ایستانیوز:بحرانهای مشابه قبلی از جمله اپیدمی آنفلوانزا در سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ میلادی باعث نشدند که رقابتهای بزرگ در عرصه جهانی به پایان برسند یا عصر جدیدی از همکاری جهانی شکل بگیرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بازارهای مالی(ایستانیوز)،لحظاتی را در تاریخ جهان سراغ داریم که همه چیز را به دوران قبل و بعد از خودشان تقسیم کردهاند و تبعات بعضی از این رخدادها حتی هنوز هم جهان را تحت تاثیر قرار میدهند. وقتی ابعاد همهگیری ویروس کرونا مشخص شد و مردم در نقاط مختلف جهان را به نوعی اسیر خودش کرد، خیلیها همین حس را داشتند و به تبعات کرونا در زندگی آیندهشان بیشتر فکر کردند. اینکه هرکدام از ما چقدر در این تخمینها موفق ظاهر شویم به عوامل زیادی بستگی دارد. ما اینجا بیشتر درباره تبعات جهانی این بحران حرف میزنیم؛ و در همین گام اول چند نکته قطعی به نظر میرسند: ویروس کرونا وضعیت بازارها را به هم زده، توانایی یا بیعرضگی حکومتهای مختلف در جهان را به وضوح نشان داده و تاثیر درازمدت آن بر افق قدرت سیاسی و اقتصادی در جهان به اندازه خود این ویروس ناشناخته است و راه قطعی برای توضیحش وجود ندارد. نظر کارشناسان را درباره جهان پسا کرونا بخوانید.
تاریخ کرونا را پیروزها مینویسند
جان آلن، ژنرال بازنشسته آمریکایی و رئیس انستیتو بروکینگز
مثل هر تاریخ دیگری، تاریخ کرونا را هم کشورهای پیروز میدان خواهند نوشت. هر کشور و هر فردی دارد فشار اجتماعی ناشی از کرونا را به شکلهای جدید و پیشبینینشدهای تجربه میکند. در این میان، تنها کشورهایی که با استفاده از نظامهای سیاسی، اقتصادی و درمانی خاص خودشان اوضاع را تحت کنترل بگیرند، میتوانند از نتایج ویرانگر این بحران سربلند بیرون بیایند. این سیستمهای موثر ممکن است حتی در کشورهای بستهتر وجود داشته باشد.
در هر حال، شکی نیست که این بحران به تغییر ساختار قدرت بینالمللی خواهد انجامید چون ویروس کرونا باعث محدودیت فعالیت اقتصادی و ایجاد تنش در مناسبات کشورها میشود. بنابراین در درازمدت، ظرفیت تولید اقتصاد جهانی را نیز کم خواهد کرد؛ به خصوص به دلیل آن که خیلیها سر کار نمیروند و کسب و کارهای زیادی تعطیلاند. چنین وضعیتی در کشورهای توسعهنیافته ممکن است روی کارگران آسیبپذیر تاثیر بگذارد و سهم آنها در اقتصاد را کاهش دهد. همچنین نظام بینالمللی شاهد مناقشات و بیثباتیهای زیاد خواهد بود.
جهانی کمتر باز، کمتر مرفه و کمتر آزاد
استیون والت، استاد روابط بینالملل در دانشگاه هاروارد
پاندمی کرونا باعث تقویت ناسیونالیسم و موقعیت حکومتها در سراسر دنیا خواهد شد. حکومتها از هر نوعی که باشند به تدابیر اضطراری برای مدیریت بحران کرونا متوسل شدهاند و بعید است که حتی بعد از پایان بحران کرونا هم دست از اختیاراتی که در این دوران نصیبشان شده بود بردارند.
از آن سو به وضوح میتوان دید که ویروس کرونا در آینده در تسریع روند تغییر نفوذ جهانی از غرب به شرق نقش خواهد داشت. کشورهای آسیایی در مدیریت بحران کرونا بد عمل نکردهاند. کره جنوبی و سنگاپور تدابیر موثری برای کنترل کرونا داشتند و چین هم پس از اشتباهات اولیهاش موفق شد ماجرا را مدیریت کند. اما واکنش دولتهای اروپایی و آمریکا به بحران کرونا آهسته و حتی بسیار بیحساب و کتاب بوده است؛ به طوری که «برند غرب» از این بابت آسیب زیادی را متوجه خودش دیده است.
