فصل پرنوسان بورس گذشت
فصل پاییز فصل بسیار پرنوسانی بود؛ در این مدت شاخص از دو میلیون و 80 هزار واحد به یک‌میلیون و 200هزار واحد رسید. البته بعدا شاخص روند صعودی داشت و به یک‌میلیون و 500 هزار واحد هم رسید.در فصل پاییز شاخص نزولی بود ولی نه نزولیِ پیوسته بلکه هر از چند گاهی شاخص صعودی بود و روزی دیگر نزولی؛ درواقع شاخص در روزهای پاییز پرنوسان بود و دوباره تا حدود یک‌میلیون و 350 هزار واحد نزول کرد. در پاییز روزهای مثبت و منفی شاخص را شاهد بودیم. دلیل این مسئله تغییر رفتار معامله‌گران بازار حقیقی و حقوقی بود. این معامله‌گران هردو سبک نوسان‌گیری را در پیش گرفته بودند تا به‌قول معروف سهامداری کردن را.
 
علی‌رغم اینکه گزارش‌های ارائه‏شده، گزارش‌های خوبی در 6 ماهه و نه ماهه سال بود ولی باز رفتارها نوسان‌گیری بود و نتیجه آن را در روند نوسانی بودن شاخص‌ها هم در مثبت و هم در منفی دیدیم. هیچ‏کدام تدوام نداشت. مثل زمانی که شاخص از 2 میلیون و 80 به یک میلیون و 200 هزار رسید. شاخص در این مدت اصلاح زیادی انجام داد و بدتر از آن زیرش زیادی را تجربه کرد. اما الان در این بازه زمانی نه رفتار نزولی، که رفتارها بیشتر نوسانی است.
 
 همه فعالان و دست‏اندرکاران بازار سرمایه باید در پی رشد پایدار بازار سرمایه باشند نه رشد موقتی و ناگهانی.روندصعودی، مناسب بازار سرمایه است که مستمر و طولانی‏مدت و سبب ماندگاری پول‌های واردشده به بازار سرمایه باشد نه اینکه موجب فرار پول‌ها از بازار سرمایه شود. اما پول‌هایی که وارد بازار سرمایه در ایران شد ترسو است.رفتار معاملاتی در چندین هفته گذشته که این بازار منفی شد نشان می‌دهد که این پول‏ها، هوشمند نیست بلکه ترسو است.به عنوان مثال تغییر رفتار و نوسان برخی از سهام‌های بنیادی از مثبت 5 به منفی 5 در عرض چند ثانیه، گویای این بود که در این سرمایه‏گذاران، ترس وجود دارد.بنابراین همه تلاش متولیان بازار سرمایه بر رشد مستمر بازار است نه موقت.
 
بازار سرمایه تقریبا از زمستان سال گذشته استارتی زد و بعد از بهار، یعنی فروردین‏ماه تا‌ اواسط تا‌بستان به اوج خود یعنی شاخص ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار واحدی رسید. رشد بازار در آن مقاطع ناشی از مسائل مختلفی بود، بخشی از آن ناشی از کاهش ارزش ریال بود و بخش دوم رشد بازار که از بهار شروع شده و تا‌ اواسط تا‌بستان ادامه پیدا کرد، ناشی از هجوم نقدینگی به بازار بود. من همیشه این نکته را می‌گویم که بازار در چند مرحله حرکت کرده است، یک مرحله به‌دلیل صورت‌های سود و زیان، براساس سودآوری شرکت‌ها رشد کرده است. مرحله بعدی براساس ترازنامه بوده است؛ یعنی براساس امکان جایگزینی دارایی‌ها و ارزش دلاری واحد تولیدی حرکت کرده است. در مرحله سوم هیچ‏کدام از اینها نبوده و صرفا بحث نقدینگی بوده است و مردمی که احساس می‌کردند ارزش پولشان درحال کم شدن است و نیاز داشتند یک گزینه سرمایه‌گذاری پیدا کنند؛ به همین دلیل به بازار روی آوردند. البته این یک حسن اتفاق بوده است که ما توانستیم به تعداد گزینه‌های سرمایه‌گذاری محدودی که در کشورمان است مثل طلا، سکه، زمین و متاسفانه اتومبیل و دلار، یک گزینه دیگر برای آحاد مردم اضافه کنیم. اما نکته منفی این بوده که نتوانستیم از اعتمادی که مردم به بازار سرمایه کردند، خوب مراقبت و محارست کنیم.
 
