۱۰ درسی که از یک میلیاردر آموختم
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بازارهای مالی(ایستانیوز)،ناوین جین کارآفرین است و در کنارش به عنوان فعال امور بشردوستانه هم شناخته می‌شود. در این دهه‌ها کار و فعالیت به عنوان موسس شرکت‌هایی از جمله مون اکسپرس، ورلد اینوویشن اینستیتو، آی‌نوم، تلنتوایس و اینفواسپیس شناخته شده است. حوزه فعالیت او همیشه تکنولوژی بوده است، حوزه‌ای که فعالیت در آن را از دهه 80 میلادی، در 24 سالگی و با رفتن به سیلیکون ولی آغاز کرد. دنیای سیلیکون ولی داشت به تصرف استارت‌آپ‌ها درمی‌آمد و ناوین به طور پراکنده شروع به کار برای تعدادی از این شرکت‌های تازه‌نفس کرد تا عاقبت در سال 1989 به شرکت مایکروسافت پیوست. ناوین یکی از کسانی بود که در آن زمان بر روی توسعه ویندوز 95 کار کرد. او به خاطر نوآوری‌های در جریان توسعه ویندوز 95 توانست سه برنامه را به نام خود ثبت کند و در آن ایام در شرکت مایکروسافت به عنوان مدیر برنامه برای خودش اسم و رسمی به هم بزند. می‌گویند پس از هشت سال کار در مایکروسافت ناوین به این نتیجه رسید که دیگر کاری برای انجام ندارد و عقیده داشته دیگر تغییر مهمی در شرکت بزرگی مانند مایکروسافت رخ نمی‌دهد.
 
1996 بود که ناوین شرکت اینفواسپیس را با 6 کارمند (که اغلب از کارکنان سابق مایکروسافت بودند) تاسیس کرد. این شرکت محتوا و خدمات مربوط به سرویس‌های راهنمای تلفن، نقشه و اطلاعات بازار بورس را تهیه می‌کرد و در سال 1998 وارد بازار بورس شد و توانست از طریق فروش سهام 75 میلیون دلار سرمایه جذب کند.  با تاسیس این شرکت ارزش دارایی‌های‌ ‌‌ناوین جین به 8 میلیارد دلار رسید. سال 2000 همراه با ترکیدن حباب دات‌کام و سقوط شرکت‌هایی که همه دارایی‌شان را در حوزه اینترنت سرمایه‌گذاری کرده بودند، ارزش سهام شرکت او هم سقوط کرد. او پیش از آن می‌گفت که ارزش سهام این شرکت روزی از مجموع ارزش شرکت‌های‌ ‌‌مایکروسافت، اینتل و کاسکو هم فراتر خواهد رفت اما در نهایت خودش هم سهام شرکتش را به مبلغی زیر قیمت بازار فروخت. اما این پایان راه او نبود. ناوین شرکت‌های بعدی را یکی پس از دیگری تاسیس کرد و توانست خودش را در دنیای میلیاردرها نگه دارد و در سال 2010 بود که با تاسیس مون اکسپرس وارد حوزه تولید قطعات برای فضاپیماها شد. او در این سال‌ها جوایز متعددی در حوزه کارآفرینی و نوآوری را از آن خود کرده است.
 
جام مقدسی در کار نیست
 
سیرینیواس رائو، نویسنده و خبرنگار سایت مدیوم آمریکاست. او چندی پیش توانست به گفت‌وگو با ناوین جین بنشیند و پس از آن بود که آنچه را در جریان این مصاحبه آموخته بود در قالب مطلبی در این سایت منتشر کرد. در این مطلب او می‌‌‌‌‌‌‌‌نویسد که رسیدن به جایگاه میلیاردری مانند جین امری غریب و ماورای‌طبیعی نیست و شاید بتوان با دنبال کردن درس‌های او این موفقیت را تکرار کرد. ترجمه این مطلب را در این بخش می‌خوانید.
 
همیشه کنجکاو بودم بدانم چه چیزی باعث شاخص بودن میلیاردرها می‌شود. سال گذشته بود که یک پروژه احمقانه کتاب‌خوانی را شروع کردم و امید داشتم که در طول این پروژه تمامی کتاب‌هایی را که توسط میلیاردرها نوشته شده بود، یا توسط آنها پیشنهاد داده شده بود یا در مورد آنها نوشته شده بود بخوانم. سردبیرم از من پرسید که فکر می‌کنم با انجام این پروژه قرار است به چه هدفی برسم که البته با توجه به پروژه‌ای که شروع کرده بودم سوال جالبی بود.
 
یکی دوجین کتاب زندگی‌نامه در مورد کسانی مانند جف بزوس، جک ما و موسسان شرکت هوم دیپات خواندم. بعد تصمیم گرفتم کتاب «آنچه از ابتدای جهان مخفی شده است» را بخوانم، کتابی که به گفته پیتر تیل (میلیاردر و از موسسان شرکت پی‌پال) یکی از کتاب‌های تاثیرگذاری بود که طرز تفکر او را به صورت کلی تغییر دادند. بعد از 80 صفحه دیگر نتوانستم ادامه دهم. اگر یک نصیحت باشد که بتوانم به کسانی که می‌خواهند بیشتر بخوانند ارائه دهم، این است که اگر از خواندن کتابی لذت نمی‌برید هیچ اشکالی ندارد که نخوانده رهایش کنید.
 