آنچه که حتی در دوران پساکرونا هم احتمال عوضشدنش بسیار کم است، ماهیت مناقشهآمیز سیاست جهانی است. بحرانهای مشابه قبلی از جمله اپیدمی آنفلوانزا در سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ میلادی باعث نشدند که رقابتهای بزرگ در عرصه جهانی به پایان برسند یا عصر جدیدی از همکاری جهانی شکل بگیرد. بحران کرونا نیز چنین قدرتی نخواهد داشت. احتمالش هست که کشورهای مختلف از آن فضای اغراقشده منتسب به جهانیسازی فاصله بگیرند؛ اما همزمان شاهد آن خواهیم بود که شهروندان در کشورهای مختلف دنیا بیش از گذشته چشم امید به حکومتها داشته باشند و حکومتها و شرکتهای تجاری نیز به دنبال یافتن راهی برای کاهش آسیبپذیریهای خود در آینده بیفتند.
به صورت خلاصه میتوان گفت که ویروس کرونا میراثی از خود به جا خواهد گذاشت که بهترین توصیفش این است: جهانی کمتر باز، کمتر مرفه و کمتر آزاد. اوضاع میتوانست ضرورتا اینطور نباشد. اما ترکیب یک ویروس کشنده، ضعف حکومتهای جهان در برنامهریزی و بیکفایتی سران کشورها باعث خواهد شد بشریت در مسیری جدید و نگرانکننده قرار بگیرد.
پایان جهانیشدن
رابین نیبلت، کارشناس روابط بینالملل و مدیر چتهام هاوس (انستیتو سلطنتی مطالعات بین الملل انگلیس)
پاندمی ویروس کرونا شاید آن ترکهای باشد که پشت شتر جهانیسازی اقتصادی را میشکند. قدرت فزاینده اقتصادی و نظامی چین مدتهاست که دو حزب جمهوریخواه و دموکرات آمریکا را به یک موضع واحد سوق داده است: اینکه دست چین از تکنولوژیهای پیشرفته ساخت آمریکا کوتاه بماند و متحدان آمریکا هم رویه مشابهی را در پیش بگیرند. فشار فزاینده سیاسی و عمومی در خصوص تعهد به کاهش آزادسازی کربن (برای مقابله با گرمایش زمین) نیز از مدتی پیش باعث شده بود شرکتهای بزرگی در دنیا به فکر تجدید نظر در استفاده از زنجیره تامین متکی بر کشورهای دوردست بیفتند. با توجه به شرایطی که ویروس کرونا در جهان به وجود آورده، دولتها و شرکتها احتمالا مجبورند برای دورهای درازمدت انزوای اقتصادی را تحمل کنند و از دل آن به راه حلهای جدیدی نیز برسند. این میخی است بر تابوت جهانیسازی اقتصاد.
الان بسیار بعید به نظر میرسد که کشورهای دنیا تمایلی به بازگشت به آن نوع از جهانیشدن که مختص اوایل قرن بیست و یک بود داشته باشند. اگر انگیزه کشورها برای حفاظت از وحدت اقتصادی جهانی با شدتی که شاهدش هستیم رو به زوال باشد، دستاوردهای جهانیسازی اقتصادی به سرعت زایل خواهد شد. آنگاه انرژی و قدرت زیادی لازم خواهد بود تا رهبران سیاسی همچنان به همکاریهای بینالمللی متعهد بمانند و به ورطه رقابتهای ژئوپلیتیک نغلتند.
در این میان اگر رهبران برخی کشورها بتوانند شهروندان را متقاعد کنند که قادر به مدیریت بحران کرونا هستند، نوعی سرمایه سیاسی برای خودشان کسب خواهند کرد. اما آنهایی که در این راه ناموفق باشند باید به ملامتکردن و مقصر دانستن دیگران مشغول شوند و معلوم نیست که این کار را تا چه مدت میتوانند ادامه دهند.
