناس صنعت خودرو/ آینده نگر
۱۲:۱۲ - ۱۴۰۱/۱/۲۳کد خبر: 333320
ایستانیوز:اگر می‌خواهید درباره اقتصاد سیاسی صنعت خودرو بدانید، خواندن این مقاله به شما توصیه می‌شود.
مکاتب و عقاید اقتصادی متفاوتی در گذر تاریخ برای مدیریت تولید و توزیع ثروت در جوامع ظهور کرده‌اند و تلاش کرده‌اند راهکارهایی برای تنظیم روابط بین حاکمیت، صاحبان کسب‌وکار و نهایتاً مردم عادی جامعه ارائه دهند تا انتفاع را بین این گروه‌ها که عمدتاً با تضاد منافع مواجه هستند، به نحوی تنظیم کنند. هرچند تنظیم عادلانه کمتر مدنظر بوده و رگلاتوری به خواسته ذی‌نفعان قدرتمندتر جامعه نزدیک بوده است. حاکمیت همواره یک‌ نهاد فراگیر در جامعه و تعریف‌کننده سیاست‌ها و رگلاتور اصلی یک کشور است اما بعضاً از این نقش خارج شده و علاوه بر آن به بنگاه‌داری وارد شده است. بررسی روند تولد و مرگ مکاتب مختلف اقتصادی و تأثیر مستقیم آن در بقا و سقوط تمدن‌ها و حتی تغییر مرزهای جغرافیایی جالب و حائز نکات مهم و پراهمیتی است.
 
 ظهور اقتصادهای پرقدرت در دوره‌های مختلف تاریخی با تولید ثروت عمومی و جذب حداکثری نیروی انسانی از اقصی نقاط دنیا به قلمرو خود و عملکرد ضعیف برخی مکاتب با توزیع فقر عمومی و فرار نیروی انسانی داخلی کارآمد را عمدتاً می‌توان در نوع نگاه و تعریف ارزش‌های حاکم بر روابط اقتصادی و انحراف از ارزش اصیل آزادی افراد در حق حیات و انتخاب کسب‌وکار دانست. بی‌راه نیست حتی اگر میزان مشارکت جامعه در امور سیاسی و رعایت حداقل‌های حقوق اقلیت توسط حاکمیت را با موفقیت اقتصادی در آن جامعه متناسب و متناظر بدانیم و رابطه‌ای معنادار بین حاکمیت مردم‌گرایانه یا مستبدانه و میزان رشد اقتصادی و رفاه عمومی ترسیم کنیم، رابطه‌ای که در برهه‌های زمانی مختلف با احترام به آزادی سبب پیدایش تمدن‌های عظیم و با تغییرات مرتجعانه و بی‌توجهی به‌روزرسانی تعاریف و ارزش‌های حاکم متناسب تغییرات جامعه سبب افول آن شده است. به رسمیت شناختن حق مالکیت افراد سبب پیدایش تمدن بشری و رشد آن شد. رشد خیره‌کننده ونیز در قرون 8 تا 11 و افول آن و یا خلاصی انگلستان از فقر و فلاکت در اواخر قرن هفدهم نمونه‌های تاریخی دور و رشد خیره‌کننده کشورهایی مانند سنگاپور و امارات متحده عربی تا چین و هند نمونه‌های متأخر از تأثیر تعریف ارزش‌های حاکم بر رشد اقتصادی و پایداری این رشد هستند. آزادی در کسب‌وکار با فرصت برابر برای همه افراد یک جامعه در کنار تفکیک و حفظ استقلال و جایگاه بنگاه‌داری و مدیریت اقتصاد کلان همواره سبب توسعه اقتصادها و ترکیب مدیریت اقتصاد کلان با مجری‌گری اقتصاد خرد سبب افول تمدنی بوده است. درواقع نوع نگاه حاکمیت به اقتصاد و میزان آزادی اعطایی به شهروندان عامل تمدن‏سازی و تمدن‌های مدرن است. جالب آنکه در دو قرن اخیر موج صنعتی شدن سبب افزایش قابل‌توجه سرعت تولید ثروت در دنیا شده است و هرچند سطح زندگی فقرا را هم به‌شدت بهبود داده ولی فاصله بین فقیر و غنی را هم‌زمان بیشتر کرده و به تولد مکاتب تمرکزگرا منجر شده است که در تضاد با مکاتب تفوق‌گرا مبارزات خونینی هم رخ ‌داده است.
