اصلاح بورس الزامی است
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بازارهای مالی(ایستانیوز)،بورس در یک‌سال گذشته تحول و نوسان زیادی در پشت سر گذاشت که همه این تحولات را می‌توانیم ذیل یک‌مجموعه عوامل جمع‌بندی و تحلیل کنیم.دولت با مسائل و مشکلات زیادی در حوزه کسری بودجه مواجه است، از سویی به دلیل شیوع ویروس کرونا و دلیل تحریم و کاهش درآمدهای نفتی این مشکلات عمیق‌تر شده است.در این شرایط نرخ ارز نوسات زیادی را به خود دیده و فروش سهام دولتی در بازار سرمایه راهکاری بود که دولت در پیش‌گرفت. دولت تصمیم گرفت سهام برخی از شرکت‌های دولتی را واگذار کند، بخشی از دلیل اصلی یا محرک اصلی این واگذاری مسئله کسری بودجه و عدم دسترسی به منابع کافی برای هزینه‌های جاری است. آنچه در یک‌سال ‌ونیم گذشته رخ داد اینکه از طرفی حجم نقدینگی در کشور با نرخ 25 درصد رشد می‌کرد و این نرخ در سال گذشته به 30 درصد رسیده بود. ورود این نقدینگی به هر بازاری می‌توانست تورم بالایی به همراه داشته باشد.درنهایت دولت تشخیص داد که بازار سرمایه می‌تواند ضربه‌گیر اصلی اقتصاد ایران باشد. البته آن زمان هم گفته شد که اگر در بلندمدت فکری به حال نرخ رشد نقدینگی نشود، این نقدینگی بالاخره گریبان یکی از بازارهای ایران را خواهد گرفت. دولت با واگذاری بخشی از سهام شرکت‌های خود هم نقدینگی را جذب کرده و هم مشکل کسری بودجه خود را حل کرده است.اما هیچ‏کدام از اینها درمان اقتصاد کشور نیست؛ درمان اقتصاد ایران بدون تحمل درد امکان‌ناپذیر است. ما نباید از درد اقتصادی فرار کنیم؛ دولت ضمن واگذاری مستقیم سهام با راهکاری مثل ETF باید سعی کند خود را برای خروج کامل از بنگاهداری آماده کند. اما درنهایت دولت در این زمینه بسیار بد عمل کرد و بارها در این زمینه گوشزد شده است. گویی ما مسائل را تا زمانی که به بحران تبدیل نشود، حل نمی‌کنیم. در زمان بحران ممکن است راهکارهایی در نظر گرفته شود که به درد زمان آرامش نخورد. دولت نمی‌تواند صبر کند تا دستورالعمل دقیقی را منتشر کند که مسائل زیرساختی و قانونی اقتصاد را حل کند؛ نظام تصمیم‌گیری با چالش جدی مواجه است. تصمیم‌گیری در شرایط فوریت کیفیت تصمیم‌گیری در زمان فراغت را ندارد.
 
اگر ما به وضعیت امروز اقتصاد ایران و گره‌های اساسی آن رسیدگی نکنیم، حتماً روزی این مشکلات به حالت انفجار خواهد رسید؛ ما جزو معدود کشورهای جهان هستیم که چهار دهه است تورم دورقمی را تجربه می‌کنیم. نهادهای حاکمیتی در کسب‌وکارها دخالت می‌کند، نرخ رشد نقدینگی با استانداردهای جهانی تفاوت معناداری دارد، محدودیت بین‌المللی در حوزه واردات و صادرات وجود دارد و همه این‌ها بقیه مشکلات اقتصادی و اجتماعی را عمیق‌تر می‌کند.
 
اقتصاد ایران در سال‌های گذشتهوابسته به نفت بوده است؛ از سوی دیگر به دلیل مشکلات اجتماعی دولت‌ها شجاعت اصلاحات اصلی را ازدست‌داده‌اند. در 10 سال گذشته ما درگیر افزایش قیمت انرژی بوده‌ایم. علی‌رغم هشدار و توضیح کارشناسان دولت‌ها دراین‌باره با تأخیر عمل کرده یا تصمیم گرفته‌اند. آن‌ها می‌دانستند این تصمیم برای آن‌ها چالش ایجاد خواهد کرد و زمانی که به‌فوریت افتادند با بدترین شکل تصمیم گرفتند و چالش اجتماعی را تشدید کردند.
 
من زمانی که بورس رونق شدید داشت گفتم که نرخ رونق بورس گران‌کننده بوده است و هر چیزی با این نرخ رشد کند، توجه زیادی را به خود جلب می‌کند. از طرفی فرهنگ، دانش، نهاد و زیرساخت بازار سرمایه را نتوانسته‌ایم توسعه دهیم. باید از همه فرصت‌ها استفاده کنیم تا این وضعیت را تغییر دهیم وگرنه با چالش جدی مواجه خواهیم شد.حالا هم باید آموزش کافی درباره ریسک بازار سرمایه به شهروندان داده شود. البته بخشی از بازار سرمایه نیازمند افزایش قیمت بود، عرضه به‌موقع نبود و سهام شناور افزایش نیافته بود، باید بخشی از نقدینگی کنترل می‌شد. اما به توسعه بازار اولیه نیاز است ولی باید از این رشد سرمایه در جهت تأمین مالی بخش اقتصاد واقعی استفاده کنیم.در کنار همه نگرانی‌ها یک فرصت تاریخی هم ایجادشده که اگر دیر بجنبیم از کف اقتصاد ایران خواهد رفت. این فرصت تاریخی استفاده از ظرفیت بورس در تامین ‌مالی بنگاه‌های بزرگ در ایران است. به‌جای تورم‏بخشی کلی باید این فرصت را به رشد اقتصادی داد. البته هنوز می‌شود سیاست‌گذاری انجام داد که بازار با چالش جدی مواجه نشود.
 