یک جهانِ چینیتر
کیشور مهبوبانی، نماینده سابق سنگاپور در سازمان ملل متحد
پاندمی کرونا به صورت اساسی قادر به تغییر مسیر اقتصاد جهانی نخواهد بود؛ بلکه تغییری را که از مدتی پیش آغاز شده بود تشدید خواهد کرد و آن هم چیزی نیست جز حرکت از جهانیشدگیِ آمریکاییمحور به سمت جهانیشدگیِ چینمحور.
چرا این روند ادامه خواهد یافت؟ واقعیت این است که مردم آمریکا دیگر باوری به جهانیشدن و تجارت بینالمللی ندارند. از نظر آنها، معاهدات تجاری بینالمللی زهرناک و ناهنجارند؛ چه دونالد ترامپ در آنها دست داشته باشد و چه نه. اما در آن سوی جهان، چینیها به جهانیشدن باور دارند. چرا نداشته باشند؟ دلایل تاریخی عمیقی برای این مسئله وجود دارد.
رهبران چین حالا به خوبی میدانند که یک قرن تحقیرشان توسط قدرتهای غربی (فاصله سالهای ۱۸۴۲ تا ۱۹۴۹ میلادی) نتیجه بیخیالی و رضایت از خود و نیز نتیجه تلاش بیهوده رهبران چین برای جدا نگهداشتن آن سرزمین از جهان خارج بوده است. در نقطه مقابل آن، تلاشهای چند دهه اخیر چین برای حضور گسترده در عرصه جهانی و اوجگیری اقتصاد این کشور قرار داشته است. این شرایط باعث شده چینیها اعتماد بهنفس فرهنگی بالایی نیز پیدا کنند و به این اعتقاد برسند که میتوانند با هر کسی و در هر شرایطی رقابت کنند.
در چنین شرایطی، آمریکا تنها دو گزینه پیش رو دارد. اگر هدف اصلیاش حفظ تسلط جهانیاش است، باید شرکت در رقابت ژئوپلیتیکی با چین (در عرصه سیاست و اقتصاد) را بپذیرد. اما اگر هدفش بهبود رفاه مردم آمریکاست، باید راه همکاری با چین را باز نگه دارد. تجربه تاریخی ثابت کرده که بستن درها چندان در راه پیشرفت و توسعه موثر نیست. اما با توجه به فضای مسمومی که مدتی است بر مناسبات آمریکا و چین سایه افکنده و با بحران کرونا تشدید هم شده، به نظر نمیرسد که آمریکا قصدی برای توجه به گزینه دوم را در آینده نزدیک داشته باشد.
دموکراسیها پوست میاندازند
جی جان ایکنبری، استاد سیاست و امور بینالملل در دانشگاه پرینستون
در کوتاهمدت، بحران کرونا جانی تازه به مباحث مختلف در خصوص استراتژیهای بزرگ غربی میبخشد. ناسیونالیستها و مخالفان جهانیشدن، مخالفان چین و حتی جهانیگراهای لیبرال همگی بهانهای در دست خواهند داشت برای آن که ضرورت و اهمیت دیدگاههای خودشان را به رخ بکشند. با توجه به آسیبهای اقتصادی و سقوط اجتماعی که در آمریکا مشاهده میشود، شکی نیست که مسیر آینده این کشور، حرکت به سمت ناسیونالیسم و جدایی استراتژیک از قدرتهای دیگر خواهد بود.
اما احتمالش هست که به زودی شاهد نوعی جهانیگرایی مشابه آنچه که فرانکلین روزولت در دوران پیشا و پساجنگ از خود نشان داد باشیم. در دهه ۱۹۳۰ میلادی، سقوط اقتصاد جهانی نشان داد که جوامع مختلف چقدر به هم وابسته بودهاند و چقدر هم میتوانستند آسیبپذیر باشند. این وابستگیها نیاز به نوعی مدیریت جهانی را آشکار کرد؛ به طوری که هر کس حرفی برای گفتن داشت دیگر نمیتوانست خود را داخل مرزهایش پنهان کند و انتظار داشته باشد که قدرت هم به دست بیاورد. این طلیعهای برای همکاریهای چندجانبه بینالمللی بود.
