ایستانیوز:شاید خیلیها برای پاسخ به این سوال، به مباحث نوین فناورانه، بازتعریف ساختار بانکها، حل مشکلات مطالبات معوق و مواردی از این دست فکر کنند، اما «الهویردی رجایی سلماسی» با کوله باری از دانش وتجربه عمیق در بازار پول و سرمایه، برای نشان دادن مهمترینها جای دیگری را نشانه میرود که نه تنها در حوزه اقتصاد و بانک، بلکه در هر بخشی گرهکشا و کاربردی است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بازارهای مالی(ایستانیوز)،اخلاقیات،راستگویی، شایسته گزینی و پرهیز از روابط ناسالم کاری و آموزش، اینها چکیده نیازهای بنیادیبانکداران و فعالان اقتصادی از منظر رجایی سلماسی است که در کسوت معلمیاش همچنان به شاگردانش یادآوری میکند. کسی که مدیر خط شکن لقب برازندهای برای اوست و در عمل با تلاش برای ایجاد نهادهای مدنی اقتصادی، حفظ رکن بازار سرمایه و ورود فناوری به بورس و بانکداری، این مهم را به اثبات رسانده است.
بدون مقدمه طولانی، شرح زندگی و تجارب گران سنگ وی را از زبان خودش که در گفت و گو با ماهنامه بانکداری الکترونیک، بیان شده است،میخوانیم.
تولد، تحصیل، شروع کار
در سال 1315 در سلماس متولد شدم. دوران تحصیلم- با توجه به اینکه در آن موقع، دو دوره دبیرستان وجود داشت-دوره اول را در سلماس و دوره دوم را در ارومیه گذراندم و بعد از گرفتن دیپلم، به مدت 4 سال معلم بودم. سپس به تهران آمدم و در سال 1338 در دو کنکور شیمی و حسابداری شرکت کردم که در هر دو قبول شدم و از بین این دو،رشته حسابداری رابرا ی ادامه تحصیل انتخاب کردم.
همزمان با دانشگاه،برای کار در بیمه تامین اجتماعی استخدام شدم که صبحها سر کارمیرفتم و عصرها دانشگاه.محل تحصیل من در آن زمان آموزشگاه عالی حسابداری نفت بود کهبعدا تبدیل به دانشکده حسابداری نفت شد و فوق لیسانس خودم را هم از آنجا گرفتم. در دوره فوق لیسانس به همراه یکی از دوستان از تامین اجتماعی به بانک مرکزی منتقل شدم. فرآیند انتقال هم به این صورت بود که بانک مرکزی باپرداخت مبلغی ما را از بیمه تامین اجتماعی خرید. دلیلش هم این بود که آن موقع حسابدار و افراد تحصیلکرده کم بود. در آن موقع به حسابدار، دفتر دارمیگفتند و چون ما فوق لیسانس گرفته بودیم، داوطلب برای جذب ما زیاد بود مثل وزارت دارائی،سازمان برنامه،بانکها و شرکت نفت که حسابدارمیخواست.
از میان این گزینهها، بانک مرکزی در آن موقع بهترین مکان بود که ما انتخاب کردیم و من در بخش نظارت بر بانکهایآن، مشغول به کار شدم و مدتها بازرس بانکها بودم.
در حین خدمت در این بخش،شرایط یکی از بانکها به هم ریخت. از سوی بانک مرکزی به همراه یکی از همکاران به عنوان سرپرست و من به عنوان قائم مقام برای سرو سامان دادن به وضعیت این بانک به آنجا رفتیم و سه سال و نیم در آنجا ماندیم تا وقتی که وضعیت بانک به حالت عادی برگشت و به بانک مرکزی برگشتم.این بانک، بانک اصناف بود که به بانک ایرانشهر تبدیل شد و بعد از انقلاب در بانک تجارت ادغام شد.
در ادامه خدمت، رئیس اداره نظارت بر بانکهای تجاری در بانک مرکزی شدم و پس از وقوع انقلاب، معاون مالی و اداری بانک مرکزی و مشاور رئیس کل شدم که تا آذر ماه سال 1359 ادامه داشت.
