من بر این اعتقادم که نیایش روح و جوهره مذهب است و به همین دلیل باید هسته زندگی انسان تلقی شود ،زیرا هیچ انسانی نمیتواند بدون مذهب زندگی کند.
انسان چه از طریق استدلال ، چه از رهگذر غریزه و چه به دلیل خرافه گرایی به وجود نوعی ارتباط خود باخدا اذعان دارد. حتی برادلو (اصلاحطلب اجتماعی انگلیسی) که به بیخدایی معروف است همواره بر اعتقادات قلبی و درونی خود پای میفشرد و همواره سخنش این بود که پاداش حقیقت چیزی جز حقیقت نیست. نیایش یا بهصورت درخواست و تقاضا از خداوند جلوه میکند و یا به مفهوم عمیقتر خود به شکل همنشینی و مصاحبتی درونی با خداوند ظاهر میشود که درهرصورت نتیجه نهایی یکسانی دارد. نیایش تنها به معنی جنبیدن لب و تولید واژه یا شنیدن آن نیست. این کار تکرار پوچ و بیحاصل یک فرمول است . تکرار نام خدا به هراندازه که باشد اگر از برانگیختن و به جوش آوردن روح ناتوان باشد ثمری در برندارد. نیایشی که در آن دل هست و واژه نیست بهتر از نیایشی است که در آن واژه هست ولی دل حضور ندارد. مرد نیایش با خود و با همه دنیا در صلح و آشتی است . نیایش تنها وسیله مستولی ساختن نظم و آرامش و وقار در امور روزمره ماست. پس روز خود را با نیایش آغاز کنید و آنچنان باروح خود درآمیزید که تا غروب همراه شما بماند. روز خود را با نیایش به پایان ببرید تا شب را در آرامش و بدون دیدن رؤیا و کابوس به صبح برسانید.شکل نیایش هرچه باشد باید ما را بهسوی مصاحبت باخدا سوق دهد. مهم آن است که هنگام گفتن واژههای نیایش روحمان سرگردان و بی تمرکز نباشد. ممکن است بگویید ما افراد بسیاری را میبینیم که بدون نیایش به زندگی خود ادامه میدهند ، به جرات میگویم چنین زندگی حیات جانوران است که برای انسان از مرگ بدتر است. به اعتقاد من عدالت ورزی بهترین شکل نیایش است و کسی که صادقانه نسبت به همه عدالت و انصاف داشته باشد نیازی به نیایش دیگری ندارد . برخی افراد زمان طولانی صرف نیایش میکنند بدون آنکه 95 درصد آنها معنای آنچه را میگویند نمیفهمند. نیایش به زبان مادری بیشترین تأثیر را بر روح میگذارد. دقیقهای نیایش صادقانه کافی است که باخدا عهد ببندیم که گناه نکنیم. درباره مدتزمان مناسک مذهبی قانون ثابت و خاصی وجود ندارد و به حال و هوای فرد بستگی دارد. این لحظات لحظاتی است که انسان بهمرور گذشته خود مینشیند ،به ضعف خود اقرار میکند و تقاضای بخشش میکند و از او توان بهتر بودن و قدرت انجام کارهای نیک را میطلبد . برای برخی یک دقیقه تجربه چنین حالتی کافی است و برای برخی نیز بیستوچهار ساعت نیز کم است. برای کسانی که درونشان انباشته از حضور خداست کار کردن نیز نیایش است وزندگیشان سراسر عبادت است. ما موجوداتی معمولی و فناناپذیریم که باید اعتدال را در زندگی انتخاب کنیم. ما نه آنقدر تکاملیافتهایم که تمام اعمالمان وقف خدا باشد و نهچندان گمراه که فقط برای خود زندگی کنیم. به همین دلیل تمام مذاهب زمانی خاص را برای عبادت مقرر کردهاند. متأسفانه امروزه این اعمال عبادی اگر رنگ ریا و سالوس را نیز به خود نگرفته باشد تبدیل به رفتارهای مکانیکی و رسمی شده . پس آنچه ضرورت دارد این است که حال و هوای مناسب را با عبادت همراه کنیم.شرط صداقت این است که آنچه بیان میکنیم از اعماق قلبم بر خواسته باشد./ترقی اقتصادی تیر 96