حالا هم ممکن است آسیبپذیریهایی از همان جنس در میان دموکراسیهای غربی مشاهده شود. واکنش به این وضع احتمالا در ابتدا افزایش ناسیونالیسم است اما در درازمدت، احتمالا پوستاندازی و حرکت به سمت نوعی جهانیگرایی جدید مشاهده خواهد شد.
سود کمتر، پایداری بیشتر
شانون کی. اونیل، پژوهشگر مطالعات آمریکا در شورای روابط خارجی
ویروس کرونا دارد پایههای اصلی تولید جهانی را میلرزاند. آن زنجیره تامینهای چندکشوری و چندمرحلهای که برای ما عادی شدهاند، احتمالا از سوی شرکتها مورد بازبینی قرار خواهند گرفت. این در حالی است که زنجیرههای تامین حتی از مدتها پیش هم بر اثر عواملی مانند جنگ تجاری ترامپ علیه چین، افزایش هزینه نیروی کار در چین، پیشرفتها در عرصه روبوتیکز، اتوماسیون و پرینت سهبعدی داشتند شرایط متفاوتی را تجربه میکردند و از دست رفتن تعدادی از فرصتهای شغلی در اقتصادهای بزرگ کاملا محتمل به نظر میرسید.
حالا اما یک مشکل دیگر به وجود آمده است: تعطیلی کارخانهها در مناطق کرونازده باعث شده که برخی از تولیدکنندگان، بیمارستانها، سوپرمارکتها، داروخانهها و خردهفروشیها از مواد اولیه و کالاهایی که قبلا به راحتی در اختیارشان بود محروم شوند. احتمالش هست که در این میان، شاهد مداخلات گسترده دولتی شویم و صنایع استراتژیک برای بهینهکردن ذخایر و تولیداتشان در داخل، تحت فشار قرار بگیرند. در چنین شرایطی، سودآوری کاهش خواهد یافت و ثبات زنجیره تامین نیز به خطر خواهد افتاد.
کرونا و کوتهبینی
شیوشنکار منون، دیپلمات و مشاور امنیت ملی سابق هند
دو نکته در مورد کرونا آشکار به نظر میرسد. اول اینکه این پاندمی باعث تغییر در سیاست داخلی کشورها و سیاست بین آنها خواهد شد. در جریان کرونا، جوامع بیشتر به قدرت حکومتهایشان ایمان آوردند. به همین جهت، ناکامی یا موفقیت نسبی حکومتها در مواجهه با کرونا میتواند به نسبت به تشدید یا کاهش مسائل امنیتی و حتی قطبیسازیهای درون اجتماع بینجامد. دوم اینکه کرونا به پایانیافتن جهان درهمتنیده امروزی نخواهد انجامید. خود پاندمی کرونا مدرک واضحی است بر ارتباط درهمپیوسته کشورهای مختلف جهان. اما در عرصه سیاسی، یک چرخش به سمت داخل مشاهده میشود؛ نوعی جستوجوی حکومتها برای خودمختاری بیشتر و در کنترلگرفتن اوضاع. این یعنی جهان ما کمی کوچکتر و کوتهبینتر خواهد شد.
ریسکهای پیش رو مشترکاند
جوزف نای، استاد علوم سیاسی و رئیس سابق دانشکده کندی در دانشگاه هاروارد
در سال ۲۰۱۷ میلادی دونالد ترامپ یک استراتژی ملی جدید برای رقابت در عرصه قدرت را اعلام کرد و روی آن مانور زیادی هم داده شد. اما بروز بحران کرونا نشان داد این استراتژی ناکافی بوده است. اگر قرار است آمریکا یک قدرت بزرگ باشد، نمیتواند امنیت خود را به تنهایی تامین کند. ریچارد دانزیگ در سال ۲۰۱۸ این موضوع را به روشنی تبیین کرد: «تکنولوژیهای قرن بیست و یکمی حالتی جهانی دارند و این فقط در نحوه توزیعشان نمود ندارد بلکه در تبعات استفاده از آنها هم خود را نشان میدهد.» سیستمهای هوش مصنوعی، ویروسهای کامپیوتری و امثال آنها ممکن است به صورت اتفاقی پخش شوند و خیلی سریع به مشکلِ همه جهان بدل شوند. در این راستا باید از سیستمهای گزارشدهی، کنترل مشترک، برنامههای پیشبینی و نیز معاهدات مختلف به عنوان ابزاری برای متعادلکردن و کنترل ریسکهای مشترکِ پیش رو استفاده کرد.