 
برخلاف ادعای مکاتب چپ‌گرا که به دنبال سهم برابر از کیک اقتصاد برای همه ساکنین یک کشور هستند، تمرکز قدرت در دست دولت و تصدی‌گری هم‌زمان دولت در اقتصاد کلان و خرد و ایفای نقش رگلاتور همراه با بنگاه‌داری در این مکاتب، اقتصاد را به سمت تمرکزگرایی مطلق و فساد سیستماتیک و پیدایش کارتل‌های فاسد اقتصادی سوق داده که نهایتاً حاکمیت علاوه بر ناتوانی از ایفای تعهدات حاکمیتی، از تأمین ساده‌ترین نیازهای شهروندان عاجز شده است.
 
 در مقابل، مکاتبی که به حفظ ثروت کارآفرینان و صاحبان ثروت احترام گذاشتند و فرصت برابر اقتصادی را حق مسلم هر شهروندی دانستند برخلاف ظاهر خطرناک و طبقه خاص‏‏ساز خود، بسیار تفوق‏گرا عمل کرده‌اند و حتی موج موهبات آن‌ها به سایر کشورها و جوامع دیگر هم رسیده است. هرچند تفکرات دسته اول به‌ظاهر می‌تواند فرصت مناسبی برای کمک به رشد و توسعه شهروندان و رفع فقر از یک جامعه باشد و در مقابل تفکرات دسته دوم به تجمیع ثروت در طبقه محدود خاص منجر می‌شود، اما نتیجه دو سده اخیر نشان می‌دهد که تمرکز قدرت در دست دولت نتیجه‌ای جز فقر عمومی ندارد و دولت ناتوان از تولید ثروت تنها می‌تواند به توزیع عادلانه فقر دست بزند که معمولاً در همین هم توزیع عادلانه وجود ندارد. ولی اقتصادهای آزاد به بهبود عمومی وضعیت اقتصادی و به کاهش میزان فقر مطلق کمک شایانی کرده‌اند و حتی سبب ورود افراد کم‌بهره به طبقات ثروتمند متناسب با توانمندی و پتانسیل و تلاش خودشان شده‌اند. اما نکته جالب این است که علی‏رغم تلاش‌های شدید دستگاه‌های تبلیغاتی در همه مکاتب مختلف، وضعیت غایی این مکاتب فکری و سیاسی در دوره‌های مختلف با دستاوردهای خرد و کلانشان شناخته می‌شود و جالب آنکه معمولاً داستان‌های کوچک تبدیل به نماد تفکر حکمرانی اقتصادی می‌شود. انقلاب صنعتی انگلستان با داستان اختراع ماشین ریسندگی و بافندگی بازگو می‌شود و چین کمونیستی با قتل‌عام گنجشک‌ها به دستور مائو، قضاوت می‌شود. به هرشکل هر تفکر و عملکردی هرچقدر در هر دوره تاریخی با حجم کلان تبلیغات عمومی و حاکمیتی هم مثبت نشان داده شود، نهایتاً تاریخ به عنوان منتقدی بی‏رحم بدون توجه به مجیزگویی‏های متداول، آن را نقد و بررسی دقیق خواهد کرد.