در آذر سال 59به بورس رفتم و دبیر کل بورس شدم. در آن موقع،بورس تقریباً تعطیل شده بودکه دوباره راهاندازی کردیم و به مدت 17 سال دبیر کل بورس بودم.قابل ذکر است که در آن اوایل کار، بورس رونق نداشت ومشکلات زیادی وجود داشت، چون جوجامعه طوری بود که با بازارسرمایه مخالف بودندو آن را نماد کاپیتالیستی و سرمایهداریمیدانستندو معتقد بودندنباید باشد.
با هماهنگی با بانک مرکزی و وزارت امور اقتصادی و دارائی تلاش کردیم بورس را زنده نگه داریم. برای این کار چند ماده قانونی از مجلس گرفتیم و با نمایندههای مجلس، رابطه خیلی خوبی برقرار کردیم به طوری که بارها از بورس بازدید داشتند و مشاهده کردند که کار آن شایدشرعیتر و اسلامیتر از بانکهاباشد. چون در بانکها یک مقدار بهره و سود جای ابهام داشت ولی در بورس سود سهم جای ابهام ندارد.
گذر از سنت به مدرنیته
تا مهرماه سال 76 من در بورس بودم. در این مدت سیستم الکترونیکی بورسرا در سال 73 پیاده کردیم که مرحوم هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور شخصا افتتاح کرد. این سیستم را ما با کمک شرکت خدمات انفورماتیک وابسته به بانک مرکزی راهاندازی کردیم.
محل بورس در اول کار خیابان سعدی بود که در سال 71 به حافظ منتقل شد. تاآن موقع همه کارهای بورس به صورت دستی بود، حتی معاملاتی که کارگزاران انجام میدادند، به صورت دستی به همدیگر چکمیدادند،پایاپای هم وجود نداشت، مثلا بیست نفر دور یک میزمینشستند و معامله میکردند. بعد از پایان معامله، خریدار سهام، چکمیداد و فروشنده چک رامیگرفت و بعد این چکها را به حسابشان میگذاشتند وحساب خریدار و فروشنده تسویه می شد.
مثل الان نبود که تابلویی الکترونیکی باشد و تغییرات قیمتهالحظه ای نشان داده شود، کاربه صورت دستی و سنتی انجام میشد. تابلوها را پایین میآوردند و نرخهای جدید هر سهم را با دست یادداشت میکردند، معامله گران هم از طریق همین تابلوهااز قیمت سهام مطلعمیشدندو برای هر شرکتی یک تابلو وجود داشت. اولین کاری که انجام دادم، سیستم پایاپای را راه اندازی کردم که چکها همه تحویل بورس داده میشد و خود بورس با طلبکار تسویه میکرد.
در سال 72 از چند مرکز بورس دنیا بازدید کردیم.من بورسهای زیادی را دیده بودم، اما یک بورسی را در کانادا پیدا کردیم که اندازه فعالیت آن در حد بورس تهران بود. متوجه شدیم این بورس، سیستم الکترونیکی اش را از یک شرکت کانادایی خریداری نموده است. با دوستانی از شرکت خدمات انفورماتیک هماهنگی کردیم و پس از بازدیدهای مقدماتی از بورس کانادائی و شرکت فروشنده، سیستم انتخاب و در بورس تهران پیاده شد. همانطور که گفتم مرحوم رفسنجانی پروژه را افتتاح کردند و از اوایل سال 74 سیستم معاملات الکترونیکی در بورس تهران پیاده شد، البته در ابتدا مسائل و مشکلاتی داشت که به تدریج تکمیل شد. جا دارد اشاره کنم که شرکت خدمات انفورماتیک بانک مرکزی خیلی برای راهاندازی این کار کمک کرد. هم زمان با این اقدامات،شرکت خدمات بورس با مشارکت بورس و شرکت خدمات انفورماتیک راه اندازی شد و آقای گلستانی هم به عنوان نخستین مدیر عامل آن انتخاب شد.
البته این مسائل سنتی در مورد بانکها هم صادق بود. واقعا نسل جدید باید بدانند که نسل های گذشته چقدر کارمیکردند و زحمتمیکشیدند. در بانکها، همه چیز دستی بود.دفترهای بزرگی وجود داشت وبرای دارندگان حساب چه جاری، چه سپرده و پس انداز، هر نفر یک صفحه در این دفتر داشت که موجودی و دریافت و پرداخت فرد راآنجاثبت میکردند. هر کس یک کارت نمونه امضاء،داشت که برای دریافت یا واریز پول لازم بود امضای فرد با کارت امضا مطابقت کند.برای هر عمل دریافت و پرداختی با پول یاچک،باجهدار مجبور بود دفتر را بازکند و برداشت و واریز در دفتر ثبت و موجودی جدید را محاسبه و وارد کند. طبیعی است که این کار زمان زیادی طول میکشید و مردم برای دریافت و پرداخت پول مدتهادر صف میماندند.