باید واقعیت‌های اقتصاد ایران را در نظر داشت، پیش‌بینی تورم برای سال آینده بیش از 40 درصد است و می‌شود بخشی از این اضافه قیمت‌ها را با بازار سرمایه کنترل کرد.
 
به هر حال دولت سال آینده هم با کسری جدی بودجه مواجه است؛ این اتفاق هم پارسال و هم امسال افتاد. از طرفی درآمدهای مالیاتی پیش‌بینی‌شده محقق نشده و درآمدهای نفتی دولت به‌شدت کاهش‌یافته است. البته خیلی از کسب‌وکارها هم به حمایت دولت نیازمند شده‌اند. دولت می‌خواهد بخشی از نیازهای مالی خود را از بازار سرمایه تامین کند و از طرفی بازار ایران از تحولات بین‌المللی متاثر است. رشد‌ها و سقوط شتاب‌گونه بازارباعث رفتارهای هیجانی شده است.
 
سقوط بازار بعد از مردادماه سرمایه‌گذاران را خسته کرده و تعداد زیادی منتظر برگشت هستند. هر وقت بازار انرژی‌ای برای رشد می‌گیرد، تعداد فروشنده‌ها بیشتر می‌شود.اقتصاد ایران مشکلات ساختاری زیادی دارد که در ریزساختارها هم خود را نشان می‌دهد. مثلا اقتصاد ایران در بسیاری از بخش‌ها، آمادگی واگذاری ندارد؛ خود دولت هم آمادگی واگذاری بنگاه‌داری را ندارد.دولت به دنبال راهکاری است که مدیریت اقتصاد را از دست ندهد؛ اما این در درازمدت به‌ناچار اتفاق خواهد افتاد؛ واگذاری سهام بدون واگذاری مدیریت منجر به افزایش بهره‌وری نمی‌شود.
 
سازوکارهای ما برای اقتصاد ابداعی است و ما فرصت مطالعه کافی روی راهکارها را نداریم و حتی نمی‌توانیم از تجارب قبلی خود استفاده کنیم. ساختار اقتصادی، سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری هم تغییر نکرده است مثلاً از عدم دخالت در بورس می‌گوییم ولی از طرفی با دخالت در قیمت‌گذاری مواجه هستیم. ما همه قطعات پازل را باهم در نظر نمی‌گیریم، اصلاحات اقتصادی تکه‌تکه و جدا از هم است.یکی از معضلات بازار امروز ما، فشار زیاد نهادهای غیرتخصصی بر روند تصمیم‌گیری‌هاست که باعث می‌شود مدیران، شجاعت گرفتن تصمیمات کلیدی را نداشته باشند.به طور کلی در تئوری‌های بازار، مسئله شاخص نباید مورد توجه مدیران باشد بلکه در عوض دو موضوع نقدشوندگی و شفافیت مسئله مهم سیاست‌گذار محسوب می‌شود بنابراین سیاست‌گذار مسئول نوسانات شاخص نیست.در ایران به محض شروع افت شاخص، انواع فشارهای مختلف از نظارت مجلس گرفته تا بازرسی و موارد مشابه با ایده صیانت از سرمایه‌های مردم به گود وارد می‌شوند.همین مسئله باعث می‌شود سیاست‌گذار و نهادهای بازار به شاخص توجه داشته و اقداماتی انجام دهند که اگرچه در کوتاه‏مدت از کاهش شاخص جلوگیری می‌کند اما در بلندمدت می‌تواند آسیب‌هایی نظیر کاهش شفافیت با نقدشوندگی بازار را به دنبال داشته باشد.ناظرانی که از خارج بازار اقدام به اظهار نظر می‌کنند، معمولاً دغدغه‌های تخصصی نداشته و راهکارهای کوتاه‏مدت ارائه می‌دهند.
 
من معتقدم که اصلاح بازار سرمایه و حمایت از آن از طریق تزریق نقدینگی صورت نمی‌گیرد بلکه نیازمند رعایت چندین مورد است.در گام اول ریسک‌های کلی کمتر بر بازار تحمیل شود. در گام دوم باید ساز و کارهای اشتباه کشور تصحیح شود. شیوه قیمت‌گذاری کمر برخی از صنایع را شکسته است در حالی که همچنان به این شیوه قیمت‌گذاری اعتقاد داریم. صنعت خودرو یکی از این صنایع است؛ چرا باید یک خودرو تولیدشده برای سود عده‌ای با زیان فروخته شود و به سهامداران این شرکت‌ها ضرر برساند؟ ورود تعداد قابل توجهی از سرمایه‌گذاران به بازار سرمایه فرصت اصلاح این ساز و کارها را فراهم کرده است.مسئله سوم اصلاح زیرساختارهای بازار کشور است. به طور سنتی در بازار به دلایل متعدد از جمله فشارهای مقطعی، زیرساختارهایی پدید آمده‌اند که کمکی به شفافیت و نقدشوندگی نمی‌کنند.امروزه تعداد بسیاری از فعالان بازار سرمایه را افراد غیرحرفه‌ای تشکیل می‌دهند، نمی‌خواهم بگویم تصمیمات کاملاً خوب یا کاملاً بد بوده است اما به دلیل زیان افراد غیرحرفه‌ای طبیعتاً انتظار سیاست‌گذاری سریع‌تری از سوی این افراد وجود دارد.سیاست‌هایمان دیر اجرایی شده است اما تا حدی در صعود نامتوازن و هم در کاهش ارزش فعلی مؤثر بوده است؛ سازوکار سهام عدالت، توسعه معاملات الکترونیکی و توسعه زیرساخت‌ها از جمله این سیاست‌هاست.