 
انقلاب ایران از باب مکتب اقتصادی چرخشی بزرگ محسوب می‌شد. ساختار اقتصاد ایران قبل از انقلاب به تولد طبقه تکنوکرات و کارآفرین خصوصی تاکید داشت، هرچند دولت نقشی مؤثر و قوی برای خود از کنترل قیمت‌ها تا سیاست‌های اجرایی بنگاه‏دارانه قائل بود. اصرار به توجه به معیشت و رفاه پرسنل با ساخت شهرک‌های سازمانی و واگذاری بخشی از سهام کارخانه‏جات به کارگران شرکت از منویات نمایشی حاکمیتی بود. در عین حال پروژه‌های بزرگ مس سرچشمه و شرکت‌های ماشین‌سازی در انحصار مالکیتی و مدیریتی دولت قرار داشت. بعد از انقلاب، شرکت‌های خصوصی از سویی با تحریک نیروی کار در جولان نیروهای چپ و از سویی با اتهام و وابستگی گریزناپذیر مالکین به خاندان سلطنتی تحت فشاری دوسویه قرار گرفتند و نتیجه آن مصادره اموال هزاران شرکت خصوصی بزرگ و کوچک شد. هرچند روند سیاسی در کشور با حذف نیروهای ایدئولوگ چپ به تقویت محوریت نیروهای مذهبی با عقاید لیبرال‌تر منجر شد، ولی دولتی شدن صنایع همچنان جذاب و پرکشش ماند. بعد از پایان جنگ و چرخش قدرت از نیروهای چپ مذهبی به راست مذهبی و هم‌زمان با دوره ریاست جمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی زمزمه‌های اعطای مجوز به بخش خصوصی برای فعالیت پررنگ‌تر در حوزه اقتصاد شنیده شد. صنایع و بازار خودرو به عنوان یکی از مصادیق صنایع بزرگ با شروع واردات خودرو در اواخر دهه 60 به آوردگاه بخش خصوصی و کارخانه‏جات دولتی‏شده تبدیل شد. کارخانه‏جات فرسوده و آسیب‏دیده از دیدگاه تماماً دولت‏محور دولت جنگ توان رقابت با بخش خصوصی نحیف را هم نداشتند و نهایتاً با فشار سنگین به دولت به بهانه بحران ارزی دهه 70، برخورد سهمگین دولت وقت با بخش خصوصی در این حوزه تکرار شد. هرچند تأسیس مجموعه خودروسازی در کرمان توسط وابستگان به دولت وقت به عنوان مظهر مالکیت خصوصی در این صنعت مستمسک قرار گرفت، ولی عرصه از هر رقابتی خالی ماند. صنایع خودروسازی طی یک برنامه توسعه‌ای و رخصت ده‏ساله برای اعطای انحصاری بازار به خودروسازان دولتی به بازسازی خود پرداخت. اما روح التقاط رگلاتوری با بنگاه‌داری در همه سال‏های بعد با شدت فراوان وجود داشت. مدیران صنعتی این دوره اما تلاش کردند زنجیره‌های ارزش افزوده این صنعت را در قطعه‏سازی و فروش و خدمات به بخش خصوصی بسپارند. توسعه صنعت قطعه‏سازی که بعد از انقلاب کاملاً از بین رفته بود با صرف هزینه‌های گزاف از محل درآمدها و بودجه‌های عمومی اختصاصی به خودروسازان تماماً به کارآفرینان گزینش‏شده بخش خصوصی محول شد. اختلاف نظرها در نحوه مدیریت بنگاه‌های دولتی خودروسازی بر سر پروژه ال 90 آن‏چنان بالا گرفت که هردو معمار صنعت خودروسازی بعد از انقلاب در فاصله کوتاهی برکنار شدند تا زمینه برای اجرای پروژه پلات‏فرم مشترک مهیا شود. پروژه‌ای که اهداف خوبی برای آن ترسیم شده بود ولی در تضاد با سیاست‌های قبلی صنعت خودروسازی برای توسعه برند داخلی بود. توقف پروژه اس 81 که بعدها با نام تیبا و ان‏پی یا پیکان جدید که در قالب 206 صندوق‏دار و رانا با تاخیری چندساله به بازار معرفی شدند و متمرکز کردن قطعه‏سازان بر تولید قطعات ال 90 در کنار توسعه قطعات محصولاتی مانند پراید، پژو 405 و 206 نیازمند سرمایه‏گذاری کلانی بود که تأمین آن از سوی خودروساز، شبکه‏ای از شرکت‌های فرمان‏بردار را درست می‌کرد. شبکه‌ای که تحت مالکیت افراد خصوصی معتمد قرار داشت که فرمان‏برداری کافی از قدرت حاکم در پشت پرده خودروسازی داشتند و هرگونه نافرمانی به قیمت نابودی آن‌ها تمام می‌شد. انگاری به بهانه توسعه خصوصی صنعت قطعه‏سازی، پدرخوانده‌ها اموالی را به اشخاص به امانت سپردند. مطرح شدن پروژه دسته‏بندی قطعه‏سازان و یا اصطلاحاً تیرینگ شبکه قطعه‏سازی با هدف مدیریت شبکه‌ای زنجیره خصوصی قطعه‏سازان انجام شد تا مدیریت فرمان‏برداری به صورت شبکه‌ای و هرمی صورت بگیرد. تغییر دولت و روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد اما به هم خوردن زمین بازی بود. هرچند برخلاف هیاهوی متداول احمدی‏نژاد، صنعت خودروسازی جز یک مدیر بیرونی آن هم به غایت بی‏تجربه و ناکارآمد به خود ندید. داغ شدن خصوصی‏سازی خودروسازی هم نهایتاً به تشدید قدرت قطعه‏سازان و انتقال مالکیت خودروسازی به قطعه‏سازان منجر شد. رویه‌ای که منتقدین بسیاری یافت و نشان از ظهور قدرت‌های عظیم در صنعت خودروسازی ایران داشت. هرچند اختلافات بین دو شریک بزرگ قطعه‏سازی از همان ابتدا شدت گرفت که نهایتاً به جنگی تمام‏عیار بین دو غول نوظهور قطعه‏سازی کشور بدل شد.
