ایستانیوز:ملت مفهومی است که به نظر غنینژاد از دوران ناصری در ایران پا گرفته و پس از آن در دوران پهلوی اول آن شکل غلط از ملیگرایی هم در ایران شکل گرفته که در دوران مصدق و پهلوی دوم و جمهوری اسلامی هم تداوم داشته است. در بین همین نظرات اوست که جنجالی بر سر پوپولیست خواندن محمد مصدق ایجاد شد. غنینژاد، مصدق را پوپولیستی میداند که محکمترین گام را در راستای دولتی کردن اقتصاد در ایران برداشته است.
بازار نظم دارد؟ این پرسشی است که شاید بیشترین کژتابیها را در مورد دکتر موسی غنینژاد، و البته در سطحی بالاتر، در مورد فردریش فون هایک برانگیزد. پیش از اینکه وارد توضیح اجمالی «نظم بازار» از دید غنینژاد شویم یک بار و برای همیشه تکلیف دو جمله را باید روشن کنیم: بازار نظم ندارد، بلکه نظم است. به عبارت بهتر «نظم» چیزی داشتنی نیست بلکه چیزی است بودنی. زمانی که این مسئله را شفاف کردیم دیگر نباید در پس ذهنمان ناآرامیها و نوسانات بازار را به عنوان دلایلی مبنی بر «بینظمی بازار» بگیریم، زیرا در این حالت غنینژاد پاسخ سادهای به ما خواهد داد: نوسانات بازار یا ذیل منطق خود بازار قرار میگیرند که سازوکار اصلیاش همان عرضه و تقاضا است، یا توسط نهادهایی غیربازاری مانند دولت به آن تحمیل شدهاند که این یعنی عیب از دولت است.
این نظم پایه بسیار سادهای دارد. هر فرد، آزاد زاده میشود و بر اساس همین آزادی واجد مسئولیت هم هست. زمانی که بر اساس آزادی انتخاب کردیم، مسئول انتخابهایمان هم هستیم و بسیاری از این انتخابها مربوط به سازوکارهای اقتصادی جامعه میشوند. بنابراین جامعه از نگاه بازاری موسی غنینژاد مجموعهای از افراد مسئول است و هیچگونه تعهد و برنامه جمعی - از جمله تشکیل دولت- نباید اخلالی در این رویه مسئولیت و آزادی ایجاد کند.
اینکه بازار یک نظم است و از ابتدای تکاپوی بشر برای امرار معاش حضور داشته تا به امروز نکتهای بزرگ در خود دارد. غنینژاد برخلاف بسیاری دیگر افراد بازار را یک سیستم نمیداند که طی چند قرن اخیر و با پدید آمدن سرمایهداری ایجاد شده باشد. بازار یک نظم است که در طول تاریخ خود را محقق میکند و هر روز بیشتر از دیروز به وقوع میپیوندد. این نوع نگاه که بین موسی غنینژاد و اعاظم نظری آن در سطح جهانی - یعنی همان فون هایک- مشترک است دیدگاهی بسیار نزدیک به الهیات است. در الهیات یک نظم الهی وجود دارد که خود را از طرق مختلف در جهان جاری و ساری میکند و یک متأله تنها وظیفهاش غبارزدایی از چهره نظم الهی این جهان است. اقتصاددان بازاری هم همین کار را میکند. دست روی بخشهایی از واقعیت میگذارد و میگوید نظم بازار اینجا مخدوش و آنجا شکوفا شد.
نه به ملیگرایی
موسی غنینژاد طی چندین سخنرانی و مقاله همواره مخالفت خود را با ملیگرایی و به طور مشخص ملیگرایی ایرانی و جنبش ملی شدن صنعت نفت نشان دادهاست. از نظر او آخرین تعریفی که از پدیده ملت در جهان به وجود آمده مربوط به دوران مدرن است و اینکه افرادی ادعا میکنند که مثلا ملت ایران 2000 سال تاریخ دارد، محصول بدفهمی تعاریف بوده و بیشتر خندهدار است تا جدی.
غنینژاد سال 1391 در یک سخنرانی در موسسه مطالعات سیاسی اقتصادی «پرسش»، خطی از مفهوم ملت در زمانهای قدیم را ترسیم کرد که بنا بر آن در کشورهای اروپایی ملت به نژاد برمیگشته و در کشوری مثل ایران به مذهب و هردوی اینها هم مفاهیمی غیرسیاسی بودهاند. از نظر او فاجعه زمانی آغاز شده که جنبش ادبی رمانتیسم مفهوم ملت در معنای سیاسی آن را در مقابل فردیت روشنفکری علم کرد و سیاست را به جای عقلانیت به دست احساس سپرد.
به نظر غنینژاد مفهوم پیچیدهای چون «ملت» زمانی که به «ملیگرایی» تبدیل شود، تازه آغاز فاجعه است. در این حالت آن آزادی و مسئولیت فردی که پیشتر از آن صحبت شده بود زیر سوال میرود و چیز موهومی به اسم جامعه و ملت اساس سیاست میشود. ملت مفهومی است که به نظر او از دوران ناصری در ایران پا گرفته و پس از آن در دوران پهلوی اول آن شکل غلط از ملیگرایی هم در ایران به وجود آمده که در دوران مصدق و پهلوی دوم و جمهوری اسلامی هم تداوم داشته است. در بین همین نظرات اوست که جنجالی بر سر پوپولیست خواندن محمد مصدق ایجاد شد. غنینژاد، مصدق را پوپولیستی میداند که محکمترین گام را در راستای دولتی کردن اقتصاد در ایران برداشته است.
غنینژاد ملیگرایی را مسبب اصلی بیگانههراسی میداند و ادعا میکند که به همین خاطر همیشه شکلی از «توهم توطئه» و «دخالت اجنبی» و چیزهایی از این دست در باورهای سیاسی ایرانیان وجود داشته و این باعث عقب ماندن بازار در ایران میشود. به نظر او در جهان امروز که مرزهای تجاری و حتی سیاسی رو به کمرنگتر شدن میرود و تبادل سادهتر میشود، این شکل از بیگانههراسی عامل اصلی عقب ماندن نظم بازار در ایران است و نگذاشته این نظم به خوبی به وقوع بپیوندد.
موسی غنینژاد کیست؟
موسی غنینژاد در سال 1330 در شهر تبریز متولد شد. پیش از انقلاب به دانشگاه تهران رفت و در آنجا موفق به اخذ مدرک کارشناسی در رشته حسابداری شد. در همین سالها بود که با علاقه به اقتصاد تحصیلات خود را در کشور فرانسه و مشهورترین دانشگاه این کشور یعنی سوربن ادامه داد. بنابر گفتههای خودش در این سالها با مارکس احساس همنظری داشت اما با مطالعات بیشتر به سمت اقتصاد آزاد گرایش پیدا کرد و نهایتا با اخذ مدرک کارشناسی ارشد و دکتری در اقتصاد توسعه از دانشگاه سوربن فارغالتحصیل شد. او که در معرفتشناسی اقتصادی هم تخصص دارد در دانشگاههایی نظیر صنعتی شریف و دانشگاه صنعت نفت تدریس کرده است./ آینده نگر