زمانی که ما به بانک اصناف رفتیم،600 شعبه، داشت که حجم کار آن قابل قیاس با اداره بانکهای امروزی نبود.تمامی عملیات بانکی در دفاتر به صورت دستی ثبت میشد و هر روز تا زمانی که حساب شان با هم بخواند و تراز شود، شعبه را ترک نمیکردند. به عنوان مثال یادم هست یک روزی ساعت 9یا10 شب بود که به یکی از شعب رفتم که حسابروزانهشان تراز نشده بود.کارمندان تا صبح بیدار ماندند تا اختلاف حساب را پیدا کنندو حسابها با هم بخوانند.
شنیده بودم که یک بار در بانک ملی، حساب شعبهای یک ریال و نیم اختلاف داشت،3 نفر حسابدار خبره فرستاده بودند تا این اختلاف را پیدا کنند. خود من زمانی که به یک بانک برای بازرسی رفتم، دفتر کل را گرفتم و ترازنامه آن را جمع زدم، متوجه شدم بدهکار و بستانکار همخوانی ندارد. با بررسی صورتحساب معلوم شد حسابدار برای اینکه موازنه کند، رقمی به حساب بستانکاران اضافه کرده است. واقعا اگر اختلاف ایجادمیشد، پیدا کردن آن کار خیلی سختی بود. سه دفتر اصلی نگهداری میشددفترکل، معین و روزنامه که باید اینها بررسی میشد تا اختلاف پیدا شود.
آنچه در آن زمان با این مشقت انجام میشد، الان لحظه ای انجاممیشود که نشان دهنده اهمیت بانکداری الکترونیک است. جوانان این مشقتها راندیدهاند، آنهایی که در سیستم قدیمی کار کردهاند،میفهمند چه کاری انجام شده و این اختراعی که در فناوری ارتباطات و اطلاعات صورت گرفت، فوق العاده و شبیه معجزه بوده است.
ایده راهاندازی موسسه اعتباری
زمانی که از بورس بیرون آمدم، به مدت حدود 9 ماه مشاور بانک صادرات بودم. در آن زمان آقای محمدرضا مقدسی مدیر عامل بانک صادرات بودکه نماینده شورای بورس در هیات مدیره هم بودواز من خواست به عنوان مشاور آنجا بروم.از آبان 76 تا مرداد 77 در آنجا بودم. در این مدت تصمیم گرفتم با مشارکت کارگزاران بورس یک موسسه اعتباری تاسیس کنم. نظرم این بود که با همکاری کارگزاران، موسسه اعتباری راه بیاندازیم که خرید اقساطی و اعتباری سهام را از طریقاین موسسه انجام بدهیم.با چند نفر از کارگزاران که عضو هیأت مدیره بورس هم بودند،این پیشنهاد را مطرح کردم که آنها بعد از یک هفته مهلت و بررسی، چند شخص تاجر و صنعتگر رابه جای کارگزاران بورس برای مشارکت معرفی کردند
با مشخص شدن اعضای موسس، موضوع رابا آقای وهاجی قائم مقام بانک مرکزی که رئیس هیات پذیرش هم بود، مطرح کردم و تقاضای تاسیس موسسه اعتباری را کتباً به بانک مرکزی فرستادم. پس از طی اقدامات اولیه که حدود یکسال طول کشید و اخذ موافقت بانک مرکزی در شهریور ماه 1378موسسه اعتباری سامان را راه انداختیم که در مهر سال 78 رسماً شروع به کار کرد.
ما قصد داشتیم موسسه را از ابتدا با بانکداری الکترونیکی، شروع کنیم.آقای قائمیان که از مدیران بانک مرکزی بود و بعد رئیس داده پردازی شد و آقای دکتر فاطمی برای این کار انتخاب شدند.آنها یک سیستمی را برای یک موسسه اعتباری نوشته بودند که بنا به سیاستهای دولت آقای خاتمی آن موسسه در حال تعطیل شدن بود. هر چندسیستم آنها خیلی ابتدایی بود،معذالک قرار شد آنرا در موسسه اعتباری سامان پیاده کنند.
