ایستانیوز:برای دانستن آرمانشهرها، تجارب بدیل و مفصلبندیهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسیِ جامعه خواندن این مقاله به شما توصیه میشود.
«عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست - عشق گوید راه هست و رفتهام من بارها» (مولانا)
«گفتند راهی وجود ندارد، گفتیم راه را با طیکردنش میسازیم.»(آنتونیو ماچادو)
«جهنم آدمها مربوط به آینده آنها نیست. اگر جهنمی در کار باشد، همین است که در مقابل ماست، جهنمی که هر روز در آن زندگی میکنیم و با کنار هم بودن، آن را تشکیل میدهیم. برای رنج نبردن از این وضع، دو راهحل وجود دارد. راه اول برای بسیاری از آدمها آسان است: جهنم را قبول میکنند، جزئی از آن میشوند و دیگر آن را نمیبینند. دومی راهی است پرخطر که نیازمند توجه، شناخت و استمرار است: جستوجو و توانایی تشخیص اینکه چه کسی و چه چیزی، در میان جهنم، جهنمی نیست و اینکه آن را تداوم بخشید و برای آن جای باز کرد.»(شهرهای نامرئی، ایتالو کالوینو)
فضاهای امید راهی است برای پیگیری نقشه راه حق به شهر از منظری کنشگرانه. اینکه چگونه میتوانیم امکانی را فراهم سازیم تا بتوانیم زیست شهریمان را آنگونه که خواهانیم شکل دهیم و این تجربه تولید فضا، چگونه میتواند به پدیداری جامعه فعال یاری رساند. این فرایند تنها اهمیتی شهری ندارد، بلکه اهمیتی سیاسی و اهمیتی ملی دارد، شکلیابی جامعهای فعال که توانستهاست در بستر تغییر محیط زندگی به خودآگاهی و نقشی مولد و به خودگردانی اجتماعی دست یابد، مبنایی است برای تولد سیاست و توسعه. مفهوم فضاهای امید، مفهومی است از آرمانشهرها، تجارب بدیل و مفصلبندیهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسیِ آن. مفهومی که براساس آن در شرایط ناحکمرانی، فضایی برای مدنیت میگشاید.
جنبشهایی برای آفرینش
نخستین عنصر در خلق فضاهای امید، عنصر جنبشی آن است. عنصری که پژواکهایی از آن را در جنبش ساکنان اکباتان برای دفاع از مشاعات در برابر دستاندازیها (مگامال، دارالقرآن)، پویش ساکنان محله مهران برای حفاظت از حق به پارک (بوستان مادر)، کنش ساکنان پاسداران برای بقای بوستان پنجم پاسداران، کوششهای اعتراضی اهالی محله هاشمی در مواجهه با پروژه سیستانیکا، تلاشهای مردم شهرک غرب برای توقف قدفرازی برج هرمزان، فعالیت ساکنان نازیآباد برای امنیت محله، پویش ساکنان محله وصال به همراه دانشجویان دانشگاه تهران برای جلوگیری از نادیدهانگاری مردم در طرح توسعه دانشگاه تهران، جنبش سهشنبههای بدون خودرو و از جمله حرکت دوچرخهسواران گروه بازچرخ برای بازپسگیری خیابانها و انسانی کردن آن و بسیار نمونههای دیگر میتوان یافت.
بر گونههای خودجوش و به بیان جان فریدمن برنامهریز شهری رادیکال، مدل بسیج اجتماعی، در مثالها تأکید شد، زیرا آنها انرژی نیروهای اجتماعی را آزاد میسازند و از این جهت در سنت برنامهریزی شهری رادیکال، اصیلترند. همچنین مثالهای جنبش اجتماعی ذکر شد تا نمونههای فردی، گرچه آنها نیز مانند برخی کنشهای خلاقانه فردی که عمدتاً قالب پرفورمنس شهری دارند، به تعبیر صبا زوارهای، مدرس مطالعات پرفورمنس در لندن، گسست فضا ایجاد میکنند و میتوانند حتی در تکثیر خود خصلت یک جنبش اجتماعی نیز به خود بگیرند؛ نظیر آنچه در حرکت «دختران خیابان انقلاب» مشاهده شد. اما بعد و مقیاس اجتماعی توانش ویژهای در این بازآفرینی جامعهای- فضایی دارد. آنچه در این کنشگریهای جمعی و فردی اهمیت دارد بیش از بعد سلبی که در بخشی از آنها هست، خصلت بر سازنده آنهاست که مفهوم آفرینشگرانه مقاومت به روایت میشل بن سابق و فلورانس اوبنا و در کل سنت آتونومیستی اندیشمندانی چون نگری، هارت، کلیور، هالووی را تحقق میبخشند و فضای اجتماعی، گفتمان اجتماعی، زیست اجتماعی و شبکه اجتماعی جدیدی را خلق میکنند.
این زیست-کنشگری، سنتی قابل توجه در ایران دارد، آنچه میتوان آن را «سیاست خیابانی»، «سیاست زندگی روزمره» و «پیشروی آرام» خواند. سنتی که از کوششهای تهیدستان برای شکلدهی به سکونت و معیشت بدیل و غیررسمی تا کنش طبقه متوسط برای تعین فضایی شیوه زیست خود مانند گرافیتی، پارکور، رقص خیابانی و... میتوان سراغ گرفت.
