RSS
امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین اخبار

چک دیجیتال ۱۲ بانک نقدپذیر شد

تقویت بورس، زمینه‌ساز ورود سرمایه‌های خرد مردم به سمت تولید

برگزاری نشست تحلیلی صنعت فولاد با محوریت فولاد ارفع

پرداخت بیش از ۲۲۷ میلیارد ریال وام قرض الحسنه ازدواج و فرزندآوری

قیمت بیت کوین کجا به کف می‌رسد؟

بانک سپه ۹۹ ساله شد

مردم کدام استان ها بیشترین شاخص فلاکت را دارند؟

پشت سر سکه دولتی چه می‌گویند؟

جدیدترین تمهیدات بانک صادرات برای پشتیبانی از دانش‌بنیان‌ها

بانک شهر عضو متولی ریال دیجیتال شد

چک‌های ۱ میلیارد ریالی به دست برندگان وین‌کارت رسید

تبریک مدیرعامل بانک سپه به مناسبت «روز معلم»

دلایل بازنگری مصوبه جدید بازارگردانی تشریح شد

جمعیت خانه‌ندار‌ها

علی ابدالی سرپرست بانک سینا شد

رفتار مشکوک بانک مرکزی و صدای دیوان محاسبات

پیشرفت جامعه در گرو نظام آموزشی پویا و معلمان فرهیخته و متعهد است

آیین تجلیل از بازنشستگان بیمه آسیا برگزار شد

بانک مرکزی شرط صدور چک را اعلام کرد

برات سپامی به تأمین مالی کسب‌و‌کار‌ها کمک می‌کند

پرداخت عوارض آزادراهی دیگر شرط صدور بیمه‌نامه نیست

حضور اثربخش بانک رفاه کارگران در نمایشگاه ایران اکسپو

تقدیر نخبگان شاهد و ایثارگر از خدمات شرکت بیمه دی

جزئیات قانون جدید بانک مرکزی

پرداخت بدهی دولت به تامین اجتماعی در لایحه بودجه تصویب شد

یادگاری های دشمن

جنگ تحمیلی با اقتصاد ایران چه کرد؟

زینب کوهیار / آینده نگر
۱۶:۱۳ - ۱۳۹۸/۶/۳۱کد خبر: 287611
ایستانیوز:در دوران جنگ چه بر اقتصاد ایران گذشته است؟ مسائل اقتصادی چگونه معادلات جبهه های جنگ را تحت تاثیر قرار می داده است و در نهایت، جنگ چه پیامدهای ماندگاری بر اقتصاد ایران به جای گذاشته است؟
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بازارهای مالی(ایستانیوز)، 31 شهریور ماه از سال 59 به مناسبتی خاص برای ایرانی ها تبدیل شده است. در این روز ارتش مجهز عراق خرمشهر ایران را اشغال کرد و تا هشت سال آینده هر دو کشور درگیر جنگی بودند که در نوع خود بی سابقه بود. جنگ هشت ساله ایران و عراق هم مانند دیگر جنگ ها پیامدهای آشکاری دارد که قابل انکار نیست و اثراتی بر مناسبات اقتصادی و اجتماعی که تشخیص آن نیازمند مرور و تحلیل تاریخ جنگ است. 
 
*سال های سخت آخر جنگ
 
*1364 تا 1367
 
*قربانیانی برای نفت 
 
خورشید هنوز به وسط آسمان نرسیده بود. آب های خلیج فارس انتظار ظهر طولانی یکی از روزهای  تیرماه و تیغ آفتاب را می کشید. ساعت 10 و 22 دقیقه صبح یکشنبه بود که صدای مهیبی گوش آسمان را خراشید و بعد، باران قراضه های آهن و اجساد متلاشی شده روی آب ریخت. در کمتر از چند ثانیه، با شلیک موشکی از یک ناو آمریکایی، زندگی 290 مسافر پرواز 655 ایران ایر به مقصد دبی به پایان رسید. آن روز نام ناو وینسنز آمریکایی در تاریخ، با عنوان رقم زننده این اتفاق هولناک ثبت شد. اتفاقی که فقط  جنایتی علیه بشریت نبود. این اتفاق نقطه عطفی در درگیری های پر فراز و نشیب در خلیج فارس بر سر نفت، مایه حیات اقتصاد جهان به شمار می آمد.
 