یک قرار دادباآقای قائمیان و آقای فاطمی بستیم و شرط کردیم که یک شرکت تشکیل دهند. که بعداً تشکیل شدو اینها در قالب شرکت جدیدشروع به توسعه سیستمهایخود کردند و بدین گونه فعالیت موسسه اعتباری سامان شروع شد وبعداز سه سال در سال 81 تبدیل به بانک شد.
برای پیاده سازی این سیستم، همکاران ما کار و تلاش خیلی زیادی کردند و به گروه فنی،اعتبار و اعتماد زیادی قائل شدیم،نتیجه مثبت کار سبب یک تحول بزرگ در نظام بانکی شد.شاید اگر بانکهای خصوصی تاسیسنمیشدند،بانکهای دولتی به این زودی به این تحول فکرنمیکردند. ایجاد بانکداری الکترونیکی دربانکهای خصوصی یا استقبال شدید مردممواجه شد و توسعه سیستمها و نصب دستگاههای خودپرداز و کارت خواندر دستور کار بانکهاقرار گرفت وشرکتهای پیاسپی تشکیل شدند که به توسعه صنعت بانکداری الکترونیک کمک شایانی کردند.
من ازابتدای راهاندازی موسسه و بانک سامان تا دی86عضو هئیت مدیره و مدیر عامل بانک سامان و از آن تاریخ تا پایان 1390 رئیس هیات مدیره بانک بودم و بعد از آن از کار کناره گیری کرده و مدیریت را به جوانان فرهیخته و پر تلاش سپردم که آرزوی موفقیت برایشان داریم. خدا میداند در تمام این دوران نه تنها من بلکه همه اعضای هئیت مدیره و مجموعه مدیران و همکاران چه در بورس و چه در بانک تلاش کردیم با کمال صداقت و رعایت مقررات و ضوابط و امانتداری، خالصانه و مخلصانه کار کنیم و رضایت خدا و خلق خدا را جلب نمائیم.
در اینجا لازم میدانم به چند مشخصه بارز این بانک اشاره کنم:
1- استخدام نیرو که از میان بهترین فارغ التحصیلان موسسات آموزش عالی در رشته های مرتبط انتخاب و پساز طی دور اموزش مفید به کار گمارده شدندو سعی شد شایسته سالاری کامل در موسسه و بانک حاکم گردد.
2- پیاده سازی سیستم بانکداری الکترونیک بااستفاده از خدمات بهترین متخصصین داخلی یا همکاری پرسنل فنی بانک که هنوز همدر بین موسسات اعتباری و بانکهابه لحاظ ارائه این خدمات در ردههای اولیه قراردارد.
3- خرید ملک برای شعب با قیمتهای مناسب آن زمان در بهترین مکانهای شهرها با رعایت مقررات و محدودیتها که با وسواس کامل انجام گرفت و در تجدید ارزیابی که از آن املاک در سال 1390صورت گرفت بیش از 2500 میلیارد ریالمازاد ارزیابی حاصل شدکه بهافزایش سرمایه بانک اختصاص یافت و سرمایه بانک از مبلغ 4000میلیارد ریال به 6500میلیارد ریال بالغ گردید.
4- تشکیل شرکتهای تابعه شامل بیمه سامان، کارگزاری سامان، سرمایه گذاری سامان، پرداخت الکترونیک سامان، صرافی سامان و غیره...
