چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
در طول تاریخ دروغ در جامعه ایرانی همواره وجود داشته و دارد ،جامعه شناسان  معتقدند دلایل ساختاری و اجتماعی متعددی  نظیر ناامنی و استنبدادزدگی  سبب  بروز خلقیات منفی مانند دروغ دررفتار ایرانیان بوده است .بر اساس نظر سنجی های ملی اخیر رواج دروغ و ریاکاری  بعد از فقر و اعتیاد به مواد مخدر مهمترین پدیده غالب در  جامعه امروز ایرانی است ، به طوری که صداقت در بین مردم  روز به روز رنگ می بازد. در  بررسی نمونه هایی از سفرنامه های فرنگیان مربوط به  دوران قبل و بعد از اسلام  روایت های مختلفی در این باره  نوشته شده است .در سفرنامه های قبل از اسلام بر انزجار ایرانیان از دروغ و دروغگویی ،نظیردعای داریوش بر در امان داشتن ایران از «دروغ، خشکسالی و سپاه دشمن» اشاره گردیده و هرودوت مورخ یونانی نیز  در سفرنامه خود می نویسد:" به عقیده پارس ها بدترین و ننگین ترین کارها دروغ گفتن است و پس از آن قرض گرفتن ،زیرا کسی که قرض می کند گاه مجبور می شود دروغ بگوید ".اما در سفرنامه فرنگیان بعد از اسلام مانندکولاژ، مهندس مکانیک چکوسلواک  و همراه میرزا کوچک خان ،نقل شده  :"اروپاییان در بیشتر مواقع تعارفات و جمله های معمولی هنگام ملاقات های ایرانیان را نمودی از غیرصمیمی بودن ، ریاکار  و غیر قابل اعتماد بودن  تصور می کنند.".دکتر ویلز ،پزشک انگلیسی نیز اشاره می کند :"با وجود اینهمه خصایل نیک، با کمال تاسف مجبورم اذعان کنم که اکثر ایرانیان تظاهر به آنچه که واقعا نیستند می کنند. ".هر چند جامعه شناسان معتقدند که ایرانیان به دلایل ترس و بیزاری  از بیگانگان  به عنوان یک  ملت  تحت استعمار  سعی داشتند در مواجه با آنها از گفتن حقیقت پرهیز کنند و دروغ بگویند تا اقوام فاتح از اطلاعات آنها سو استفاده نکنند، بنابراین  از دروغگویی  بیشتر به عنوان حربه دفاعی در برابر بیگانگان استفاده می کردند . اما  این که  چرا دروغگویی و ریاکاری  به یک بحران شخصیتی و اجتماعی در جامعه امروز ایرانی بدل شده جای تامل دارد!آنچه جامعه امروز  را شدیداً دچار آسیب می کند، دروغ با هدف کسب منفعت است.دروغ و ریا در جامعه مساله اجتماعی است  نه ارزشی، فرهنگی و شخصیتی.  در نظام ارزشی و فرهنگی ،دروغ و تزویر  ضد ارزش است، اما در  ساختار اجتماعی  در حال شکل گیری و گسترش است . در واقع جامعه افراد را مجبور به دروغگویی  و ریاکاری می کند. نظام اجتماعی تحمل صداقت را ندارد و نمی تواند از افراد  در برابر صادق بودنشان  حمایت کند  و به قول معروف همیشه آدمها چوب صداقتشان را می خورند.بنابراین جای تعجب نیست که در دهه 50 بعد از انقلاب اسلامی  جامعه یکباره دستخوش  تغییر و تحولات غیر قابل تصور  ظاهری گردید به گونه ای که درک این تغییرات در نوع  پوشش, آرایش ظاهری و سبک زندگی  افراد غیر قابل باور است. تا جایی که همیشه این پرسش مطرح بوده که چه اتفاقی برای آدم های  آلاآمد و خوش گذران با  سبک زندگی خاص دوران  خودشان  افتاده که یکباره از صحنه روزگار ناپدید شده اند ؟!یا  اینکه  مثلاً تصور اینکه  اگر ساختار اجتماعی دوباره به اوائل دهه 50 بر می گشت چند درصد از آدم های فعلی  به لحاظ سبک ظاهری و نوع زندگی شان بدون تغییر باقی می ماندند ؟ و آیا این سئوال  دوباره تکرار نمی شد که چه اتفاقی برای آدم های مومن و معتقد به معنویات آمده که یکباره از صحنه روزگار ناپدید شده اند؟!  اینکه اکثر  ایرانی ها  خیلی دنیا دوست  و منفعت طلب هستند و به طرز عجیبی  با ظاهرسازی دم از معنویات و اخلاقیات می زنند بر کسی پوشیده نیست.  در حقیقت  ظاهر و باطن میانگین ایرانیها  بالای ۵۰ درصد شکاف دارد, ظاهر ی اخلاقی و معنوی  ولی باطنی  مادی و شاید هم بالعکس بر حسب شرایط.!طبیعی است  در  جامعه ای  که  ملاک گزینش افراد تخصص و  شایسته سالاری نباشد ,  قانون گریزی و منفعت طلبی  برای رسیدن به منافع بیشتر رشد می کند  و رفتارهای ریاکارانه برای سرپوش گذاری ها بسیار رایج و متداول می شود. افراد عوام فریب و متظاهر  که روحیه نقد پذیری بسیار پایینی دارند افراد چاپلوس را درحلقه  اطرافیان  خود روز به روز اضافه می کنند و بدین ترتیب ناهنجاری های  شخصیتی و بروز رفتارهای ریاکارانه را  به صورت اپیدمی به ساختار اجتماعی  منتقل می کنند.
در ساختار اجتماعی امروز رانت های ویژه و اطلاعاتی  باعث به هم ریختگی طبقاتی شده و آنهایی که بر این اساس  صاحب امکانات  و پول می شوند از مدنیت بسیار پایین تری  نیز برخوردارند که  اصطلاحاً به آنها  «تازه به دوران رسیده‌» می گویند. طبیعتاً جهش های  یکباره باعث بروز اختلالات  رفتاری نظیر ریاکاری وعوام فریبی و شکل گیری  شخصیت های  کاذب بر اساس مقام و موقعیت های  فعلی افراد می شود که در باطن  شاید هیچگونه اعتقادی به ظاهر و رفتارهای خود در اجتماع  ندارند و به قول معروف چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند...