ایستانیوز:از زمان انتصاب جانسون تاکنون، بزرگترین چالش او از دست رفتن دو مشتری مهم این شرکت بوده است، تجربهای که او «بسیار دشوار، دردناک هم برای شخص من و هم دیگران» توصیف میکند. این شکست به او آموخت که باید از شیوهای بسیار مستقیمتر و جدیتر در مدیریتش استفاده کند: «زمانهایی پیش میآید که باید قدم پیش بگذارید و سازمان را به مسیر درستش برگردانید.»
شرکت فیدلیتی اینوستمنتس که عموما با همان نام فیدلیتی از آن یاد میشود یک شرکت چندملیتی در حوزه خدمات مالی است. این شرکت که دفتر مرکزیاش در شهر بوستون آمریکا است یکی از بزرگترین مدیران دارایی است که در حال حاضر 2.46 تریلیون دلار دارایی را زیر نظر دارد. این شرکت با کارگزاریهای سهام کار میکند و مدیریت صندوق بزرگی از سرمایهگذاریهای مشترک خانوادگی را بر عهده دارد . البته در حوزه سرمایهگذاری و برخی از انواع بیمه مشاوره میدهد. این شرکت در سال 1946 بنیان گذاشته شد و از سال 1969 ارائه خدماتش در خارج از ایالات متحده را هم آغاز کرد. ابیگیل جانسون در حال حاضر مدیریت این شرکت را بر عهده دارد. او در سال 1961 به دنیا آمده و حالا سومین نسل از مدیران خاندان جانسون است که مدیریت این شرکت را در دست دارد. او را به عنوان یکی از مدیران زن موفق در بازار سرمایه میشناسند و از آنجایی که شرکت تحت نظرش یکی از غولهای حوزه سرمایهگذاری است خودش هم از جمله زنان قدرتمند دنیا به شمار میرود. ابیگیل جانسون سالها است که در رتبههای مختلف فهرست قدرتمندترین زنان دنیا که توسط نشریه فوربز منتشر میشود حضور دارد و مدام در حال کم کردن فاصله خود با رتبههای بالای این جدول بوده است. در سال 2018 او در مقام پنجمین زن قدرتمند دنیا قرار گرفت. نشریه فوربز در مطلبی به شخصیت مدیریتی ابیگیل جانسون پرداخته. او چندان در رسانهها حضور پیدا نمیکند اما برخی از حرفها و سخنرانیهایی که کرده است در نشریه فوربز تبدیل به راهنمایی شده از هفت محوری که مدیر یکی از بزرگترین شرکتهای مالی دنیا در مسیر مدیریتش آن را دنبال میکند. ترجمه این مطلب را در این بخش میخوانید.
نام او شاید به اندازه سایر میلیاردرهایی که هر از گاهی تیتر روزنامهها و مجلهها را به خودشان اختصاص میدهند برای همه آشنا نباشد. اما ابیگیل جانسون یکی از قدرتمندترین زنان در حوزه مالی است. جانسون، مدیر شرکت خدمات مالی فیدلیتی اینوستمنتس است؛ یک صندوق سرمایهگذاری مشترک که توسط پدربزرگش، ادوارد سی جانسون تاسیس شده بود. او تا حد امکان تلاش کرده تا از دیدرس رسانهها دور بماند و این حرکت آرام و بیصدا را از همان سال 1988 که به عنوان تحلیلگر به شرکت فیدلیتی پیوست ادامه داده است. او به ندرت با مطبوعات در ارتباط بوده اما در بازهای از زمان در مورد بزرگترین مواردی که بر حرفهاش تاثیر داشتهاند صحبت کرد و اینکه خودش از این تجربیات چه درسهای مدیریتیای گرفته است.
کار هرگز به پایان نمیرسد
عقیده همه بر این بود که پس از کنار کشیدن پدر ابیگیل یعنی ادوارد ند جانسون از مقام مدیرعاملی شرکت او جایش را خواهد گرفت. اما جانسون از رضایت دادن به گرفتن این نقش یا رضایت از آن فاصله زیادی دارد. خودش میگوید: «مهم نیست که چقدر در یک شرکت به مقام ارشد برسید، مهم نیست چقدر به نظرتان از عهده این کار خوب برمیآیید، موضوع این است که کار شما هیچ وقت تمامی ندارد. هر روز که از خواب بلند میشوید دنیا در حال تغییر است و مشتریانتان تقاضاهای بیشتری از شما دارند. رقیبانتان با انجام کارها و خدمات بیشتر تحت فشارتان میگذارند و اینجا و آنجا به شما ضربه میزنند.»
او آماده چالش است. در واقع اگر تقاضای مشتریان و فشار رقبا را برابر با شیب تند یک کوه در نظر بگیریم، میتوانیم جانسون را ببینیم که با آسودگی دارد راهش را به سوی قله طی میکند: «هر روز باید با انرژی تازه و ایدههای جدیدی از جا بلند شوید تا بتوانید چیزی برای ارائه داشته باشید و سازمان را به جلو هل بدهید.»
به غرایزتان اعتماد کنید
یا به خاطر رشتهای که در دانشگاه خوانده بود یا مسیر پرچالشی که در دوران کارش در شرکت فیدلیتی پشت سر گذاشت یا شاید حتی به خاطر تجربهاش در حفظ تعادل زندگی شخصی و رسیدگی به فرزندانش و زندگی حرفهای، آموخته است که «آدمهای زیادی شما را نصیحت میکنند و بسته به اینکه چقدر با شما آشنایی دارند این نصیحتها ممکن است کارآمد یا ناکارآمد باشند.» او به این نتیجه رسیده که فقط خودتان هستید که در نهایت میتوانید آنچه را برایتان بهترین است انتخاب کنید: «دست آخر این شمایید که خودتان را بهتر از هر کس دیگری میشناسید.»