در این برهه از زمان که شاهد رشد بازار سرمایه بودیم،‌ تقریبا چیزی معادل ۱۲۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی توسط مردم وارد بازار شده است. از این ۱۲۰ هزار میلیارد تومان، تقریبا ۵۰ درصد در شاخص یک میلیون و ۸۰۰ هزار وارد شده است؛ بنابراین اگر بازار صعودی غیرمنتظره کرده، نمی‌توانیم این رشد را صرفا به گردن مردمی بیندازیم که پول وارد بازار کردند و ما هم به‌عنوان متولیان بازار وظایفی داشتیم که به آنها عمل نکردیم و اگر بازار افت شدیدی از ۲ میلیون و ۱۰۰ واحد به یک میلیون و ۲۰۰ واحد داشته، صرفا نمی‌توانیم بگوییم نوسان ذات بازار است، این اتفاق صرفا نوسان نبوده است. بخش زیادی از آن هیجان بوده است و هیجان ذات این بازار نیست. حتی اگر بگوییم که هیجان ذات این بازار است، نباید همه را به گردن هیجانات و نوسانات بازار سرمایه بیندازیم.
 
از پانزدهم مرداد تا اواسط مهرماه شاهد روند نزولی بازار بودیم و همهشرکت‌ها مشمول این روند بودند. در این زمان بار دیگر شاخص 300 واحد رشد داشت و روند صعودی طی روزهای متوالی رشد داشت؛ این در همه شاخص‌ها دیده می‌شد و از هم تبعیت می‌کردند. از آذرماه سقف مقاومت شکست و روند برگشت. بعد از آن نشانه‌ها این بود که پول پرقدرتی وارد بازار نمی‌شد؛ در واقع پول داخل بازار بود و ورود و خروج پول تغییر معناداری نمی‌کرد و ورود و خروج معادل هم بود. پول در بازار و بین صنعت‌های مختلف چرخیده است.این شرایط را در همه فلزات سنگین و تحت تاثیر بازار جهانی شاهد بودیم و در این میان داراها هم ترکیب خوب و بد بورسی نداشت، شاهد بودیم. همه داراها با ارزش واقعی خود فاصله 20 الی 30 درصدی داشتند. صندوق‌ داراها باید بهتر سبدگردانی می‌شدند ولی چنین نشد. دولت به اشاعه فرهنگ سبدگردانی تاکید داشت ولی باید به داراها با دقت توجه و سیاست‏گذاری می‏کرد. دولت فقط داراها را نفروخت؛ بلکه اعتمادش را فروخت. اگر داراها خوب فروخته می‌شد، نه اینکه بالاتر از NAV بلکه به شیوه درست فروخته می‌شد مردم متضرر نمی‌شدند. نباید اجازه می‏دادند با فاصله 30 درصد از NAV معامله ‏شود. شاید هدف اولیه دولت تامین مالی نبود ولی درنهایت اعتماد مردم را به حراج گذاشت. اگر این اعتماد جواب ندهد هیچ عرضه‏ای جواب نخواهد داد. دارا دوم و سوم به این ترتیب اصلا عرضه موفقی نبود.برای اینکه زیر 50 درصد صندوق‏ها به فروش رفت و این به معنای عدم استقبال مردم است. این زنگ خطری برای دولت است و باید هشدار بازار سرمایه و جامعه را درک کرد. دولتمردان نباید به صرف فروش دارایی عرضه کنند. مدیریت آن داراییپس از واگذاری بسیار مهم است. کف و سقف قیمتی باید بازده معقولی برای سرمایه‏گذاران داشته باشد. آنهایی که به دولت اعتماد کردند، نباید به اعتمادشان خلل وارد شود.
 
در کل باید گفت متاسفانه در حال حاضر ارکان بازار از دولت تا‌ صندوق‌های وابسته به دولت یا وابسته به بانک‌ها، حقوقی‌ها و حقیقی‌ها، همه در این بازار نوسان‌گیر شدند و نگاه بسیار کوتاه‌مدتی به بازار دارند و دنبال بهره‌ها و منافع خیلی کوتاه‌مدت از بازار هستند. در این شرایط بازار با ۵ درصد یا ۱۰ درصد مثبت، دوباره با منفی‌های خیلی شدید مواجه می‌شود. ‌این در شرایطی است که حتی شرکت‌های بزرگ و بنگاه‌های بزرگ که سهامدار عمده بودند، از عرضه سهام در آن زمان امساک می‌کردند. در نقطه بعدی دولت با تا‌مین مالی در اوج، بازار را به حال خود رها کرد و بعد از اینکه بازار سقوط عمد داشت، تا‌ مدتی حتی مصاحبه‌ای از متولیان وضعیت اقتصادی کشور در جهت اطمینان‏بخشی و آرامش خاطر دادن به مردمی که تا‌زه‏وارد بودند هم دیده نمی‌شد. این قصور به اینها محدود نمی‌شود؛ به‌عنوان مثال مردم را به سرمایه‌گذاری غیر مستقیم از طریق صندوق‌های موجود در بازار ترغیب می‌کردیم؛ اما اگر من فردی باشم که به حرف دولت و بازار گوش داده باشم و مطابق با آن در صندوق‌ها سرمایه‌گذاری کرده باشم، ضرر و افت این صندوق‌ها از شاخص بیشتر است؛ زیرا شاخص را چهار نماد شاخص‏ساز کنترل می‌کنند؛ ولی متناسب با کل سهام موجود در بازار، بازدهی‌ها پایین می‌آید. این نکته ناگفته نماند که شرکت بورس و سازمان بورس به نحوی واقعا غافلگیر شدند، این حجم اقبال نسبت به بازار، همه را غافلگیر کرد و چون از قبل آمادگی هم وجود نداشت و نتوانستند عکس‌العمل لازم را نشان بدهند. به همین دلیل به سمت کنترل با ابزارهای دستکاری زیرساخت‌های بازار مثل حجم مبنا، دامنه نوسان و... رفتند. بحث‌هایی از این قبیل مطرح شد که بحث‌های کوتاه‌مدتی بود تا‌ بتوانند با تغییر دامنه نوسان و تغییر حجم مبنا اتفاقاتی را رقم بزنند. مواردی از این قبیل از روی اجبار و به این دلیل که مکانیزم‌های دیگری در دسترس نبود شکل گرفت. ضمن اینکه سازمان چند اقدام دیگر انجام داد، مانند اینکه سهام خزانه را آزاد کرد؛ اما این اقدامات بعد از زمان رشد بود. در زمان رشد اقدام به اعطای سهام ممتاز کردند؛ یعنی شرکت‌ها بتوانند افزایش سرمایه از محل سلب حق تقدم داشته باشند. دستورالعمل‌ سهام ممتاز و افزایش سرمایه از محل سلب حق تقدم ایجاد شد؛ اما به آن اقبالی نشد. در نهایت این فشار پولی آن‌قدر زیاد بود که تمام رشد بازار را شست و با خود برد.
 