خصوصی سازی، افراد موثر و تاثیر آن بر بانکها
مشکلات بانکداری را همه متوجه شده بودند ومشتریان از اینکه برای انجام عملیات بانکیشان ساعتها در صفهای طولانی معطل میشدند، ناراضی بودند.آقای دکتر عادلی به عنوان رئیس کل بانک مرکزی، تمایل زیادی داشتند بانکداری رامتحول نمایند، اما با قانون ملی شدن بانکها، امکان نداشت. درقانون بانکی-پولی یک بخشی وجود داشتکه به موسسات اعتباری غیر بانکی اشاره شده بود، تلاش کردند از این بخش برای راهاندازی موسسات اعتباری غیر بانکی استفاده کند. لذا از سال1370 که دکتر عادلی رئیس کل و مرحوم دکتر نوربخش وزیر و آقایهاشمی رفسنجانی رئیس جمهور بودند،در فکر تأسیس موسسات اعتباری بودند،برای اینکه رقابتی بین بانکها برای بالا بردن کیفیت و مطلوبیت خدمات بانکی ایجاد شودو صدور اجازه تاسیس این قبیل موسسات در دستور کار بانک مرکزی قرار گرفت و موسسه اعتباری توسعه اجازه فعالیت گرفت. البته قبل از تاسیس موسسه اعتباری توسعه در سال 76، در سال 73 افراد دیگری هم تقاضای تأسیس موسسه اعتباری را به بانک مرکزی داده بودند از جمله یک گروهی تاجر و بازرگان بودند که من رابه عنوان مدیر عامل پیشنهاد کردندو بانک مرکزی هم تایید کرد و همه چیز آماده بود، امامشکلاتی رخ داد و صادرات مؤسسین دچار مشکل شدو تاسیس موسسه اعتباری مورد نظر آنان متوقف شد. جالب است بدانید دلیل این مشکل این بود که در زمان مرحوم رفسنجانی درسالهای72- 73 تورم خیلی بالا رفت و این باعث شد وضعیت صادرات به هم بخورد وصادر کنندگان دچار مشکل شدند.لذا این افراد دیگرنتوانستند پول سرمایه را تامین کنند وطرح تشکیل آن موسسه اعتباری به هم خورد. بعد از توسعه که در سال 76 تاسیس شد و اسم آن موسسه اعتباری توسعه صنعت ساختمان بود،موسسه اعتباری غیر بانکی سامان اقتصاد،نخستین موسسهاعتباری غیر بانکی بودم که در اواسط سال 78 شروع بهکار نمود.
سال 79 قانون برنامه سوم تصویب شد که اجازه تشکیل بانکها رامیداد. در انتهای این سال،8 گروه تقاضای تشکیل بانک دادند. ما و موسسه اعتباری کارآفرینان که بعد از ما تشکیل شده بود،تقاضای تبدیل به بانک دادیم. چون سرمایه اولیه کمی با تاخیر جور شد (سرمایه ما یک میلیارد و صد میلیون تومان بودکه برای تبدیل شدن به بانک، باید 200 میلیارد ریال میشد)در شهریور ماه81، موسسه اعتباری سامان تبدیل به بانک سامان شدو بعد از پارسیان،کارآفرین و اقتصاد نوین، چهارمین بانک خصوصی بود که تشکیل شد.
برای شیوه کار بانک، من نظرم این بود گیشه نداشته باشیم،آرایش و چیدمان شعب موسسه متفاوت باشد و مشتریان به راحتی با کارمندان موسسه ارتباط داشته باشند، لذا میزهای مخصوص کاربری سفارش دادیم به طوریکه یکطرف آن کارمند موسسه و طرف دیگر مشتری روبهروی کارمند و بدون هیچ مانعی می نشست و کارشان انجام میشد، اما بعدها به خاطر مسائل امنیتی، آرایش شعب تغییر کردو به شکل امروز که مشاهده میفرمائید درآمد.
آرام آرام ما شروع به تاسیس شعبه کردیم،چون برخورد کارکنان و رفتار آنان با شعب بانکهای دولتی فرق میکرد، مردم این تفاوتها را دیدند و با وجودی که جلب اعتماد مردم به موسسات اعتباری خصوصی در آن زمانکار سختی بود،معذالک ما توانستیم سپرده جمع بکنیم،چون مردم تغییر را دیدند و اعتماد کردند.مردم کارشان سریع انجاممیشد،معطل نمیشدندو برخورد کارمندان با مشتریان بسیار مودبانه،احترام آمیز و دوستانه بود، بهخاطر این مشتری هم جذب میشد.بعد بانکهای خصوصی دیگری هم تاسیس شدند و این فرآیند تسریع شد.
باید اذعان داشت که بانکداری الکترونیک دراین تغییر و تحول ها نقش اساسی ایفا کرد،همینطورروشهای مواجهه مردم باکارمندان بانکهاهم خیلی تغییر کرد،اما هنوز بانکهای دولتی باورنمیکردند که بانکهای خصوصی بتوانند با آنها رقابت کنند. بانکهای دولتی در ابتدا اصلا بانکهای خصوصی را قبول نداشتند و به جلسات خود دعوت نمیکردند.ما خودمان با مدیران توسعه،کارآفرینان، پارسیان و اقتصاد نوین وپاسارگادجلسات پنج نفره به نوبت در در دفاتر خودمان تشکیل میدادیم و آقایان طالبی،ضیاءالملکی،عقیلی کرمانی،شهرام سلماسی و مجید قاسمی یا نمایندگان شان حضور پیدا میکردند.