داستان حضور ناو آمریکایی در خلیج فارس به سال های بعد از پنج سالگی جنگ باز می گردد. ایران با عراق می جنگید اما یک ناو آمریکایی هواپیمای مسافری اش را سرنگون کرد. پاسخ به چرایی این مسئله را باید در داستان صادرات نفت از خلیج فارس جست و جو کرد. در سه سال آخر جنگ بود که طرفین دعوا برای پیدا کردن راهکارهای تازه دست و پا می زدند و دیگر کشورها نگران از وضعیت شاهرگ انتقال نفت به بدن اقتصاد جهان در ظاهر نظاره گر اوضاع بودند. ایران در سال 64 عملیات موفق فاو را به سرانجام رسانده بود. پنج سال از جنگ گذشته بود و به نظر می رسید بعد از اجرای عملیات والفجر 8 یا همان فاو، تا به اینجای کار ایران پیروز جنگ است. نقشه های جنگی از این می گفت که رژیم بعث عراق در تنگناست و چیزی نمانده که جنگ به نفع ایران تمام شود. سال 65، سالی سرنوشت ساز برای جنگ ایران و عراق و اقتصاد این دو کشور بود. ایران در این سال عملیات موفقیت آمیز کربلای 5 را انجام داد و چیزی نمانده بود که بصره یکی از مهم ترین و استراتژیک ترین شهرهای عراق به تصرف نیروهای ایرانی در بیاید.
 
در همین سال بود که فشارهای ایران بر عراق باعث شد صدام حمله به مراکز نفتی ایران را با شدت بیشتری دنبال کند. برعکس عراق که در آن زمان از سه راه نفتش را صادر می کرد، ایران تنها یک راه برای صادرات نفت به خریداران طلای سیاهش داشت. خلیج فارس.
 
عراق نفت شمال  را از خط لوله انتقالی که از خاک ترکیه می گذشت به مدیترانه می رساند.  راه دوم عراقی ها، خط لوله سوریه بود که نفت عراق را به طرابلس لبنان می برد و راه سوم خط لوله ای بود که نفت عراق را به خلیج فارس می رساند. مسئله اما تنها انتقال نفت عراق نبود. عراق متحدانی در منطقه داشت که ناامنی در خلیج فارس و تکرار پیروزی های  ایران در جبهه های جنگ را مساوی با به خطر افتادن منافعشان در صادرات نفت تلقی می کردند. با نزدیک شدن ایران به بصره  و فتح فاو، کویت و عربستان بیش از گذشته نگران به خطر افتادن درآمدهای نفتی شان شدند. از سوی دیگر تشدید حملات عراق به پایانه ها نفتی ایران باعث شد ایران برای مقابله به مثل به نفت کش های دیگر کشورها از جمله کویت حمله کند. خلیج فارس برای هیچ کس امن نبود و حالا نوبت به ابرقدرت ها بود که برای حفظ منافع متحدان به بهانه حفظ امنیت وارد گود شوند.
 
جنگ ایران و عراق با حضور ناوهای آمریکایی برای حفظ امنیت خلیج فارس و صادرات نفت کشورهایی مثل کویت ابعاد تازه ای پیدا کرد. صادرات نفت ایران از سال 65 تا 67 کاهش یافت و دولت ایران که تا سال 64، تورم را پایین نگه داشته بود، بعد از  بحرانی شدن بازار نفت با مشکل افزایش تورم مواجه شد.
 
