ایستانیوز:چرا انقلاب دیجیتال جایی در آمار GDP ندارد؟ چون این آمار بر پایه پولی است که مردم برای کالا و خدمات میدهند. بهجز چند استثنا، اگر قیمت چیزی صفر باشد، پس سهم آن در GDP صفر خواهد بود. اما اکثر ما از کالاهای دیجیتال مجانی - مثل ویکیپدیا یا نقشه گوگل - ارزش بیشتری دریافت میکنیم تا نسخههای قبلی کاغذی آنها.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بازارهای مالی(ایستانیوز)،ما این روزها زمان طولانی و طولانیتری از روز را در محیط آنلاین میگذرانیم اما کالاها و خدمات دیجیتال اصولا در تولید ناخالص داخلی (GDP) دیده نمیشوند. چرا که GDP عموما بر پایه آنچه که مردم برای کالاها و خدمات «خرج» میکنند حساب میشود. اگر چیزی به قیمت صفر دلار عرضه شود، طبیعتا باعث بالارفتن GDP نمیشود.
سیاستگذاران از اطلاعات مربوط به GDP استفاده میکنند تا روی نحوه سرمایهگذاریهای دولتی تصمیم بگیرند. این سرمایهگذاری میتواند روی زیرساختها باشد، یا تحقیق و توسعه یا آموزش و دفاع سایبری. تنظیمکنندگان بازارها هم از GDP استفاده میکنند تا مقررات نظارتی مربوط به شرکتهای تکنولوژیک و غیرتکنولوژیک را بهروز کنند. اما به خاطر اینکه مزایای دیجیتالشدن اقتصاد اصولا توسط اقتصاددانان و آمارگیران نادیده گرفته میشود، این تصمیمات و سیاستها بدون درک درستی از واقعیت ماجرا عملی میشوند.
به همین خاطر است که مجله هاروارد بیزینس ریویو GDP-B را معرفی میکند.
رویکردی تازه
استاندارد GDP-B استانداردی ثانویه است که به GDP سنتی کمک میکند میزان سهمآفرینی کالاهای مجانی در رفاه مشتریان را بسنجد.
فرض کنید که ما به شما پیشنهادی میدهیم. اگر شما یک ماه در گوگل جستوجو نکنید ما به شما ۱۰ دلار میدهیم. نه؟ ۱۰۰ دلار چطور؟ ۱۰۰۰ دلار چطور؟ چقدر به شما پول بدهیم بیخیال دسترسی به ویکیپدیا میشوید؟ جواب شما میتواند به ما کمک کند تا ارزش اقتصاد دیجیتال را بهتر درک کنیم.
در سال ۲۰۱۸، آمریکاییها به طور میانگین روزانه ۶.۳ ساعت را در رسانههای دیجیتال گذراندهاند: نه فقط گوگل و ویکیپدیا، که رسانههای اجتماعی، دورههای آنلاین، نقشه، پیامک، ویدیوکنفرانس، موسیقی، اپهای اسمارتفون، نتفلیکس و باقی سرویسها در همین رده قرار میگیرند. رسانههای دیجیتال سهم بزرگ و فزایندهای از ساعات بیداری ما را اشغال کردهاند اما این کالاها و خدمات عموما در معیارهای رسمی فعالیتهای اقتصادی مثل GDP و بازدهی (که GDP به ازای هر ساعت کار است) دیده نمیشوند. ما این روزها به کمک اینترنت راحتتر و بهتر به موسیقی گوش میدهیم، به راحتی بیشتری مسیر خود را پیدا میکنیم، با همکاران و دوستانمان با روشهای متنوعتری ارتباط میگیریم و مزایایی داریم که ۴۰ سال پیش حتی فکرش را هم نمیکردیم. اما اگر به آمار تولید ناخالص داخلی نگاه کنید احساس خواهید کرد که انقلاب دیجیتال اصلا رخ نداده است. سهم بخش فناوری اطلاعات در تولید ناخالص داخلی از دهه ۱۹۸۰ تا حالا تکان نخورده و به طور سالانه ۴ تا ۵ درصد بوده است. در سال ۲۰۱۸ این رقم به اوج خود - ۵.۵ درصد - رسیده! ما عصر دیجیتال را هرجایی میبینیم جز در آمار تولید ناخالص داخلی.
