ساختارشکنی در پژوهش اجتماعی پارادایم جنسیتی
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بازارهای مالی(ایستانیوز)، سخنرانان اصلی این  همایش  دکتر محمدی اصل نویسنده و خانم ها  جلالی مدیر موسسه انتشارات شیرازه   ،ناهید رودافشان ،مریم نورایی نژاد ،معصومه علیمردانی پژوهشگر در حوزه مطالعات زنان بودند که در مورد محتوی کلی کتاب نقطه نظرات کارشناسی خود را  بیان نمودند ."ساختار شکنی در پژوهش های جنسیتی" کتابی است 600 صفحه ای در حوزه زن پژوهی و جنبه های اجتماعی جنسیت  و مطالعات زنان که در بخش های مختلف به مسئله روش پژوهش جنسیتی ،جامعه شناسی ،جنسیت و روش پرداخته است . در ادامه مراسم رو نمایی کتاب دکتر محمدی اصل در باره  مباحث کلی موضوعاتی را مطرح نمودند که در ادامه می خوانید:
در خصوصشناخت زندگی اجتماعی زنان و مقایسه این حقیقت با زندگی اجتماعی مردان به راه و روش خاصی نیازمند است .عمده ترین مباحث روانشناسی با تکیه بر پژوهش های اجتماعی راجع به زندگی جنسیتی عبارتند از: سکسوالیته و تولید مثل ،تفاوت جنسی ،تبلور ،ساخت اجتماعی مذکر ,مونث، بینا جنسی ،مردانگی و زنانگی ،ایده ها و گفتمان ها ،کردارها ،ذهنیات و روابط اجتماعی .روش شناسی جنسیتی در صدد انعکاس واقعیت زندگی زنان و مردان است و می کوشد با جمع آوری میان واقعیت و تجربه و اندیشه معنا را هم از نظر ورزی در زندگی مشارکتی زنان و مردان جهت ترقی حیات مدنی آنان آفریده و دستمایه تحقق فضایی بی سالار نماید. زنان مدعی اند آگاهی پدرسالارانه زندان مفهومی ماست. انحصار مردانه تولید علم در تاریخی از معانی مذکر جز به تغییر روابط نابرابر جنسیتی شکسته نمی شود. زنان به اقتضای زایش و پرورش حدود 200 هزار تا 150 هزار سال زودتر از مردان به توان اندیشیدن دست یافتند و پس از توفیق در اهلی کردن مردان آدمخوار و ضد اجتماعی  با قوانین توتم و تابو (1975،رید) در پناه ابداع کشاورزی و زبان و تقویم و معماری و سفالگری و سیلوسازی و بافندگی و طب و هنر و تخمیر و نگهداری آتش و نظایر آنها توانستند نخستین تمدن مشارکتی نظیر سومر را بنیان نهند. تطور گرایی داروینی اما در فضای مردسالار غرب به تنازع جنسی و رقابت در دسترسی به منابع کمیاب زیستی چنان کردکه ردپایی از ابزار سازی و زبان آفرینی زنان برجای نماند . در بعد اصلاح جنسیتی روش زندگی زنان بر خلاف مردان به لحاظ نهادی و در چارچوب پارادایم مذکر بوسیله تولید ارزش مصرفی شان در خانه تعریف می شود . در این میان جامعه طبقاتی سرمایه داری از نقش دوگانه نسبت به زنان برخوردار است. چنانچه " از یک سو مولد سرکوب زنان و از طرفی وسیله مشارکت زنان را فراهم می آورد. دلیل موضوعیت یافتن مطالعه جنسیت در عصر جدید از ناحیه تقسیم کار نابرابر میان زنان و مردان  است و پژوهش فمنیستی فرایند پیچیده ای است که نظریه ،معرفت شناسی و روش را بلاواسطه به هم پیوند می زند. بطور کلی روش شناسی های علمی جدید با  پیش فرضی از روابط اجتماعی زن و مرد در رای ارسطو راجع به شهروندان تجلی می یافت صورت گرفت.بحران های قرون وسطی نظیر جنگ و قحطی و بیماری این تصور را بوجود آورد که این شرایط محصول بر هم خوردن توازن و تعادل روابط انسان و طبیعت و زمین است .