در سه سال پایانی جنگ، عراق چندین بار به پایانه نفتی خارک، نفت کش های حامل نفت ایران و کشتی های تجاری حمله کرد. مراکز اقتصادی مثل تاسیسات نفتی شیراز، تبریز، اصفهان، زرند، مارون، واحدهای شماره 2 و 3 گچساران، پتروشیمی ایران-ژاپن، و تاسیسات تخلیه و بارگیری بندری و راه آهن بندر امام خمینی، کارخانه سیمان درود و سایر مراکز صنعتی و حتی برخی مزارع کشاورزی و نواحی مسکونی مورد حمله عراق قرار گرفت. غیر از حمله مستقیم عراق به برخی مراکز حساس، کاهش درآمدهای نفتی ایران باعث شد پروژه های مهم اقتصادی مثل خط انتقال نفت گناوه- عسلویه متوقف شود. این پروژه برای انتقال نفت  دور از تیررس عراق برای صادرات طراحی شده بود که با تشدید مشکلات اقتصادی متوقف شد. اغلب مسئولان اقتصادی معتقدند بودند که درآمدهای کشور اعم از درآمدهای نفتی و تولیدی، توان خدمت رسانی به مردم را هم زمان با جنگ با توجه به تخریب های روز افزون ندارد. با حملات عراق به پایانه های نفتی جزیره خارک در تابستان 1365 میزان صادرات ایران به حدود نصف کاهش یافته بود. در آن زمان ایران قادر بود روزانه تنها 800 هزار بشکه نفت صادر کند، در حالی که اوپک سهمیه ای تا سقف دو میلیون و 300 هزار بشکه در روز برای تولید نفت ایران در نظر گرفته بود. ایران اما توان چنین تولید و صادراتی را نداشت. به دلیل آسیب دیدن پالایشگاه ها ایران مجبور برود فرآورده های نفتی را از خارج وارد کند. حتی ایران تصمیم گرفت تا از کشور عربستان سعودی که حامی عارق در جنگ بود، فرآورده های نفتی بخرد. درآن روزگار ایران مجبور بود روزانه 3 میلیون لیتر بنزین وارد کند.
 
در همین دوره بود که کویتی ها برای انتقال نفتشان از خلیج فارس به نفت کش های شوروی متوسل شدند و قرار شد آمریکایی ها، امنیت نفت کش ها را تامین کنند. داستان حضور ابرقدرت ها و تامین امنیت خلیج فارس با افتضاح شلیک موشک ناو وینسنز به هواپیمای مسافری ایران شکل دیگری یافت. در سال هایی که حملات متعدد عراق به پایانه های نفتی ایران، درآمدهای ارزی دولت را به شدت کاهش داده بود، دنیا برای ثبات اقتصادی اش به التهاب فضای خلیج فارس و وقوع جنایتی مثل سرنگون کردن ایرباس ایرانی تن داد.
 
* سایه سنگین سهمیه بندی بر همه چیز
 
*دوره اول، 1359 تا 1361
 
پیش از سال 64 و گسترده شدن ابعاد جنگ تا حضور ابرقدرت هایی مثل شوروی و آمریکا در خلیج فارس، ایران دو دوره اقتصادی در جنگ را طی کرد که دوره اول با رکود و دوره دوم با رونق همراه بود. رکود اقتصادی که از نیمه سال 56 شروع شده بود، با بروز مشکلات داخلی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ شدت بیشتری یافت. مراکز صنعتی تجاری و در جنوب غربی ایران با آغاز جنگ بطور جدی آسیب دیده و در واقع بطور کامل از بین رفته بود. بهزاد نبوی، معاون نخست‌وزیر در امور اجرایی در دولت های اول و دوم جمهوری اسلامی ایران و وزیر صنایع دولت سوم در این باره گفت: «عمده‌ترین بنادر تجاری ما در‌‌ همان اوایل جنگ از دست رفت. یعنی خرمشهر که مهم‌ترین بندر تجاری کشور در آن روز بود اشغال شد و بندر امام که دومین بندر بود هم در تیررس کامل ارتش عراق قرار گرفت. بطور طبع امکان استفاده از بندر امام هم نبود. بندر بوشهر بود که اصلا استفاده تجاری از آن نمی‌شد و امکانات کافی نداشت. بندرعباس بود هم که نیمه تمام بود، اسکله‌هایی که بعد‌ها به نام شهید رجایی نامگذاری شد به شکل نیمه کاره بود و افتتاح و راه‌اندازی نشده بود. وقتی تمام بنادر تجاری کشور از دست رفت به ناچار باید سراغ بوشهر و بندرعباس می‌رفتیم. تجهیز آن بنادر نیاز به ایجاد سیستم حمل و نقل منظم و مجهز داشت. خصوصا که مثلا مسیر بندرعباس تا تهران دو برابر مسیر خرمشهر تا تهران و مرکز کشور است. این‌ها هم نیاز به بسیج ناوگان حمل و نقل و هم بسیج امکانات و تجهیزات برای راه‌اندازی بنادر داشت».
 
