دلیل پایین بودن نرخ سرمایهگذاری و کاهش متوالی آن را میتوان در 4 عامل زیر خلاصه کرد:
1- نااطمینانی و ریسک بالای محیط اقتصادی: نااطمینانی ناشی از تحولات سیاسی ایران در عرصه بینالمللی و تحریمهایی که در سالهای اخیر بر اقتصاد ایران تحمیل شده، ریسک فعالیتهای اقتصادی را بسیار بالا برده است. اگرچه سرمایهگذاری در صنایعی که ایران در آن مزیت نسبی دارد (مانند نفت و گاز و پتروشیمی) و همچنین سرمایهگذاری در صنایعی که بازار بزرگ ایران را نشانه گرفته میتواند بازدهی بالایی برای سرمایهگذاران به ارمغان بیاورد ولی ریسک فعالیت در ایران به حدی بالاست که آن بازدهیها هم نمیتواند ریسک را پوشش دهد و عملاً نهتنها سرمایهگذار خارجی بلکه سرمایهگذار داخلی نیز تمایلی به سرمایهگذاری ندارد.
2- محیط کسبوکار: فارغ از بحث ریسکهای بینالمللی اقتصاد ایران، محیط کسبوکار در ایران برای فعالیت تولیدی و خدماتی مناسب نیست. رتبه ایران در شاخص فضای کسبوکار خود نشان از مشکلات عدیده در این حوزه دارد. مشکلات ناشی از تأمین مالی، انحصار در بازارها و عدم اجازه ورود به بازارها، فرآیندهای اداری پیچیده و لزوم گرفتن مجوزهای متعدد ازجمله عواملی هستند که ایجاد و حفظ یک کسبوکار در کشور را دچار مشکل کردهاند و یکی از عواقب آن بیشک کاهش سرمایهگذاری خواهد بود.
3- بیماری هلندی: یکی دیگر از مشکلات اقتصاد ایران بیماری هلندی است. بهواسطه درآمدهای ارزی ناشی از صادرات نفت و فرآوردههای آن، دولتها در سالیان گذشته نرخ ارز را در حالی ثابت نگهداشتهاند که تورم بالا در کشور باعث شده که نرخ حقیقی ارز در کشور کاهشی باشد. اینچنین سیاستی درواقع محرک بخش واردات و کشنده بخش صادرات و تولید داخلی است. لذا یکی از عواملی که سرمایهگذاری در بخش تولیدی کشور در سالهای اخیر صورت نگرفته این است که با ارزان نگه داشتن مصنوعی ارزهای خارجی عملاً اقتصاد کشور به واردات اعتیاد پیدا کرده و راه پر پیچوخم تولید و سرمایهگذاری در آن بههیچوجه راه مقرونبهصرفهای نیست.
4- سیاستهای مالیاتی: یکی از کارهایی که دولتها در راستای بهبود وضعیت اقتصاد کشور میتوانند انجام دهند، هدایت پساندازها به بخشهای مولدی است که میتواند باعث رشد اقتصادی در این دوره و دورههای آتی شود و در این راستا مهمترین ابزاری که در اختیار دولتهاست مالیات است. متأسفانه سیستم مالیاتی در کشور بهگونهای است که از هیچیک از فرصتهای سرمایهگذاری در ایران ازجمله خرید سهام، سپرده بانکی، خرید داراییهای ثابت مانند مسکن، خرید ارز و طلا، یا مالیات قابلتوجهی نمیگیرد و یا اصلاً مالیاتی نمیگیرد. تنها حالتی که دولت برای گرفتن مالیات از آن تمرکز دارد، مالیات از بخش تولیدی به انواع مختلف است. این سیستم مالیاتی در کنار نظام ارزی که به آن اشاره شد درواقع پساندازها را به نحوی هدایت میکند که از بخشهای تولیدی و مولد خارج شده و به بخشهای سفتهبازی که مالیاتی در آن اخذ نمیشود وارد شوند. سالها و دههها پیش دولتهای کشورهای دیگر با وضع مالیات بر عایدی سرمایه، سیستم مالیاتی خود را بهگونهای طراحی کردند که مشوق سرمایهگذاری در بخش تولیدی باشد. نکتهای که هنوز در کشور ما بهجایی نرسیده است.
تمامی این عوامل کاهنده سرمایهگذاری را میتوان در این جمله خلاصه کرد که بخش تولید و رونق این بخش اولویت سیاستگذاریها نیست و سیاستگذاریهای حمایتی بخش دولتی (مانند ارائه تسهیلات ارزان و ...) نیز عمدتاً با رویکرد درمان معضلات بخش تولید نیستند و بیشتر جنبه مُسکن را دارند.
بااینحال وضعیت سرمایهگذاری در کشور سالبهسال وخیمتر میشود و با لحاظ نرخ استهلاک میتوان گفت که انباشت سرمایه کشور نهتنها رشدی نداشته بلکه در حال کاهش هست. با این روند حتی اگر وضعیت ریسکهای محیط اقتصادی کشور نیز برطرف شود بهواسطه تضعیف انباشت سرمایه روند تولید با مشکلات جدی مواجه خواهد بود.