سرانجام اتفاقی که باید افتاد. توانستم وقت مصاحبه با یک میلیاردر بگیرم و حالا که به عقب نگاه می‌کنم ناخودآگاه به یاد کتاب «در سوم» نوشته الکس بانایان می‌افتم که در آن در مورد بیل گیتس گفته بود: هیچ جام مقدسی در کار نیست.
 
گفت‌وگوی من با ناوین جین بسیار شبیه به گفت‌وگوی الکس با بیل گیتس بود؛ جام مقدسی برای نوشیدن شراب موفقیت در کار نبود. اما چند نکته در این گفت‌وگو وجود داشت که آنها را با من به اشتراک گذاشت.
 
وقتی از انتظار برای تایید دیگران دست می‌کشید، به جای اینکه مدام صبر کنید تا کسی پیدا شود و به شما بگوید مسیری که انتخاب کرده‌اید درست است، می‌توانید در مسیری که به آن باور دارید پیش بروید.
موفقیت به میزان پولی که در بانک دارید بستگی ندارد. موفقیت یعنی باعث بهبود زندگی چند نفر شده‌اید. موفقیت یعنی ساختن ارزش‌های شخصی. ارزش شخص شما به این است که چه چیزی خلق می‌کنید. اگر مالک چیزهای زیادی باشید اما چیزی نیافریده باشید همچنان سربار جامعه به شمار می‌روید.
تعریف شکست بسیار ساده است: تسلیم شدن. ایده‌ای که کارتان را بر مبنای آن شروع می‌کنید ممکن است بگیرد یا نگیرد. اما شما تنها در صورتی شکست می‌خورید که تسلیم شوید. باقی چیزها حکم پله را دارند، پله‌هایی که می‌توانند به ایده‌های متفاوت و یا بزرگ‌تر از آنچه در سر دارید منتهی شوند.
اولین گام ساختن یک تیم فوق العاده است. وقتی به دنبال دوست می‌گردید، در واقع به دنبال کسی هستید که دقیقا مثل شما باشد. اما وقتی می‌خواهید یک تیم سرمایه‌گذاری کارآفرینانه تشکیل دهید کسانی را لازم دارید که شبیه شما نباشند چون هدف اصلی جذب کردن مهارت‌های مفید است. اگر شما توانایی تجسم دارید و می‌دانید هر چیزی باید در کجا قرار بگیرد کسی را لازم دارید که این موضوع برایش اهمیتی نداشته باشد. شما مثل کسی هستید که درختان را از سر راه برمی‌دارد و همکارتان باید بتواند مسئولیت ساختن راه پشت سر شما را بر عهده بگیرد.
بسیاری از کارآفرینان نه از گرسنگی بلکه به خاطر خفگی می‌‌‌‌‌‌‌‌میرند. اینها کسانی هستند که همیشه تلاش می‌کنند تا به جای تمرکز بر چند کار مشخص، کارهای زیادی را هم‌زمان انجام دهند. شما نمی‌توانید مدام در خط مقدم‌های متفاوت بجنگید، باید هربار یک مبارزه را ببرید. کارهایی را که از بقیه مهم‌تر هستند انجام دهید و تمرکزتان را روی آنها بگذارید.
حل کردن مسئله بزرگ آسان‌تر از حل مسئله کوچک است. حل مشکلات بزرگ همان میزان تلاش را لازم دارد اما متمرکز کردن بهترین استعدادها بر روی حل یک موضوع دشوار راحت‌تر از متمرکز کردن آنها برای رفع یک مشکل کوچک است. اگر بدانید موضوعی که در پی یافتن راهکاری برای آن هستید قرار است به میلیون‌ها ‌نفر کمک کند، بنا کردن یک شرکت میلیارد دلاری واقعا کار آسانی می‌شود.
کسانی که وقت زیادی صرف فکر کردن در مورد گذشته یا آینده می‌کنند یعنی آدم‌هایی که یا زیادی عقب‌مانده‌اند یا زیادی پیش‌بینی می‌کنند. این یعنی از دست دادن بینایی، یعنی ندیدن آنچه که درست پیش‌ روی آنهاست. من هیچ‌وقت به هیچ‌چیز به چشم شکست نگاه نکرده‌ام، همه‌چیز حکم فرصت آموختن را دارد. زندگی کارآفرینان مانند ضربان قلب است، تنها راهی که به شما اطمینان می‌دهد زنده‌اید همین بالا و پایین‌شدن‌ها است.
هر مشکلی که می‌بینید واقعا یک فرصت برای کارآفرینی است که می‌تواند برای حل آن یک کسب‌وکار عالی ایجاد کند.
اگر می‌خواهید در چیزی تحول ایجاد کنید، اگر می‌خواهید چیزی را 10 برابر یا 100 برابر بهتر از آن چیزی کنید که هست، باید اساس و بنیان چیزهایی را که مردم فکر می‌کنند عادی و طبیعی است به چالش بکشید. متخصصان یک حوزه این توانایی را ندارند. این نوع تفکر برخاسته از کسانی است که از خارج یک صنعت به آن می‌نگرند و دانش مربوط به سایر حوزه‌ها و صنایع را با خود به همراه می‌آورند.
آنچه بشر را به پیش می‌برد، کنجکاوی همراه با خرد است. اگر این قابلیت را از دست بدهید در واقع تبدیل به زامبی می‌شوید. چه پدر و مادر باشیم، چه معلم وظیفه ما این نیست که بچه‌ها ‌را به سمت آب هدایت کنیم و بهشان آب بخورانیم، وظیفه ما این است که آنها را تشنه کنیم./زهرا چوپانکاره/ آینده نگر