در حالی که در روش شناسی تجربی جدید دانایی و توانایی یکی تلقی شد تا بتواند بر طبیعت همانند  زن غلبه کند . بنابراین تسخیر طبیعت همان وظیفه ای بود که با هبوط آدم به او واگذار شد ه بود تا با عمران  آن نفی گناهکاری زمینه سازی شده توسط زن را دنبال کند و به بهشت برین عزیمت نماید . جدا کردن طبیعت جهان و طبیعت ذهن سرآغاز این سلطه طلبی بود. حتی جدا شدن از دامن مادر طبیعت در این دوران به معنای بلوغ ذهن مردانه تعبیر شد . در عصر پیشاتاریخ دانش به زن تعلق می یافت و در دوره جدید علیرغم کوشش مردسالاری برای تعبیر علم به جنس مذکر اما همچنان اصطلاحاتی نظیر فلسفه به عنوان مادر علم یا برآمدن علم از زهدان فلسفه نشانگر تداعی زن با قلمرو و انتزاع مجاز بود. گرچه دین آدم را برای فراموشی زهدان طرح کرد  و انسان شناسی نیز انسان هوشمند را  میان نسل میمون و انسان نهاد تا همین تکلیف را در جهت زن زدایی از چهره علم و دانش به انجام رساند.بنابراین عقلانیت مذکر نه تنها در عرصه علوم طبیعی به تخریب محیط دامن زد  بلکه در علوم اجتماعی انسانی نیز مثلاً سلسله مراتب را برای حفظ نظم طبیعی شمرد. استدلال علم این بود که زن نامعقول است و با روش عینیت باید به کردار علمی مردانه بگراید و لذا بسا زنان این دوران کوشیدند از طریق عقل به اثبات برابری جنسیتی بپردازند.چنانچه مشاهده می شود در حوزه ارزش اعداد و ارقام نیز کمیت توسط روش شناسان مرد در نظام روابط اجتماعی سلسله مراتبی بنیاد نهاده شده تا احساس در جهان بینی علمی پدرسالارانه به کنترل درآید. از آن زمان ریاضی زبان علم شدتا قوانین طبیعت را مردسالارانه ترجمه کند. دانشمندان عصر رنسانس ریاضیات را زبان رفتاری طبیعت می دانستند و این میراثی بود که از یونان به اعراب و از آنجا به اروپا رسیده بود . چنانچه گالیله بر این  مبنا اعتقاد داشت "خدا جهان را به زبان ریاضیات نوشته است."ریاضیات اجتماعی کم کم به علوم اجتماعی تغییر نام یافت و فهم ریاضی به نگرش اصلی عصر سرمایه داری و تقسیم کار و برنامه ریزی های کمی آن مبدل شد و مبنای نابرابری های جنسیتی در قوانین حاکم گردید.در حالی که در نقطه مقابل  در حکمت فیثاغورثی نوعی ادله عقلی برای تبیین امور عالم وجو داشت  و  صفت زوج و فرد را به اعداد می داد.مثلا   عدد مرد،2 و عددزن 3 و عدد ازدواج 5 بود .افلاطونیان متاثر از اندیشه های فیثاغورث و بویژه مالکیت اشتراکی برابری جنسی و انظباط زیاد در جامعه  معتقد بودند .آنچه مسلم است  ریاضیات انسان گرایانه در تعاملات درونی جامعه شکل می گیرد و ریشه در فرهنگ و تاریخ  آن جامعه دارد. بر اساس تحقیقات باستانشناختی ،زبان شناسی و نژاد شناسی و ژنتیک  حرف زدن و شمردن از همان آغازینه بشری ابداعی زنانه است . اما چون زنان به  اقتضای تکوین به زادن و پروردن زنانه دچار بودند  نقش آنان در ابداع زبان و ریاضیات به دلیل ریاضی سلطه طلب پارادایم مذکر نادیده گرفته شد.در صورتی که این نقش در جامعه عصر جهانی شدن زمانی آشکار تر می شود که بتوانیم ریاضیاتی متناسب با نیازهای اجتماعی داشته باشیم و یکی از این ضرورت ها ابتنای ریاضیات در برخورد دوجنسیتی است.