 
با تغییر دولت در سال 92 در بحبوحه فشار تحریم‌های سازمان ملل، تغییرات در ساختار تودرتوی قطعه‏سازی و خودروسازی با کشمکش جناح‌های قدرت در داخل دولت به مراحل جدیدی وارد شد. انتصاب مدیری کهنه‏کار و مدیری کم‏تجربه و ناشناخته در دو خودروسازی، دوگانگی عجیبی را در مدیریت این ثروت عمومی به نمایش گذاشت. البته رقابت مدیر کهنه‏کار ایران خودرو با همکار قدیمی خود که سال‌ها در قبای پدرخوانده خودروسازی به مدیریت پشت پرده شبکه قطعه‏سازان پرداخته بود که منجر به اختلافات عدیده در تعیین ترکیب هیئت مدیره شرکتش شد، به سرکشی مدیر فرمان‏بردار ناشناخته سایپا خصوصاً در فضای پررونق پسابرجامی ختم شد و برنامه مدیریت‏شده ورود رنو به کشور به چالش کشیده شد. کمتر کسی انتظار داشت مدیرعامل بی‏سابقه سایپا وزیر کهنسال صنعت، معدن و تجارت را به سخره بگیرد و مسیری مستقل طی کند هرچند، این توهم استقلال بی‏هزینه نبود و چشم حامیان دیروز و دشمنان امروز به خطاهای وی بسته نماند و عاقبتِ مدیری که خود را ناجی صنعت خودرو و کارلس گن ایران (که حتی با تلفظ درست این نام هم آشنا نبود) می‌دانست بهتر از پاسخ‏گویی به انبوهی از اتهامات قضایی نشد. هرچند مدیر تکنوکرات و حرفه‌ای ایران خودرو هم یارای مقابله با سیاست عجیب دولت دوازدهم در مبارزه با تورم از طریق سرکوب قیمت نیافت و درگیر مشکلات عدیده قضایی شد که نهایتاً به نفع وی ختم شد. روند برجام فرصتی بود که شبکه تودرتوی قطعه‏سازی و خودروسازی با ورود بازیگران جدید خودروساز و قطعه‏سازان عظیم بین‏المللی شکسته شود و تعادل قدرتی رخ دهد. اما نه سیاست سکان‏دار انحصارگرای وزارت صمت و نه پدرخوانده صنعت خودرو که در معاونتی بی‏ربط به کار مشغول بود، چنین ریسکی را تحمل نمی‌کرد. نهایتاً هم متقاضیان ورود به بازار ایران با دری بسته مواجه شدند که کلید عبور از آن تنها شراکت با مهره‌های داخلی بود که اهلیت آن‌ها توسط این دو تیم تأیید می‌شد. انگاری دست‌های پشت پرده به تقسیم غنایم دست زده بودند! خروج امریکا از برجام وضعیت را پیچیده‌تر کرد. شرکت‌هایی که تا دیروز برای اخذ مجوز شراکت با شرکت‌های بین‏المللی به رقابت گسترده و لابی شدید دست می‌زدند، دم از استقلال و مقاومت برای شکست تحریم زدند. تبلیغاتی که به ده‏برابری قیمت خودرو و ایراد اتهام قضایی به دو شرکت بزرگ قطعه‏ساز کشور مبنی بر سوءاستفاده از ارز دولتی و ارتشای ساختاریافته ختم شد. در این بین شرکت‌های واردکننده خودرو هم که به لطف وزیر کهنسال صمت دولت یازدهم به امتیاز ویژه بازار انحصاری در پوشش حفظ و استیفای حقوق مصرف‏کنندگان در الزام ارائه دوره ضمانت برای خودروی وارداتی دست یافته بودند، با چالش‌های بی‏شماری مواجه شدند. اما شاه‏بیت درگیری‌های مشتریان و شرکت‌ها نهایتاً در اتهام به یکی از قدیمی‌ترین فعالان این عرصه برای ثبت سفارش غیرقانونی بیش از 6000 خودرو بود. درحالی که وزیر صمت دائماً اختلال نرم‏افزاری در سامانه ثبت سفارش را علت توقف فعالیت اعلام می‌کرد، مشخص شد برخی موفق به ثبت سفارش هزاران خودرو شده‌اند. هرچند این پرونده قضایی هم بدون حضور وزیر مربوطه در دادگاه ادامه یافت و البته به صدور احکام سنگین برای مالکین شرکت مذکور در مرحله بدوی ختم شد.