چرا انقلاب دیجیتال جایی در آمار GDP ندارد؟ چون این آمار بر پایه پولی است که مردم برای کالا و خدمات میدهند. بهجز چند استثنا، اگر قیمت چیزی صفر باشد، پس سهم آن در GDP صفر خواهد بود. اما اکثر ما از کالاهای دیجیتال مجانی - مثل ویکیپدیا یا نقشه گوگل - ارزش بیشتری دریافت میکنیم تا نسخههای قبلی کاغذی آنها.
سیاستگذاران از اطلاعات GDP استفاده میکنند تا درباره چگونگی سرمایهگذاریهای دولتی در حوزههای مختلف تصمیم بگیرند: از زیرساختها و تحقیق و توسعه گرفته تا آموزش و دفاع سایبری. قانونگذاران از این آمار استفاده میکنند و قوانینی وضع میکنند که روی همه شرکتها - تکنولوژیک و غیرتکنولوژیک - تاثیر میگذارد. اما از آنجا که تاثیرات دیجیتالیزهشدن جامعه در آمارهای GDP به شدت دستکم گرفته میشود، این سیاستگذاریها و قوانین بدون در نظر گرفتن واقعیت موجود عملی میشوند و طبیعتا نتیجه مطلوبی نخواهند داشت.
مدیریت موثر اقتصاد دیجیتال وابسته به توانایی ما در برآورد صحیح ارزش کالاها و خدمات دیجیتال است که به رایگان در اختیار عموم قرار دارد. به همین خاطر ما تکنیکی را توسعه دادهایم که به کمکش نهفقط میزان هزینهای را که مردم خرج این سرویسهای رایگان میکنند محاسبه میکنیم، که میزان سودی را که آنها از این سرویسها میبرند اندازه میگیریم. و این رقمی بسیار بزرگ است. تحقیق ما که با همکاری فلیکس اگرز از دانشگاه گرونینگن انجام شد نشان میدهد که مثلا فقط فیسبوک از سال ۲۰۰۴ تاکنون حدود ۲۲۵ میلیارد دلار ارزش برای مشترکانش تولید کرده است.
برای دانشمندان، تخمین مزایای غیرقابل اندازهگیری کالاهای رایگان مشکل تازهای نیست. به موجهای قبلی ابداعات بشر فکر کنید که باعث شد خدماتی رایگان یا تقریبا رایگان در اختیار عموم قرار بگیرد (مثل آنتیبیوتیکها یا رادیو و تلویزیون) که بدون تردید برای مردم ارزش به ارمغان آوردند. با توجه به رشد سریع کالاها و خدمات دیجیتال دیگر زمان آن رسیده که بتوانیم این مشکل را حل کنیم.
نقاط ضعف GDP
تولید ناخالص داخلی یکی از معیارهایی است که سلامت یا بیماری اقتصاد را به شکل نهچندان پیچیدهای نشان میدهد. عدد نسبتا دقیقی که نشان میدهد اقتصاد در هر فصل رشد داشته یا کوچک شده. با این حال GDP فقط ارزش پولی تمام کالاهایی را حساب میکند که تولیدشان نهایی شده است. چون در GDP ما فقط این را محاسبه میکنیم که مردم چقدر برای کالاها و خدمات هزینه کردهاند - و نه اینکه چقدر از آنها نفع بردهاند - رفاه اقتصادی مردم در GDP محاسبه نمیشود. در حقیقت گاهی اوقات با بالارفتن GDP رفاه اقتصادی مردم پایین میآید و برعکس.
به همین خاطر گاهی اوقات GDP معیار مناسبی برای فهم وضع اقتصادی مردم نیست.
خبر خوش اینکه علم اقتصاد راهی را پیش روی ما گذاشته که – دستکم در تئوری - بتوانیم میزان رفاه مصرفکننده را محاسبه کنیم. این معیار «مازاد مصرفکننده» است که تفاوت قیمت یک کالا یا خدمات، با حداکثر قیمتی است که مصرفکننده حاضر است برای آن کالا یا خدمات پرداخت کند. مثلا اگر شما بخواهید برای یک لباس تا ۱۰۰ دلار خرج کنید اما آن را فقط ۴۰ دلار بخرید، شما ۶۰ دلار مازاد مصرفکننده دارید.