مسئله مهم در این میان علاوه بر بازیابی و بسط این سنت، مفصلبندی آن برای قسمی خودگردانی اجتماعی است که بتواند به تنوع، فراگیری، همبستگی و نوآوری راه برد و مابازای تولید فضا و تولید اقتصادی (کالا و خدمات) بیابد. تولید فضا در این بستر دگردیسی سیاست شهری از ماکروسیاست به میکروسیاست، از ماکروفضا به میکروفضا و از سختفضا به نرمفضاست. در اینجاست که جایگاه برنامهریزی، طراحی شهری و معماری رادیکال باز میشود که بتوانند نقش میانجی- تسهیلگر را ایفاکنند و این تولید فضا را شکل دهند و در همین جاست که مفهوم بلوک تاریخی نیز معنا مییابد که شکل دیگری از شهری شدن سرمایه را در مقابل گونههای رانتی یا سوداگرانه آن، پدیدار سازد: شراکت مردمی- خصوصی. در این گونه از شراکت است که اجتماعات محلی، جنبشهای اجتماعی، سازمانهای مردمنهاد از یک سو و کسب و کارهای کوچک، متوسط، نوین و در کل بخش خصوصی که برایش «ارزش مصرفی» فضا و زمین شهری بیش از «ارزش مبادلهای» آن واجد ارزش است و در نتیجه ویژگیهایی چون زیستپذیری، تنوع اجتماعی، حضور در فضا، تأمین معیشت در فضای شهری برایش دارای اهمیت است و به رونق و بالندگیاش میافزاید، شریک یکدیگر توانند شد و این بازار کار جدیدی برای معماران و شهرسازان خواهد بود که بتوانند علاوه بر تأمین معیشت، به استقلال نسبی از دولت ملی و محلی نیز در طرحهایشان دست یابند (گرچه هزاردستان دولتهای ملی و محلی بسیار بزرگ و همهجایی است).
نهادهای جامعه مدنی
عنصر دوم، عنصر نهادی است. جنبشها و خودجوشیها میتوانند به خلقهای فضایی دست یابند اما این خلقها یک اثرند در لحظاتی که ثبت میشوند ولی آنچه آنها را پایدار میسازد، قوام میبخشد و مفصلبندی میکند، نهادهای مدنی (رسمی و غیرسمی) است. مقصود از نهادهای مدنی صرفاً سازمانهای مردمنهاد نیست، بلکه اصناف، تعاونیها، گروههای هنری و ورزشی، اتحادیهها و سندیکاها و احزاب را نیز در بر میگیرد. نقش این نهادها، متشکل کردن کنشها، نمایندگی آنها، تواناسازی و ظرفیتسازی آنها و مفصلبندیشان است. این مفصلبندی فراتر از امر سازمانی است، بلکه امری اجتماعی و در معنای سیاسی به مفهوم بلوک تاریخی است. این مفصلبندی و نمایندگی مشروط به بازگشت سیاست به امر اجتماعی- شهری و کشف مجدد آن است، مفصلبندی و نمایندگی نیازمند بازیابی پیوند امر محیط کار به امر محیط زندگی است.
برنامهریزی به مثابه سیاست
برنامهریزی به معنای سیاست در این مفهوم، دارای دو معنا است: نخست) فراروی از مفهوم فنسالارانه و بیطرف به معنایی سیاسی و متعهد، دوم) دستیابی به گفتار سیاسی- شهری که بتواند استقلال سیاسی خود را بازیابد و آن را اعلان کند.
در این معنا، بلوک تاریخی که ذکر شد یک بلوک سیاسی نیز هست. بلوکی که بر توسعه درونزا و برونگرا، تنوع به جای انحصار و رانت، تولید (کالا، فضا، خدمات، دانش، هنر) به جای تجارت و غارت تأکید دارد و مابازای فضایی آن، شهرها برای زندگی است نه فروش، شهرهایی است برای تولید نه سیاهچالههای مصرف و شهرهایی است برای گردش و بازتولید اجتماعی انواع سرمایه (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، نمادین، انسانی) نه ثروتاندوزی راکد و غیرمولد، شهرهایی که در آن کیفیت مسکن و محیطش اهمیت دارد نه قیمت زمین و سود نه از رانت قیمت زمین که از ارزشافزایی حاصل از کیفیت محیط حاصل میشود.
آینده ایران در گرو تشکیل و تقویت این بلوک تاریخی- سیاسی است. بلوکی که عناصر متفاوت طبقاتی و اجتماعی و سیاسی را به یکدیگر پیوند میزند و آنچه مبنای این پیوند است، همافزاییهای حاصل از منافع مشترکشان از شهری دیگر است. در این معنا سیاست به معنای واقعی متولد میشود چون مبتنی بر پایگاههای اجتماعی، منافع مادی، زیست روزمره و چشماندازی عینی است و مفهوم تغییرات ملموس را از امری نمادین به مسئلهای سنجشپذیر بدل میسازد.
بر بستر این بلوک تاریخی- سیاسی است که میتوان درباره توسعه، اصلاحات یا حتی انقلاب در مفهوم فعال آن (نه به معنای انقلاب منفعل یا همان انقلاب درباری) سخن گفت، جز این سرنوشت محتومِ ایران و زندگی شهری و روستایی آن، فروپاشی است، زیرا نه به تعبیر کارل پولانی جامعهای فعال وجود ندارد، نه بنا بر رهیافت آنتونیو گرامشی، شرایط برای استقرار «نظم نوین» فراهم شده و نه حاکمیت اراده و توان حکمرانی خوب و حتی حکمرانی در کل دارد و نه بدون تغییری در پایین، عزم آن را مییابد و حتی عزمش بستری برای پیشرفت مناسب نمییابد ولذا اکنون شرایط دورانی خاصی است که نیاز به زایایی جدیدی احساس میشود، زایشی که علاوه بر بینش نیاز به کنش به صورت توأمان و متعامل دارد.