در سالهای اولیه تاسیس موسسات اعتباری غیربانکی و بانکهای خصوصی، بانکمرکزی به منظور تشویق مردم به استفاده از خدمات بانکهای خصوصی و جلب اعتماد آنان، به این موسسات اجازه داده بود به سپردههای سرمایهگذاری دودرصد بیشتر از بانکهای دولتی سود سپرده پرداخت کنند که این مورد هم علاوه بر خدمات خوب آنها در جذب سپردههای مردم برای موسسات اعتباری غیربانکی و بانکهای خصوصی موثر بود.
نکته بسیار مهمی که در اینجا باید اشاره کنم، زحمات زیادی بوده که در آن زمان برای تاسیس موسسات اعتباری و بانکهای خصوصی کشیده شد.برای تاسیس موسسه و اخذ مجوز از بانک مرکزی، نیاز به طرح توجیهی واساسنامه بود، چون اولین تجربه بود،خودم این مستندات را تهیه کردم، چون از سال 57 حدود 20 سال دیگر بانک خصوصی نداشتیم و مردم هم فراموش کرده بودند بانک خصوصی چه هست و یک فرهنگ دولتی بر بانکداری غلبه کرده بود.
من زمانی که به بورس رفتم،اکثر شرکتها مشمول بند های الف و ب و ج و دال و قانون حفاظت و توسعه صنایع شده بودند. تکلیف این بندها را روشن کردیم تا شرکتها دوباره به بورس برگشتند.بانکها و بیمه ها مشمول قانون ملی شدن بانکها و بیمه ها شده بودند و فقط 55 شرکت در بورس مانده بود که هیچ معامله ای هم روی سهام آنها انجام نمیشد، اما وقتی از بورس رفتم،250شرکت در بورس حضور داشت و کارمعاملات بورس هم الکترونیکی و آسان شده بود. درمورد بانکهاو بیمههاهم همینطور،ایجاد بانکهای خصوصی،تحولی در نظام بانکداری ایجادکرد و بانکداری دولتی تبدیل به بانکداری خصوصی شد به طوری که الان سهم بالایی در عملیات بانکداری کشور دارند و مردم هم به آنها اعتماد نموده اند.
مقایسه تاریخی، قوت و ضعفها
در اوایل انقلاب، همه چیز تغییر کرده بود ومشکلاتمان با زمان فعلی فرقمیکرد،اما الان حدود40 سالاز آن زمان گذشته است به نظر من خیلی کارهامیشد انجام داد که متاسفانه انجام نشد. یکی از اینها اخلاقیات هست،قبل از پیاده شدن بانکداری الکترونیکی همه عملیات بانکی دستی انجام میشدو اگر کسیمیخواست تخلف بکندکشف آن مدتها به طول میانجامید، اما درچهار سالی که من قائم مقامیک بانک خصوصیبودم و اداره آنرابه عهده داشتم یکی دو خلاف خیلی کوچک در 600 شعبه بانک دیدم. کارمندان مخصوصا کارمندان بانکها، به موسسه خود عشق می ورزیدند و خلاف نمیکرندواما الان با وجودمانیتور کردن عملیات بانکی وکنترل و نظارتهای مستمرباز هم بعضی خلافها مشاهده میشود.
در آن زمان، کسی که قسم میخوردبه قسم خود پایبند بود، کارمند و هرکسی در هر مقامی بود، کار خودش را درست انجام میداد، دروغ نبود یا خیلی کم بود. متاسفانه یکی از مشکلات همین دروغگویی تظاهر و ریاکاری و چاپلوسی است.
یک مشکل دیگر وجود قوانین و مقررات دست و پاگیر است.اجرای هر قانونی مجری خوب میخواهد، اگرمجری خوب باشد، با همان قانون بد هم میتواند کارها را اداره کند، اما اگر بهترین قانون هم باشد،ولی مجری بد باشد،نتیجه مطلوبی عاید نمیشود.
