ایستانیوز:راه رسیدن به اقتصاد منهای نفت از مالیاتگیری میگذرد. اما از آن طرف، اصلاحات دیگری نیز باید انجام گیرد که درآمدزایی دولت افزایش یابد.
کشورهای توسعهیافته سالهاست که به راهحلهای زیادی در مورد اداره کشور بدون رفت رسیدهاند. ما نیز بهتر است از دستاوردهای جهانی در این زمینه استفاده کنیم. در دنیا منبع اصلی درآمدهای دولت، مالیات است. بنابراین اگر ما در ایران بتوانیم حوزه قدرت سیاسی را از قدرت اقتصادی جدا کنیم قطعاً میتوانیم مالیات را منبع اصلی درآمدزایی دولت قرار دهیم. نسبت دریافت مالیات به تولید ناخالص داخلی که یک شاخص بینالمللی است در ایران برابر 7.5 است در حالی که همین شاخص در کشور همسابه ما ترکیه 22 درصد، در مالزی 21 درصد و در کشورهای حوزه اسکاندیناوی حدود 50 درصد است. پس میبینید که ما در زمینه مالیاتگیری چندان درست عمل نکردهایم. تجربه خوب کشورهای اسکاندیناوی نشان میدهد هر فرد از لحظهای که پا به دنیا میگذارد تا لحظهای که میمیرد اگر درآمدی دارد باید بابت آن مالیات پرداخت کند و اگر درآمد او پایین است دولت در هزینههای زندگی به او کمک میکند. همانطور که گفتیم نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی در ایران اندک است. برای بالا بردن این شاخص باید از فرارهای مالیاتی جلوگیری کنیم، پایههای مالیاتی را بالا ببریم و معافیتهای مالیاتی را برداریم. البته باید در نظر داشت که این کار امکانپذیر نیست مگر مجموعه حکومت این تغییر را بپذیرد. سیستم مالیاتدهی ما سنتی است و برای پیشبرد این کار باید از علوم روز و تکنولوژی نهایت استفاده را برد. باید با استفاده از تکنولوژیهای روز کاری کنیم که کل نظام مالی و پولی کشور در یک سیستم واحد قابل رصد و نظارت باشد در نتیجه متوجه هزینه و درآمدها و پرداخت مالیاتها به طور همزمان خواهیم شد. باید اطلاعات گمرک در اختیار بانک و اطلاعات بانک در اختیار سیستم مالیاتدهی باشد و اینها مثل یک زنجیره به همدیگر وصل و قابل پیگیری باشند. با اراده مجموعه حکومت قطعاً میتوان مالیات را از بازیکنان اصلی نظام مالی دریافت کرد. دموکراسی در ایران وقتی تحقق مییابد که منبع اصلی بودجه جاری دولت، مالیات باشد. با مالیات است که مقامات دولتی، خودشان را خدمتگزاران اصلی مردم خواهند دید چرا که در آن صورت، اگر مردم مالیات ندهند، کشور اداره نخواهد شد.
بنابراین راه رسیدن به اقتصاد منهای نفت از مالیاتگیری میگذرد. اما از آن طرف، اصلاحات دیگری نیز باید انجام گیرد که درآمدزایی دولت افزایش یابد. به عنون مثال یارانه فقط به افراد نیازمند تعلق گیرد. سه دهک پایین درآمدی در ایران حدود 12 میلیون نفرند که این تعداد از طریق سیستمهای بانکی و بانکهای اطلاعاتی بهزیستی و کمیته امداد قابل شناسایی هستند. هر فردی نیازمند بود در این دو سیستم ثبتنام کند، در مورد اطلاعات آنها راستیآزمایی شود و فکر نکنم تعداد نیازمندان به طور کلی بیشتر از 25 میلیون نفر شود. الان بیش از 95 درصد مردم ما که حدود 75 میلیون نفر میشود، یارانه میگیرند. یارانهها هدفمند نشد و سالانه دولت بیش از 50 هزار میلیارد تومان پول میان مردم توزیع میکند که نه به نفع عدالت است و نه به نفع اقتصاد کشور.
یکی دیگر از مواردی که میتوان با استفاده از آن به افزایش درآمد رسید، موضوع قیمت حاملهای انرژی است. در 5 سال گذشته به طور متوسط سالانه 20 درصد قیمت بنزین کاهش یافته است. در ظاهر قیمت هر لیتر بنزین هزار تومان است اما اقتصاد از متغیرهای واقعی تبعیت میکند در نتیجه هر سال قیمت بنزین کاهش داشته است. بنزین هم یک کالاست. وقتی همه چیز در یک کشور گران میشود، قیمت بنزین نیز باید به همین صورت افزایش یابد. الان قیمت بنزین از آب کمتر است و هیچ کشوری حتی عربستان سعودی با آن همه منابع نفتی، بنزین را به این ارزانی در اختیار مردم خود قرار نمیدهد. افزایش قیمت بنزین در انتها هم به نفع اقتصاد کشور خواهد بود و هم به نفع محیط زیست و سلامت جامعه.
نکته بعدی که در رسیدن به وضعیت اقتصادی بهتر مؤثر است، افزایش صادرات کالاهای غیرنفتی و جذب سرمایهگذاری خارجی است. لازمه این کار، داشتن تعامل با جهان است. به نظر من مذاکره، خود نوعی مقاومت است. مذاکره یعنی مقاومت در برابر استکبار قدرتهای جهانی. ما اگر میخواهیم محصولات کشاورزیمان وارد بازارهای دنیا شود باید با دنیا تعامل کنیم. برای تجارت با دنیا باید با آنها مذاکره کرد. اگر دور ایران سیمخاردار بکشیم، هرگز موفق نخواهیم شد. اقتصاد ایران هرچه بستهتر شود، به خواسته کشورهایی مثل عربستان، آمریکا و اسرائل که میخواهند ایران را منزوی کنند، نزدیکتر میشویم. الان سرمایههای ایرانیان در خارج از کشور 400 میلیارد دلار تخمین زده میشود. اگر فقط 10 درصد این پول وارد چرخه اقتصاد ما شود، اقتصاد شکوفا و مشکلات حل خواهد شد. اما این به شرطی محقق میشود که ما افراد خارج از کشور را به شکل سرمایه ببینیم. ایجاد جو امنیتی و ممنوعیت تعامل با دنیا، مشکلات ما را حل نخواهد کرد. بنابراین مذاکره را یک نوع مقاومت قهرمانانه برای به حداکثر کردن منافع ملی میدانم.
در نهایت باید بپذیریم که اگر هیچکدام از این موارد در اقتصاد ما اجرا نشود و ما به اصلاحات مالیاتی، اصلاح نظام توزیع یارانه و تعامل با دنیا به منظور جذب سرمایه نرسیم، فقط یک دلیل عمده دارد. آن هم اینکه هیچ فردی حاضر نیست برای این تصمیمات هزینهای بپردازد. بهترین و کارآمدترین تصمیمات هم در نهایت هزینه خواهند داشت. مجموعه حکومت باید این هزینهها را بپذیرد و دولت را برای اجرای تصمیمات کمک کند./ آینده نگر