در دو سال اول جنگ به 8 کشتی تجاری و نفت کش ایرانی حمله شد. پالایشگاه آبادان با ظرفیت 620 هزار بشکه در روز، یعنی ظرفیتی معادل مجموع ظرفیت دیگر پالایشگاه های ایران، با آغاز جنگ از کار بازایستاد و تا پایان جنگ مورد استفاده قرار نگرفت و همیشه در معرض آتش دشمن بود. در این دوره سطح فعالیت های اقتصادی در بخش صنعت به دلیل کمبود مواد اولیه، مواد خام وارداتی و گران بودن آن در بازارهای جهانی، کمبود وعدم دسترسی به قطعات  و لوازم یدکی مورد نیاز ماشین آلات، مشکلات مالی و کمبود نیروی انسانی کاهش پیدا کرد و به رکود اقتصادی که تحریم های بین المللی بعد از تسخیر سفارت آمریکا در ایران آن را  تشدید کرده بود، دامن زد.
 
مدیریت اقتصاد در سال های اول جنگ به گفته بعضی مسئولان و تصمیم گیران اقتصادی در آن زمان با کمترین هزینه ممکن انجام شد. اولین اقدام دولت تشکیل ستادی با عنوان ستاد بسیج اقتصادی برای مدیریت سوخت و انرژی، حمل و نقل، صنایع، توزیع کالا و دیگر زمینه ها بود. ستاد بسیج اقتصادی برای مقابله فوری با شکل گیری بحران هایی که بطور معمول پس از جنگ ها ایجاد می شود شکل گرفته بود و برنامه بلند مدتی برای اقتصاد نداشت. این ستاد با اتخاذ روش هایی مثل سهمیه بندی توانست از شدت آسیب های ناشی از جنگ بر اقتصاد و معیشت مردم بکاهد هر چند نسبت به روش های درپیش گرفته شده توسط ستاد، در آن زمان انتقاداتی مطرح بود.
 
*آزادی خرمشهر، رونق اقتصادی
 
*دوره دوم، 1361 تا 1364
 
اقتصاد ایران با وجود جنگ تحمیلی از سال ها 61 تا 64، به رونق اقتصادی رسید. با موفقیت نیروهای ایران در عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر، بخش مهمی از مراکز مهم نفتی ایران از تیررس عراق خارج شد و اقتصاد متکی به نفت فرصت تنفس یافت. بهزاد نبوی، معاون نخست‌وزیر دولت جنگ درباره شکوفایی نسبی اقتصادی در این دوره از جنگ گفت:«دوره‌ای که فروش نفت کشور متعادل بود. در سال‌های ۶۰ تا ۶۲ حدود ۲۰ میلیارد دلار نفت فروختیم. سال ۶۳ حدود ۱۷ میلیارد دلار و سال ۶۴ هم ۱۳ میلیارد دلار نفت فروختیم. درست است که به نسبت ۱۳۰ و ۱۴۰ میلیارد دلار در هشت سال آقای احمدی‌نژاد خیلی کمتر بود اما نه دلار مشمول تورم شد و نه حتی نرخ آن تغییر زیادی کرد. در این دوره درآمد ارزی نسبتا قابل قبول بود. نتیجه این شد که ما توانستیم در کنار اقتصاد جنگی، و با حفظ سهمیه‌بندی‌ها، افزایش تولید و سرمایه‌گذاری و کاهش تورم داشته باشیم. این کاهش تورم ناشی از رکود نبود، بلکه ناشی از افزایش عرضه بود. هنگامی که من در صنایع سنگین کار می‌کردم هیچ یک از کالاهای تولیدی صنایع سنگین، بازار سیاه نداشت غیر از اتومبیل سواری که آن هم داوطلبانه و با سیاست‌های خود دولت حدود ۵۰ هزار رنو و پیکان بود که اهمیتی نداشت چون کالای اساسی نبود. یادم می‌آید که رشد نرخ تورم در سال ۶۴ در سال‌های بعد از انقلاب به پایین‌ترین حد ممکن رسید، حدود ۶.۹ دهم درصد. بعد از آن یک سال در دولت آقای هاشمی که ۸ و اندی بود. علیرغم آنکه هنوز چندان به کار اقتصادی وارد نبودیم و اولین برنامه‌های اقتصادی کشور را تهیه می‌کردیم حتی نمی‌دانستیم باید در چه زمینه‌ای سرمایه‌گذاری کنیم. تنها به تشخیص دستگاه‌ها عمل می‌شد. علیرغم محدودیت‌ها تمام شاخص‌های کلان اقتصادی در سال ۶۴ مطلوب‌ترین شاخص‌ها را تا آن زمان داشت. در واقع می‌توان گفت در آن دوره شاخص‌ها خوب و قابل توجه رشد کرد».
 