وقتی در یک سیستمی، هر کس به کار خودش مشغول باشد، هر طور دلش خواست کار کند و درگیر اغماض و مماشات و دنبال منافع شخصی باشد،کاری پیش نمیرود. اما قبلاًاین مسائل نبود. هر کس کارش را انقلابی انجاممیداد، ما در وضعیتی بورس را احیا کردیم که کارگزاران از ترس در اتاقشان را قفلمیکردند.اما با وجود آن شرایط توانستیم بورس را تا سال 76 به جایی برسانیم که عضوفدراسیون بینالمللی بورسهاشدیم. عضو بورس های منطقهای شدیم و35 نفر از رؤسای بورسهای کشورهای منطقه اورآسیا در سال 75 به ایران آمدند و جلسه مجمع عمومی سالانه بورس های منطقه ای را در تهران و اصفهان برگزار کردیم.همینطورسیستم الکترونیکی بورس ر ا پیاده نمودیم.
در مورد تجارب مثبت و منفی، موارد زیادی وجود دارد که قابل بیان است. آموزش یکی ازمهمتری نموارد است.باید برای سمتهای مدیریتی بانکی نیروهایی آموزش داده شوند. در حال حاضر پیدا کردن نیروی زبده برای کارهای مدیریتی مشکل شده است، در حالی که قبل از انقلاب بانک مرکزی برای 20 سال آیندهاش مدیر تربیت میکرد، نیروی دیپلم با معدل بالامیگرفت و برای آموزش به موسسات آموزشی داخل یا خارج از کشور اعزام مینمود.
باید مدیرانی رابه ویژه برای بخشهای ارزی و بین المللی شامل : صادرات و واردات و نقل و انتقالات ارزی و سایر امور تخصصی تربیت کنند ما نیاز به متخصصی داریم که زبان انگلیسی را مثل زبان مادری بدانند، کارهای ارزی را خوب بدانند، با بازارهای بین المللی آشنایی داشته باشند و اگر مشکل حقوقی پیش آمد جوابگو باشند اما آیاالان متخصص حقوق بینالملل زبده برای این کارها داریم یا باید از خارج استخدام کنیم؟
در صورتی که امکانات آموزشی امروز،صدها برابر گذشته است و بهترین اساتید و دانشگاهها را داریم و می توانیم بهترین نیروها را برای اداره کشور تربیت کنیم.
فناوری اطلاعات
برای حوزه فناوری اطلاعات هم زحمات زیادی کشیده شد. ما از صفر شروع کردیم و سیستمی را راه انداختیم که در ابتدا شعب محدودی را پوشش میداد، اما به مرور توسعه و بهبودیافت.در سال 1382اولین شرکت پرداخت الکترونیک را راه اندازی کردیم،اولین دستگاه ATM را درشعبهآفریفا در سال 1381 راه اندازی کردیم و در سال 1382 غرفهای در محل نمایشگاههای بین المللی داشتیم که اولین دستگاه کارتخوان (POS) را آنجا آزمایش کردیم که مراجعین با کارت (آزمایشی ) پول قهوه و چائی خریداری شده را پرداخت میکردند این کارتها را هم بانک سامان شارژ کرده بود که نتیجه عملکردکارتها و کارتخوان ها را مشاهد نماید. از این غرفه آقای مظاهری وزیر اقتصادوقت و مرحوم دکتر نوربخش رئیس کل بانک مرکزی وقت دیدن نمودند.در همان زمان شرکت پرداخت الکترونیک بانک راتاسیس کردیم که با10 دستگاه کارتخوان شروع بهکارکرد، اما الان بین700تا800 هزارکارتخوان دارد. در حال حاضر بخش عمده خرید و فروشها با کارت انجام میشود و تعداد کارتها در کشور اکنون حدود 300 میلیون هست در حالی که ما با تعدادی کارت محدود به تعداد انگشتان دست کار را شروع کردیم.
هر کاری فرهنگسازی میخواهد، به نظر من در این حوزه درست فرهنگ سازی شد و درست هم کار شدتا جایی که تعداد تراکنشهای ناموفق خیلی کم شده و به 2یا3 درصد کاهش یافته است که از استانداردهای بین المللی هم بهتر است.