برای اینکه ببینید GDP چقدر در زمینه فهم رفاه اقتصادی در دنیای کنونی گمراهکننده است بیایید دایرهالمعارف بریتانیکا را با ویکیپدیا مقایسه کنیم. بریتانیکا در زمان خودش چندین هزار دلار قیمت داشت، این یعنی مشتریانش ارزش آن را دستکم اینقدر میدانستند. ویکیپدیا که سرویسی مجانی است، مقالات بسیار بسیار بیشتری دارد و کیفیتش قابل مقایسه با بریتانیکاست. اگر بخواهیم صنعت دایرهالمعارف دنیا را با میزان پولی که مردم برایش میدهند بسنجیم، این صنعت رو به افول است (انتشار نسخه چاپی بریتانیکا در سال ۲۰۱۲ متوقف شد) اما اگر بخواهیم سودمندی این روند جدید را برآورد کنیم باید اعتراف کنیم اوضاع مشتریان دایرهالمعارفها هیچوقت اینقدر خوب نبوده است. بررسی ما نشان میدهد که کاربران آمریکایی به طور میانگین حاضرند سالی ۱۵۰ دلار برای ویکیپدیا پول صرف کنند اما هزینه آن صفر دلار است. این یعنی اینجا حدودا سالی ۴۲ میلیارد دلار مازاد مصرفکننده داریم که در GDP آمریکا محاسبه نشده است.
تاکنون محاسبه مازاد مصرفکننده آسان نبوده است و به همین خاطر از آن در بررسیهای اقتصادی استفاده کمتری کردهاند. خوشبختانه انقلاب دیجیتال اگرچه باعث پیچیدگی وضعیت GDP شده، ابزارهای محاسباتی قدرتمندی هم در اختیار ما قرار داده است. ما در تحقیقمان از تکنیکهای سنجش آنلاین استفاده کردیم تا ترجیح صدها هزار نفر از کاربران را بررسی کنیم. این نتایج به ما اجازه داد میزان مازاد مصرفکننده را برای تعداد زیادی از کالاها - از جمله کالاهای رایگان دیجیتال - تخمین بزنیم. در برخی موارد ما از افراد خواستیم بین کالاهای مختلف دست به انتخاب بزنند. (مثلا ترجیح میدهید بین فیسبوک و ویکیپدیا دسترسی یکماهه به کدامشان را از دست بدهید؟) در موارد دیگر ما از آنها میخواستیم دسترسی به یک کالای دیجیتال را در ازای دریافت مقدار مشخصی پول متوقف کنند (حاضرید ده دلار بگیرید و یک ماه به ویکیپدیا سر نزنید؟)
مثلا در مورد فیسبوک به طور میانگین افراد پذیرفتند که در ازای دریافت ۴۸ دلار در ماه، به این شبکه اجتماعی سرنزنند. طبق برآورد ما مشتریان آمریکایی از سال ۲۰۰۴ تاکنون حدود ۲۳۱ میلیارد دلار ارزش از فیسبوک دریافت کردهاند.
جالب اینجاست که کاربران بین ۱۲۰ تا ۲۴۰ دلار در سال برای سرویسهای پخش آنلاین فیلم - مثل نتفلیکس، هولو یا HBO - هزینه میکنند. اما میان مازاد مصرفکننده که توسط این سرویسها ایجاد میشود ۵ تا ۱۰ برابر این رقم است.
طبق بررسیهای ما اضافه کردن ارزش مازاد مصرفکننده فقط یک کالای دیجیتال - فیسبوک - به GDP باعث میشود بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۷ سالانه به طور میانگین ۰.۱۱ درصد به رشد GDP آمریکا اضافه شود. طی این سالها GDP به طور میانگین سالی ۱.۸۳ درصد رشد کرد.
با اضافه کردن مازاد مصرفکننده باقی کالاها و خدمات رایگان دیجیتال به GDP، ما سیستم تازهای برای تخمین تولید ناخالص داخلی خواهیم داشت که به آن GDP-B میگوییم.
روش ما محدودیت مهمی دارد. تخمینهای ما هنوز به اندازه معیارهای سنتی GDP دقیق نیست و باید کالاهای دیجیتال بیشتر و همچنین بررسیهای دقیقتر و فراگیرتر برای برآورد مازاد مصرفکننده داشته باشیم. ما باید روشهای نظرسنجی از مردم در مورد ترجیحات آنلاینشان را بهبود ببخشیم.
اقتصاد دیجیتال نیازمند نگاه تازه اقتصاددان است. ما تازه در اول راهیم.