 
بررسی روند ظهور و پیدایش آنچه امروز در مجامع عمومی و خصوصی از آن به عنوان کارتل خودروسازی یاد می‌شود، نشان می‌دهد اختلاط در وظیفه رگلاتوری دولتی و بنگاه‌داری عامل اصلی وضعیت آشفته و نابهنجار کنونی است. حتی ظاهر خصوصی این صنعت که بعد از نفت بیشترین سهم را در تولید ناخالص ملی کشور دارد، بیشتر پوششی برای حفظ هژمونی سیاسیون بدون پذیرش مستقیم مسئولیت عواقب تصمیمات خود است. بخش خصوصی متأثر از قدرت‌های پنهان و با عبور از فیلترهای سختگیرانه سیاسیون شکل گرفت ولی آن‏قدر قدرتمند شد که خود در انتصابات و سیاست‌ها دخالت می‌کند. برنامه‌های وزیر صمت دولت سیزدهم نشان داد این کارتل حتی حوصله ریسک ایده‌های کمی جدید یک وزیر را ندارد و وزیر را سریعاً در مسیری با شعارهای دل‏فریب و غیر عملیاتی خود قرار داده است. وضعیت بازار خودرو آن‏قدر بغرنج است که تقریباً هیچ نهادی جسارت پذیرش مسئولیت آن را ندارد. از وزارت صمت تا مجلس، پلیس و سازمان ملی استاندارد، وزارت راه و از همه مهم‌تر مشتریان این محصولات همگی منتقد وضعیت نابسامان آن شده‌اند و حتی مقام معظم رهبری که همواره بر حمایت از صنایع داخلی و تمرکز بر خودکفایی اصرار ویژه داشتند به بیان شفاف نارضایتی مردم و تضییع حق‏الناس پرداختند. اما به نظر می‌رسد دست‏های پشت پرده سرخوش از مصونیت دائمی از پاسخ‏دهی برای هزاران موضوع اعم از هدر دادن میلیاردها دلار از سرمایه ملی در قالب توسعه این صنعت در داخل و خارج با احداث سایت‌های بی‏منطق و زیان‏آور و یا کیفیت نازل محصولات به طی طریق به شیوه قبلی مشغول مانده‌اند. به نظر می‌رسد قبل از آنکه مدیران پشت پرده این صنعت که به‌ظاهر به مشاغل بی‏ربط و البته مانند همیشه پرطمطراق با وعده‌های خوش‏رنگ و لعاب مشغول‏اند، تتمه سرمایه اجتماعی دولت را با ادامه مسیر در این صنعت بی‏کیفیت از بین ببرند، لازم است به تغییرات گسترده در ساختار اقتصاد خودرو و البته تنبیه بی‏رودربایستی و تعارف مدیرانی که منشأ چنین خسارات جبران‏ناپذیری بوده‌اند دست بزنند. به هرشکل خودروسازی تبدیل به تمثیل مدیریت اقتصاد ایران در چند دهه اخیر شده است که قطعاً مثال خوشایند و دل‏پذیری نیست و برای رهایی از مخاطرات این بیماری مهلک، اقدام عاجل ضروری است!

خبرهای مرتبط:



» ارسال نظر
نام:
آدرس ایمیل:
متن: *