*3 میلیارد برای جبهه، 2 میلیارد  برای پشت جبهه  
 
از سال 65 به بعد و با افت قیمت نفت، ایران سالانه 5 میلیارد دلار درآمد ارزی داشت که 3 میلیارد آن را خرج جنگ می کرد. شاخص های اقتصادی نشان می دهد که ایران در سال های پایانی جنگ با چه دشوارهایی مواجه بوده است. هاشمی رفسنجانی در توجیه پذیرش قطع نامه در این باره گفت: «کل درآمد ما در سال حدود 200 میلیارد تومان است. درآمد واقعی ما خیلی نیست. یک مقدار از نفت می گیریم که این درآمد نیست، خوردن ذخایر است. یک مقدار از مالیات می گیریم. عمده مالیات هم از جاهایی است که واقعا مالیات نیست یا از کارمندهای دولت می گیریم که باید با دست دیگری به آن ها بدهیم یا از شرکت های دولتی می گیریم که مال خود دولت است و اصلا درآمد حساب نمی شود. آن وقت این مبلغ را بیش از نصفش را باید بدهیم برای جنگ. برای کل کشور یعنی 50 میلیون نفر جمعیت و برای این همه کسری و مشکلات 100 میلیارد تومان. ارز هم از این بدتر. اگر ریال بود می توانستیم با استقراض و با هر مشکلی تهیه کنیم برای یک مدت محدودی با تحمل تورم اما ارز هم نمی توانیم استقراض بکنیم.»
 
جنگ تحمیلی چه برای ایران برجای گذاشت؟
 
جنگ تحمیلی ویرانی های زیادی برای هر دو کشور برجای گذاشت. تهران خسارات وارده به ایران را برای پنج سال اول جنگ 309 میلیارد دلار برآورد کرده است که 160 میلیارد دلار آن خسارت هایی است که به بخش نفت وارد شده است. بغداد خسارات جنگی عراق را منتشر نکرده اما خسارات این کشور بسیار کمتر از ایران است.
 
جنگ علاوه بر خسارت های فیزیکی و مادی، پیامدهای دیگری در اقتصاد ایران داشته است که هم چنان جاری است. سعید لیلاز استاد تاریخ و اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی در گفت و گو با آینده نگر از پیامدهای ماندگار جنگ اینطور می گوید: نکته ای که در وهله اول باید مد نظر داشته باشید این است که جنگ هشت ساله  به جمهوری اسلامی ایران تحمیل شده است. پس از پیروزی انقلاب، اشتباهات زیادی در حوزه دیپلماسی و تعامل با کشورهای همسایه داشتیم اما از آنجایی که ماهیت هر انقلابی تهاجمی است جنگ به ایران تحمیل شد و این مسئله ای نبود که در اختیار انقلابیون باشد و از ذات انقلاب بر می آید. نکته دیگری که در وهله دوم باید به آن توجه کنید این است که هر انقلابی هراسی در نظم بین المللی در جهان بر می انگیزد. انقلاب ایران مثل انقلاب اکتبر روسیه و کبیر فرانسه، این هراس را در نظم جهانی به راه انداخت و همین مسئله باعث شکل گیری یک جنگ تمام عیار برای سرکوب کردن انقلاب جوان ایران و زمین گیر کردن آن شد. مسائلی مثل جنگ تحمیلی یا اشغال لانه جاسوسی از جنسی است که نمی توان از منظر تاریخی، کسی را در بروز آن مقصر دانست و دچار شدن ایران به جنگ پس از انقلاب گریز ناپذیر بود. یک نکته را نباید فراموش کرد که هرچه انقلاب ها بزرگ تر باشد، جنگ با کشورهای همسایه که گریزی از وقوع آن نیست بزرگ  تر است و به نظر من انقلاب ایران در زمره انقلاب های بزرگ جهان از جمله انقلاب روسیه و فرانسه است و در آن همان مقولات جای می گیرد. جنگ ایران از نظر مدت زمان و وسعت زمین هم جنگ  خاصی بود. این جنگ هشت سال طول کشید و رکورد موارد مشابه خود را شکست و از سوی دیگر، در گستره ای 1200 کیلومتری از مرزهای ایران و عراق به استثنای خلیج فارس به عنوان صحنه نبرد تداوم یافت. بخش عظیمی از نیروی انسانی  و سرمایه های اجتماعی و ظرفیت های مالی و فیزیکی ایران در این جنگ مشغول و در نهایت نابود شد.
 