در مواجهه با تهدیدهای فراملیتی مثل کرونا و تغییرات آب و هوایی، کافی نیست که فقط به قدرت یک کشور فکر کنیم. درست است که هر کشوری منافع ملی خود را در اولویت قرار میدهد؛ اما داشتن یک استراتژی برای همکاری با جهان هم اهمیت زیادی دارد.
یک مرحله جدید در سرمایهداری جهانی
لوری گارت، عضو ارشد دپارتمان سلامت جهانی در شورای روابط خارجی آمریکا
شوک اصلی به نظام مالی و اقتصادی جهان در هنگامه بروز کرونا، فهمیدن این نکته بود که زنجیرههای تامین و شبکههای توزیع جهانی به شدت آسیبپذیرند. پاندمی کرونا به همین جهت به تغییرات اساسی منجر خواهد شد چون در زمان پیشاکرونا، تولیدکنندگان به مرحلهای رسیده بودند که میتوانستند تا حد زیادی از انبارداری طولانی و هزینههای آن پرهیز کنند. هر آیتمی که بیشتر از چند روز روی قفسه فروشگاهها دستنخورده باقی میماند عملا یک کالای شکستخورده در بازار محسوب میشد. اما ویروس کرونا ثابت کرد محصولی که اجزای مختلفش در نقاط مختلفی از دنیا تولید شود همواره در معرض عاملی شبیه کرونا و تاثیر اختلالآور آن بر بازارهای جهانی قرار خواهد داشت. این یعنی به مرحله جدیدی از سرمایهداری جهانی نزدیک میشویم که در آن، زنجیرههای تامین باید به مرزهای ما نزدیکتر باشند. شرکتهای مختلفی از بابت ورود به این مرحله ضربه خواهند دید اما در درازمدت، احتمالش هست که این مرحله جدید به تقویت بیشتر نظام سرمایهداری بینجامد.
مهاجرت کمتر، خودکفایی بیشتر
ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا
اینجا نمیخواهم اصطلاح «به صورت دائمی» را به کار ببرم اما گمان میکنم بحران کرونا حداقل برای چند سال آینده باعث شود دولتهای جهان به سمت خودشان برگردند و روی رخدادها در مرزهای خودشان متمرکز شوند و کمتر به جهان بیرون کار داشته باشند. خیلیها به سمت خودکفایی تمایل پیدا خواهند کرد تا از آسیبپذیری ناشی از زنجیره تامین در امان باشند. در خیلی از کشورها مخالفت با مهاجرت بیشتر خواهد شد و تمایل به توجه به مشکلات منطقهای و جهانی (از جمله گرمشدن زمین) کاهش پیدا خواهد کرد؛ چون دولتها باید منابع بیشتری را صرف احیای کشور در دوران پساکرونا و مقابله با تبعات اقتصادی آن کنند.
این انتظار هم میرود که کشورهای زیادی برای بیرونآمدن از بحران کرونا به شدت سختی بکشند. حکومتهایی که از قبل دچار ناتوانی و ناکامیهای مختلف بودهاند شاهد تشدید مشکلاتشان خواهند بود و این به ویژگی شایعی در جهان آینده بدل خواهد شد.
بحران کرونا همچنین مناسبات چین و آمریکا را که بد بود بدتر خواهد کرد و اتحاد اروپایی را تضعیف خواهد کرد. نکته مثبت این است که احتمالا شاهد بهبود رهبری جهانی در عرصه بهداشت و سلامت خواهیم بود. اما به صورت کلی، بعید است بحرانی که خودش ریشه در جهانیشدن داشته، تمایل و توان جهانی برای مقابله را به وجود بیاورد.