سازمان و شرکت‌ها متولی حوزه عملیات بازار هستند که بحث‌هایی مثل نرم‌افزار معاملات و هسته معاملات درخصوص آنها مطرح است. اما مسائل دیگری است که سازمان بورس و اوراق بهادار بیشتر باید درگیر آن شود، یکی بحث سهام عدالت بود که واقعا نحوه معاملات سهام عدالت آزاردهنده بود و روند معاملاتی بازار را با خدشه جدی مواجه کرده بود و تصمیم واگذاری سهام عدالت به صندوق‌های درآمد ثابت و معامله به‌صورت بلوکی، تصمیم شایسته‌ای بود و وضعیت سهام عدالت و معاملات آن را خیلی خوب تعیین تکلیف کرد. مسئله مهم بعدی اطمینان‌بخشی به مردم است، اطمینان‏بخشی از تداوم سودآوری بنگاه‌ها است، اطمینان‌بخشی نسبت به اینکه بنا بر هر دلیلی مانند کسری بودجه، دست در جیب بنگاه‌ها نکنند. سازمان بورس به‌دلیل جایگاهی که دارد، می‌تواند نقش مشورتی برای هیئت دولت داشته باشد. از سویی وزارت اقتصاد باید این تعامل را با ارکان سایر نهادهای تصمیم‌گیر اقتصادی در کشور داشته باشد تا ماجراهایی مثل قیمت‌گذاری فولاد به وجود نیاید. این ماجرایی که در قیمت‌گذاری محصولات فولادی و زنجیره ارزش فولاد به‌وجود آمد، می‌توانست دامن‌گیر صنعت پتروشیمی هم بشود و در زنجیره ارزش صنعت پتروشیمی هم همین اتفاق بیفتد. در صنایع دیگر هم ممکن بود اتفاق بیفتد. به‌طور مثال اتفاقی که در صنعت خودرو شکل گرفته که بحث قیمت‌گذاری دستوری خودرو بوده و انتفاع آن دوباره به جیب دلالان می‌رود و سهامداران کاملا بی‌نصیب می‌مانند. همچنین قیمت‌گذاری دستوری در صنعت سیمان که می‌بینید صنعت سیمان ما را با چه وضعیتی مواجه کرده است. حالتی که اکنون در اوراق بهادار داریم، حالت آتش‌نشانی است؛ یعنی یک جا آتش می‌گیرد و سعی می‌کنیم آن را خاموش کنیم. وزارت صنعت، معدن و تجارت به‏یک‌باره می‌آید این دستورالعمل‌ها را تغییر می‌دهد یا دستورالعمل‌ و سیاست جدیدی تعیین می‌کند، کارشناسان هم سعی می‌کنند افکار عمومی را آگاه کنند تا‌ تصمیم صددرصد غلط وزارت صنعت را کمی تغییر دهند و باز هم نمی‌توان تصمیمی را برگرداند.اگر قرار است تصمیمی در وزارت صنعت یا وزارت نفت یا وزارت جهاد کشاورزی گرفته شود که منافع سهامداران را تهدید کند باید از نطفه جلوی آن گرفته شود. نهاد بالادستی ما باید تا‌ جایی که ممکن است سایه این ریسک‌های سیستماتیک را از بازار کم کند.
 
کشور در شرایط بسیار حساسی است و مردم هم در شرایط اقتصادی بسیار حساسی قرار دارند، روزهای سختی را طی کردند و روزهای سخت‌تری هم در پیش داریم، به همین دلیل اعتماد در بازار سرمایه یک سرمایه اجتماعی است و باید از این سرمایه اجتماعی حراست و مراقبت شود و مجموعه ارکان کشور نباید اعتماد در بازار سرمایه و این سرمایه اجتماعی را با بهای اندکی حراج کنند که اگر خدای نکرده این اتفاق بیفتد و استمرار یابد و ماجراهای ماه‌های قبل جبران نشود، دیگر فقط گذشت زمان این فقدان‌اعتماد را جبران نمی‌کند. باید نسل عوض شود و یک فراموشی در یک نسل اتفاق بیفتد و نسلی بیاید که شاید این حوادث را از یاد برده باشد.