در پایان جنگ ایران و عراق سطح تولید ناخالص داخلی ایران به قیمت 25 درصد پایین تر از سال 1355 رسید و تا پاییز 1370 طول کشید تا این مقدار کاهش تولید ناخالص داخلی را جبران کنیم و به سطح گذشته در این شاخص باز گردیم. این مسئله در مورد درآمد سرانه حادتر بود. احیای درآمد سرانه تا سال های دهه هشتاد و اواخر دهه هشتاد طول کشید و هنوز نتوانستیم در این شاخص به سطح پیش از انقلاب بازگردیم. کاهش شاخص های اقتصادی مثل تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه از عمده ترین آثار انقلاب، جنگ تحمیلی و تحولات ده سال بعد از انقلاب بر اقتصاد ایران است و ایران دیگر به میزان رشد و توسعه اقتصادی که پانزده سال پیش از سال 57 کسب کرده بود، نرسید. متوسط رشد اقتصادی ایران در 15 سال منتهی به سال 56  بین 10 تا 10.5 درصد بود و بطور متوسط بخش عمده ای از این رشد دو رقمی بدون اتکای جدی به درآمدهای  نفتی حاصل شده بود. تحولات اجتماعی ناشی از انقلاب و جنگ تحمیلی تحقق چنین رشدی را تا چند دهه بعد از جنگ غیرممکن کرده است. 
 
لیلاز می گوید: علاوه بر این جنگ ایران و عراق سرمایه های اجتماعی ایران را به عنوان یک عامل مهم در توسعه اقتصادی به شدت تحت تاثیر قرار داد. هر چند جنگ در بعضی موارد سرمایه اجتماعی را متبلور کرد، گسترش داد و به آن عینیت بخشید اما از جنبه دیگر، برجسته ترین، دلسوزترین و مخلص ترین نیروهای سرمایه اجتماعی ایران را به کام مرگ و شهادت کشید. پس از وقوع جنگ ها پس از هر انقلابی بطور معمول، پرشورترین و شجاع ترین افراد به عنوان سرمایه های اجتماعی به صحنه نبرد می روند. ما در جریان این جنگ بسیاری از بهترین هایمان را از دست دادیم یعنی کسانی که الان اسمشان را بر اتوبان ها و خیابان های شهر گذاشتیم و اگر بودند، مناسبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و بین المللی ایران متفاوت از آنی بود که الان هست.
 
به گفته لیلاز، طولانی شدن جنگ شیوه مدیریت در اقتصاد را تغییر داد و دیگر موفق نشدیم رونق اقتصادی را که در شرایط جنگ ایجاد کردیم تکرار کنیم. فکر نمی کنم متوسط رشد اقتصادی ایران در سال های 68 تا 95 به بیشتر از 4 درصد رسیده باشد. از نظر لیلاز، این یک پیامد گریز ناپذیر و در عین حال مثبت برای جامعه ایرانی پس از انقلاب و جنگ است. انقلاب و جنگ ساختار اجتماعی ایران را زیر و رو کرد. از نظر من بی فایده است که انقلاب و جنگ را در یک سرفصل نبینیم. انقلاب و یک دهه بعد از آن یک دوره عجیب و درخشان در تاریخ ایران است.
 