شکافهای نژادی بدتر میشود
جیمز پالمر، نویسنده و یکی از سردبیران مجله فارن پالسی
از وقتی اخبار ویروس کرونا در ووهان مورد توجه جهانی قرار گرفت، نژادپرستی ضد آسیایی بالا رفت. آسیاییتبارهای ساکن در نقاط مختلف دنیا هدف حملات خیابانی قرار گرفتند، جلوی ورود آنها به کشورهای زیادی گرفته شد و گروههای دست راستی در برخی کشورهای غربی به وضوح شروع به سختکردن زندگی برای اتباع چینی کردند.
بلایای طبیعی گاهی باعث نزدیکشدن کشورها به یکدیگر میشوند؛ مثل روابط بین یونان و ترکیه در سال ۱۹۹۹ که به خاطر زلزله وارد مرحله دوستانهتری شد. اما در جریان بحران کرونا همواره بحث مقصر دانستن یک کشور خاص بابت این ویروس مطرح شده. چینیها آمریکا را مقصر میدانند و آمریکاییها میگویند تقصیر چینیهاست. با توجه به آنچه که در دوران سرایت ویروس کرونا به نقاط مختلف جهان شاهدش بودهایم، به نظر میرسد که نژاد آسیایی در آینده هم به خاطر ویروس کرونا سرزنش خواهد شد و این مسئله ممکن است در مناسبات مختلف کشورهای غربی و آسیایی نقش مهمی ایفا کند. ممکن است درمان یا واکسن کرونا در آینده نزدیک ساخته شود و به دست کشورهای مختلف برسد. اما اینکه درمانی برای نگاههای شکبرانگیز جهانی به برخی نژادهای خاص نیز پیدا شود یا نه، موضوعی است که بعید است به این زودیها به جوابش برسیم.
آمریکا رفوزه شد
کوری شاکه، مدیر انستیتو بینالمللی مطالعات استراتژیک
آمریکا دیگر به عنوان یک رهبر جهانی شناخته نمیشود چون دولت این کشور به شدت دنبال منافع خودش است و در عین حال بیکفایت است. اگر نهادهای بینالمللی اطلاعات جامع و کافی و زودهنگام را در مورد ویروس کرونا ارائه میدادند، تاثیر جهانی این پاندمی کمتر میشد چون در آن صورت، دولتها وقت داشتند برای مقابله با بحران آماده شوند و از منابع لازم در این راه بهره ببرند. آمریکا میتوانست با استفاده از نفوذ خودش این کار را ساماندهی کند و نشان بدهد که با وجود سودبردن خودش، به فکر سودبردن دیگران هم هست. اما واشینگتن در این آزمون رهبری شکست سختی خورد و اوضاع جهانی از این همین بابت بدتر شد.
قدرت روح جهان را دیدیم
نیکلاس برنز، دیپلمات سابق آمریکایی
پاندمی ویروس کرونا شاید بزرگترین بحران قرن حاضر باشد. ابعاد و عمق آن بسیار گسترده است و میتواند تمام ۷.۸ میلیارد نفر جمعیت روی زمین را تحت تاثیر خود قرار بدهد. تاثیر مالی و اقتصادی این بحران هم میتواند بسیار بیشتر از بحران مالی سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ باشد. اما آنچه که شاهدش بودهایم، ناکافیبودن همکاریهای بینالمللی در مواجهه با این بحران بوده است. مثلا اتحادیه اروپا نتوانست کمکهایی را که انتظار میرفت در اختیار اعضای خود قرار دهد و ۱۵۰ میلیون نفر ساکن این اتحادیه عملا از هر کمکی بینصیب ماندند. نتیجهاش این است که در آینده، دولتهای اروپایی نقش کمتر و کمتری به بروکسل بدهند. در امریکا هم شاهد آن بودیم که قابلیت دولت فدرال در مواجهه با بحران پایین بود.
اما در همین میانه، شاهد قدرتهای دیگری بودیم. در هر کشوری که با ویروس کرونا درگیر بوده، شاهد روحیه قوی انسانی پزشکان، پرستاران، رهبران سیاسی و مردم عادی بودیم؛ کسانی که در مواجهه با یک بحران دشوار سعی کردند موثر و مقاوم باشند و قدرت رهبری را از دست ندهند. همین نکته به همه ما امید داده که مردان و زنان زیادی در سراسر جهان به پیروز میدان مبارزه با کرونا بدل خواهند شد.