ارتباطات موثر برقرار کنید
در ماه آگوست سال 2012 ابیگیل جانسون از سمت نظارت بر کسبوکار و مدیریت داراییها به ریاست شرکت فیدلیتی فایننس سرویسز ارتقا پیدا کرد. این نقش جدید نیازمند تعدیل و سازگار کردن سبک مدیریتی او بود چرا که داشت از رهبری گروهی که ذره به ذره آن را میشناخت قدم به عرصهای بزرگتر و عملیتر میگذاشت و با نوع مدیریتی وسیعتر از آنچه قبلا در اختیار داشت وارد میشد: «در این موقعیت جدید متخصصان بسیار زبدهای در حوزه فروش بازاریابی بودند که باید به من گزارش میدادند و هزاران تماس از سوی نمایندگان شرکت به من وصل میشد.» او به این نتیجه رسید که باید در تعاملاتش با کارکنان بسیار سنجیدهتر از قبل عمل کند: «باید میآموختم که با گونههای بسیار مختلفی از مدیران در حوزههای بسیار متنوع ارتباط برقرار کنم که هرکدام اولویتهای گوناگونی داشتند و این یک چالش مدیریتی بسیار جدی بود.» او خودش را وقف همین کار کرد و به همین خاطر به عنوان مدیری با اعتماد بهنفس و با توان همدردی بالا شناخته میشود.
امور خرد را سامان بدهید
در تابستان بین فارغالتحصیلی از دبیرستان و آغاز سال اول کالج ویلیام اسمیت، جانسون اولین کارش را در فیدلیتی به عهده گرفت، ثبت سفارش مشتریان: «من مسئول پر کردن فرم درخواستها بودم و سفارشهای آنها باید طبق آنچه میخواستند منتقل میشد. کار بسیار ابتدایی و سادهای بود اما به من این فرصت را داد که ببینم مسئولیت یک مورد خیلی مهم در زندگی دیگران بر عهده من است و باید مطمئن شوم که آنچه میخواهند به بهترین شکل و عینا محقق شود.»
غافلگیری هیچوقت خوب نیست
شیوه جانسون به عنوان یک رهبر این است که سوالات زیادی بپرسد و به پاسخهایی که دیگران میدهند بسیار بیندیشد. اگر کار دارد خوب پیش می رود، چرا دارد خوب پیش میرود؟ اگر خوب پیش نمیرود باید چه کنیم؟ ایدههای تازهای که میتوانیم امتحانشان کنیم و توسط آنها به هدف برسیم چیست؟ اصولا هدفهای درست کدامها هستند؟ آیا در هدفگذاریمان خوب عمل کردهایم؟
برای رسیدن به جواب این سوالها او نیاز داشت که همه اطرافیانش شفاف باشند: «من همیشه میخواهم که اهدافم بسیار سرسختانه و روشن وضع شوند و بعد به پیشرفتی اندازهگیریشده برای رسیدن به این هدفها متعهد شویم. من از غافلگیری خوشم نمیآید حتی اگر غافلگیری از نوع خوبش باشد.» او از همه مدیرانش انتظار دارد که همیشه بر آنچه زیر نظر آنها است احاطه داشته باشند و قادر باشند با جزئیات کامل بگویند که چگونه میتوان سازمان را به سمت اهداف تعیینشده به پیش راند.
نگذارید دستاندازها از مسیر خارجتان کند
از زمان انتصاب جانسون تاکنون، بزرگترین چالش او از دست رفتن دو مشتری مهم این شرکت بوده است، تجربهای که او «بسیار دشوار، دردناک هم برای شخص من و هم دیگران» توصیف میکند. این شکست به او آموخت که باید از شیوهای بسیار مستقیمتر و جدیتر در مدیریتش استفاده کند: «زمانهایی پیش میآید که باید قدم پیش بگذارید و سازمان را به مسیر درستش برگردانید.» جانسون به جای اینکه در پس ناراحتی و سختی پیشآمده از این شکست سنگر بگیرد نشان داد که حاضر است هر کار لازمی را برای اصلاح کردن مسیر انجام دهد.
همیشه پیش رو را ببینید
پدر ابیگیل که همواره به عنوان یک متفکر کسبوکار خلاق به او ارجاع داده میشود، باعث شد که او از سنین پایین کنجکاو و به خلاقیت متعهد باشد. او همیشه مشتاق آموختن بوده، کارها را به پیش میبرد، در پی پیشرفت مداوم است و در فکر نوآوری و راهکارهای خلاقانه است: «من فقط میتوانم امیدوار باشم که به اندازه خلاقیتی که پدرم در کار داشت از خودم خلاقیت نشان دهم. اما تاثیر این حرف او همیشه با من است: فکر نکن که پاسخها همیشه در قالب کاری که بقیه دارند انجام میدهند خودش را نشان میدهد. گاهی این اتفاق هم میافتد اما باید ورای اینها فکر کنی. باید فکر کنی که پاسخ درست برای سازمان تو ممکن است چیزی باشد که قبلا انجام نشده باشد. دست پیدا کردن به این پاسخ و سر درآوردن از مسیر موفقیت به تو و تیمت بستگی دارد.»