هنر مدیریت و تربیت مدیر
برای کسی که میخواهد درست کار کند،زمان هیچ فرقی نمیکند.کسی که میخواهد مدیر یک سازمان شود، باید دارای تخصص آن کار و باسابقه باشد. برای مدیریت تنها علم کافی نیست، باید حتما افرادتجربه کسب کنند. یک بار در آمریکا- که برای کارآموزی در امر نظارت بر بانکها به فدرال رزرو رفته بودم- وقتی با مدیر عامل یک بانک امریکایی که برای بازرس رفته بودیم جلسه گذاشتند، دیدم جوانی آنجا نشسته است. قضیه را پرسیدم گفتند این را تربیتمیکنند که بعد ازاین مدیر عامل،مدیر عامل بانک شود. آیا ما اینگونه مدیرتربیت میکنیم؟حتی اگر کسی هم در کنار ما باشد، معمولا چیزی یادش نمیدهیم چونمیخواهیم همیشه آن پست را داشته باشیم ولو اینکه فرد شایستهتر از ما هم وجود داشته باشد.
به همین دلیل هم هست که بانکها و سایر دستگاه ها بویژه دولتیها برای پیدا کردن جانشین مخصوصا برای پستهای تخصصی مشکل دارند و مدیرانی که بتوانند جانشینی مدیران قبلی ( که به هر دلیلی مثل بازنشستگی و یاعدم توانائی از کار کناره گیری می کنند) شوند،تربیت نشده اند.
مدیری که برای انجام کاری منصوب می شود علاوه بر داشتن علم آنکار باید تجربه آن کار را هم داشته باشد و هیچکدام از اینها به تنهائی کافی نیست. هر کاری رابه هر کس که تخصص آن کار را ندارد نباید سپرد و هر کسی هم که توانائی انجام کاری را ندارد، نباید به خاطر پست و مقام آن کار را بپذیرد.
مشکلات بانکهاو احتمال ورشکستگی
میگویندوضع بانکها خوب نیست و انسان را یاد ماجرای سحر و الیکامیاندازد که سود بالایی را به مشتریان دادند اما نه از درامد حاصل از فعالیت بلکه از محل سپرده های جدیدی که از مردم می گرفتند. اما تصور نمیکنم ورشکستگی در ایران فعلا رخ بدهد چون سیستم و بانک مرکزی اجازه این کار را نمیدهد و به هر ترتیب مساعدت می کنند تا مشکلات مرتفع شود ، همان کاری که در مورد موسسات اعتباری غیر مجاز کردند.
اما این کار ممکن استقابل توجیه نباشد؛ زیرا بخش عمده مطالبات معوق، نه البته تسهیلات خرد، بلکه وامهای کلانی است که افرادی گرفتهاندو نمیتوانند و یا نمیخواهندآن را پس بدهند. از سوی دیگرهیچ تولید کنندهاین میتواندبا وام 25 درصدی، تولید سودآوری داشته باشد.باید دولت وبانک مرکزی اقدام فوری و اساسی برای اصلاح نظام بانکی به مرحله اجرا در آوردند هر چه به تاخیر بیفتد، مشکلات بیشتر و عمیقتر و رفع آنها سختتر خواهد بود.
توصیه به بانکداران
توصیه اول من به دوستان همیشه این است که راستی و درستی را در هرکاری سر لوحه کارخودشان قرار بدهند. بدترین کار دروغگویی هست، اگر در جامعه دروغ نباشد، کسی خلاف نمیکند.
توصیه دوم داشتن صلاحیت تخصصی برای انجام کار است. هر کسی را در هر کاری مسئول میکنند،باید صلاحیت آن کار را داشته باشد،اگر صلاحیت نباشد همه چیز به هممیخورد.
توصیه سوم من صلاحیت اخلاقی وپاکدستی در کار است. در انتصابها، پارتی بازی و ارتباطات را کنار بگذارند. اگر ضوابط بر روابط چیره شود و شایسته سالاری و اعتماد حاکم شود،مسلما کارایی بالامیرود، متاسفانه بخش عمده انتصابهای ما الا نبا سفارش هست.وزیری نیامده، صد تقاضا روی میز دارد.نیاز به آوردن نیروی اتوبوسی نیست، اصلح است که مدیران از افرادشایسته در هر سازمانی که مدیریت آنرا به عهده میگیرند استفاده کنند.
توصیه چهارم، تربیت متخصصین و مدیران صالح است تاجانشینی کارشناسان و مدیرانی که بالاخره از کار برکنار یا بازنشسته می شوند، به افراد شایسته واگذار شود.