ایستانیوز: نابرابری اقتصادی نه نتیجه بازار آزاد، بلکه حاصل سیاستهای دولتی است که به نفع نخبگان اقتصادی تنظیم شدهاند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بازارهای مالی(ایستانیوز)، نابرابری اقتصادی برخلاف ادعای رایج، محصول “بازار آزاد” نیست، بلکه نتیجه سیاستهای دولتی است که عملاً به نفع ثروتمندان و نخبگان اقتصادی تنظیم شدهاند. نمونههایی مانند انحصارهای ناشی از حق ثبت اختراع، حمایت از پزشکان پردرآمد، کمکهای دولت به بانکها در بحران مالی ۲۰۰۸ و قوانین شرکتی که مدیران را به درآمدهای نجومی رساندهاند. دولت بازار را شکل میدهد و اگر سیاستهایش تغییر کند، میتوان نابرابری را کاهش داد.
دروغ بزرگ نخبگان دربارهی نابرابری
در فضای سیاستگذاری اقتصادی، یکی از معدود موضوعاتی که بر سر آن توافق دوحزبی وجود دارد، منشأ نابرابری اقتصادی است. هم محافظهکاران و هم جناح چپ به این باور رسیدهاند که افزایش نابرابری، نتیجه عملکرد بازار آزاد است. محافظهکاران این مسئله را بهعنوان واقعیتی اجتنابناپذیر پذیرفتهاند، در حالی که لیبرالها معتقدند دولت باید اثرات آن را کاهش دهد. اما هر دو گروه بر سر یک اصل اساسی توافق دارند: اینکه نابرابری نتیجه “بازار آزاد” است.اما این یک دروغ بزرگ است که تنها به نفع نخبگان تمام میشود.
دولت، شکلدهنده واقعی بازارها
واقعیت این است که چیزی به نام “بازار خالص” وجود ندارد که خودبهخود نابرابری ایجاد کند. دولتها بازارها را با مجموعهای از سیاستها و مقررات شکل میدهند و این ساختارها بهراحتی قابل تغییرند. در نیمقرن گذشته، سیاستهای اقتصادی عمدتاً در جهتی تغییر کردهاند که به نفع نخبگان باشد و نابرابری را تشدید کند. اما این موضوع بهندرت در بحثهای اقتصادی مطرح میشود.
انحصار و نابرابری ساختاری
یکی از نمونههای واضح تأثیر دولت بر بازار، انحصارات ناشی از حق ثبت اختراع (پتنت) و حق نشر (کپیرایت) است. این ابزارها در اصل برای تشویق نوآوری طراحی شدهاند، اما در دهههای اخیر، در عمل به ابزاری برای افزایش قدرت شرکتهای بزرگ و کاهش رقابت تبدیل شدهاند.
برای مثال، صنعت داروسازی یکی از اصلیترین حوزههایی است که از این انحصارات بهره میبرد. پتنتها به شرکتهای داروسازی اجازه میدهند قیمت داروها را بهشدت افزایش دهند. امسال بیش از ۶۵۰ میلیارد دلار صرف خرید داروهایی میشود که در یک بازار بدون این انحصارات، احتمالاً کمتر از ۱۰۰ میلیارد دلار قیمت داشتند. علاوه بر این، انحصارات دارویی شرکتها را به دروغگویی دربارهی ایمنی و اثربخشی محصولاتشان تشویق کردهاند، که بحران اوپیوئیدها نمونه بارز آن است.
بیل گیتس و دولت، دو روی یک سکه
ثروت بیل گیتس مثال دیگری از تأثیر سیاستهای دولتی است. اگر دولت، افرادی را که بدون مجوز از نرمافزار مایکروسافت استفاده میکردند، تحت تعقیب قرار نمیداد، بعید بود که گیتس به یکی از ثروتمندترین افراد جهان تبدیل شود. این مسئله نشان میدهد که “بازار آزاد” در واقع تحت حمایت و تنظیم دولت عمل میکند.
حمایت دولت از پردرآمدها و انحصارهای حرفهای
دولت همچنین از طریق مقررات حرفهای، درآمد گروههای پردرآمد را حفظ کرده است. برای مثال، پزشکان آمریکایی به دلیل قوانین محدودکننده ورود پزشکان خارجی، بهطور متوسط بیش از ۳۶۰ هزار دلار در سال درآمد دارند، در حالی که پزشکان در کشورهای ثروتمند دیگر تقریباً نصف این میزان درآمد دارند. در واقع، اگر بازار آزاد واقعاً تعیینکننده دستمزدها بود، پزشکان آمریکایی در معرض رقابت بیشتری قرار میگرفتند و درآمد آنها کاهش مییافت.
بحران مالی ۲۰۰۸ و شکست ایده “بازار آزاد”
بحران مالی ۲۰۰۸-۲۰۰۹ نمونهی دیگری از این تناقض است. اگر اقتصاد آمریکا واقعاً به اصول بازار آزاد پایبند بود، چرا اجازه نداد که بانکهای ورشکسته سقوط کنند؟ در عوض، دولت از پول مالیاتدهندگان برای نجات این مؤسسات مالی استفاده کرد و به این ترتیب، از نخبگان اقتصادی محافظت شد.
چرا بازارهای مالی از مالیات معافاند؟
یکی دیگر از نشانههای دستکاری بازار توسط دولت، عدم مالیات بر تراکنشهای مالی است. اکثر کالاهایی که مردم میخرند، مشمول مالیات فروش هستند، اما سهام، اوراق بهادار و دیگر داراییهای مالی از این قاعده مستثنا شدهاند. این تصمیم سیاسی باعث شده که بازارهای مالی به یکی از سودآورترین بخشهای اقتصاد برای ثروتمندان تبدیل شوند.
ساختار شرکتها و نقش دولت در مدیریت نابرابری
شرکتها نهادهایی حقوقی هستند که توسط دولت ایجاد شدهاند. قوانین حاکمیتی که برای شرکتها تعریف شده، باعث شده است که مدیران عامل و مدیران اجرایی شرکتهای آمریکایی، حقوقهایی بهمراتب بیشتر از همتایان خود در اروپا و آسیا دریافت کنند. این افزایش نجومی دستمزد مدیران نه حاصل عملکرد بهتر، بلکه نتیجهی قوانینی است که به نفع آنها تنظیم شده است.
چرا نخبگان این دروغ را حفظ میکنند؟
نخبگان ترجیح میدهند نابرابری را به نیروهای “طبیعی” بازار نسبت دهند، زیرا اینگونه، کمتر به نظر میرسد که سیستم به نفع آنها طراحی شده است. اما برای کسانی که نگران نابرابریاند و میخواهند اقدامی در اینباره انجام دهند، لازم است که این روایت غلط را به چالش بکشند.