حسن عابدی جعفری وزیر بازرگانی دولت جنگ است. او درباره اثراتی که جنگ در آن دوران بر رفتار مدیران اقتصادی و مردم گذاشته در گفت وگویی با سایت شفقنا اینطور می گوید: مصرف گرایی که در کشور از دوران پهلوی حاکم بود آرام آرام تبدیل به قناعت شد؛ درآمد حاصل از فروش نفت که در آخرین سال حکومت شاه 26 میلیارد دلار در سال پیش بینی شده بود تا کشور اداره شود در سال های جنگ به 6-7 و 10میلیارد دلار رسیده بود و در عمل  کشور ناگزیر شد به پایه های دیگر درآمد یعنی تولید محصولات دیگر روی آورد و معادن ایجاد کند و برای کارخانجات مهم سرمایه گذاری کند؛ بنابراین هم در قطب مصرف، قناعت حاکم شد و هم در قطب تولید و مصرف ارزِ نفت تغییراتی ایجاد شد. وقتی جنگ 8 سال طول کشید سیاست جمهوری اسلامی و دولت دفاع مقدس این شد که جنگ را جزو زندگی تعریف کنند و مردم جنگ را چیزی جدای از زندگی ندانند پس در دولت برنامه هایی مصوب شد که کشور باید با آن برنامه ها ادامه حیات می داد حتی در این برنامه سناریوهایی گوناگونی دیده شد؛ از جمله سناریو داشتن صفر ارزی یعنی اگر درآمد ارزی هم صفر شد، زندگی ما باید ادامه پیدا کند. طبیعی بود در چنین شرایطی استراتژی بقا یعنی باقی ماندن، محور همه بحث ها بود.  حفظ سرمایه هایی که داشتیم جزو استراتژی اصلی بود و در جاهایی که امکان داشت در عمل می توانست توسعه هم اتفاق بیفتد در راستای سیاست استقلال، هدف، تعریف شده و قرار بود در همان شرایطی که 6 تا 8 میلیارد دلار درآمد ارزی داشتیم حداقل در سال اول یک میلیارد دلار صادرات غیر نفتی داشته باشیم.  سال های بعد قرار شد این رقم به دو میلیارد دلار برسد؛ گرچه رقم ها کوچک به نظر می رسند ولی در مقایسه با کل بودجه ارزی که یک ششم تا یک هشتم بودجه را در بر می گرفت، قابل ملاحظه بود. چیزی که در دوره های بعد کمتر به این قوت تحقق پیدا کرد. بنابراین با هر سه این استراتژی ها کار ادامه پیدا کرد. مناطقی که در بمباران تخریب می شد به قوت ترمیم می شد و آن مراکزی که قابل حفظ بودند از اول محفوظ نگه داشته می شدند و برنامه های دولت در خصوص صادرات در همان دوره جنگ که مورد تصویب قرار گرفته بود، عملا هم اجرا شد؛ بنابراین دوره جنگ بخش دوم از اقتصاد کشور است که در آن با تمام توان سیاست های کلان انقلاب و جمهوری اسلامی دنبال شد و در حد توان هم تحقق پیدا کرد و از عوارض سیاست های دوره شاه به شدت پرهیز شد؛ مثلا در حوزه مربوط به مصرف ناگزیر بودیم که اقلام کم کالاهایی که داشتیم را در قالب کوپن یا جیره بندی به مردم عرضه کنیم، کاری که در تمام جنگ های دنیا بدون استثنا اتفاق افتاده است بنابراین سازو کار لازم هم به کار گرفته شد.
 
به گفته عابدی جعفری وزیر بازرگانی دولت جنگ، بعد از امضای موافقتنامه صلح بین ایران و عراق و برقراری صلح، دوران سوم اقتصاد ایران شروع شد که به نحوی در دو دولت ادامه پیدا کرد. در طول نزدیک به 16 سال محور ترمیم خرابی های پس از دوران جنگ یعنی بازسازی و بعد هم چگونگی تکیه روی استراتژی توسعه مورد نظر بود بنابراین در اولین دوره بعد از جنگ بازسازی و ترمیم خرابی های پس از جنگ محور اصلی اقتصاد بود مثلا آب های کشور باید حفظ و از هرز رفتن آن جلوگیری می شد و تا آنجا که امکان بود سازندگی در آن ایجاد شود شهرهایی که بر اثر جنگ ویران شده بودند باید به حالت اولیه بر می گشتند و سدها باید ساخته می شد.
 



برچسب‌ها:جنگ تحمیلی
» ارسال نظر
نام:
آدرس ایمیل:
متن: *