چرا حال ما خوب نیست؟
گذشته مان  چنگی به دل نمی زند , حالمان خوب نیست  و  آینده نیز  ممکن است بهتراز امروز نباشد . این که چرا کشورهای توسعه یافته از ما بهترند و چنین اند و چنان حکایتی است قدیمی که سر دراز دارد. اینکه چرا  در  کشور نفت خیز و حاصلخیزی که خاکش طلاست اکثر مردم در عسرت و تنگدستی روزگار می گذرانند ,در هوای سمی وآلوده نفس می کشند و آب شرب مناسب ندارند , جنوب با وجود ذخائر نفتی بعد از جنگ هنوز آباد و  قابل سکونت نیست و غرب در فقر و نداری مردمانش روزگار با  کولبری می گذرانند و برای لقمه ای نان جان می دهند , مناطقی که هنوز کودکانش در  بیابان و کپر درس می خوانند و مدرسه ندارند , روستاهایی که  روی پزشک ندیده و عمر ساکنانشان  از میانسالی بیشتر نمی رود و شهری که پر است از کودکان کار و زباله گرد  , گورخواب ,کارتن خواب و دستفروش ... واقعییت های  تلخ و غیر قابل انکاری که  نتیجه  نبود شایسته سالاری در  سیستم  مدیریت و انتصاب  برخی است که ذره ای  اعتقاد به نظام و خدمت گذاری نداشته و هدفی جز سهم خواهی بیشتر  از سفره مردم ندارند. در واقع این  برخی ها فرصت طلبانی هستند که در جهت باد حرکت می کنند و شکل و ماهیت مشخصی ندارند وبه قول معروف  حزب بادند , رفتار وگفتارشان  آیینه تمام نمای  ضرب المثل "خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو "است. تظاهر به اخلاقیات و خدمتگذاری از صفات بارزی  است که  به عنوان دستاویزبرای حفظ موقعیت استفاده می کنند و همواره ازچیزهایی دم می زنند که هیچ اعتقادی به آنها  ندارند و برای حفظ موقعیت هر روز خود را به جریانات سیاسی موافق گره می زنند. در پیشبرد اهدافشان از افراد کوتاه قد تر از خود  برای تثبیت و بقایشان  استفاده می کنند که حاصل آن چیزی جز سرخوردگی و ترد  افراد کارآمد و دلسوز  نیست.آنها   در دوران خود سعی دارند به نحو احسن از موقعیت هایی که نصیبشان شده  نهایت استفاده را ببرند و برای کسب قدرت و سهم  بیشتر کمتر توجهی به حقوق دیگران ندارند و دستشان را در جیب مردم می کنند . رفتارهای آنها مروج حس تظاهر و فریب کاری و الگویی نامناسب برای زیردستان و افراد ضعیفی است  که می خواهند یک شبه ره صد ساله را بروند.بزرگی می گفت ریشه تمام این بدبختی ها تفکر ذره ای بودن و خصوصیت فرد محوری در فرهنگ  ایرانی است. در فرهنگ عامه حس برتری جویی و تک محور بودن افراد را به نوعی زرنگی  و فرصت طلبی وا می دارد که منجر به حذف دیگران در عرصه رقابت و زیاده خواهی می گردد. مغتنم  شمردن موقعیت و حرص و مال اندوزی برای فردای نیامده از خصوصیت  کلی ایرانی ها ست. بنابراین   فساد اداری در کشور ما  معضل جدیدی نیست که در دوره خاصی نمود کرده باشد بلکه از یک قرن پیش با شکل گیری منصب های  دولتی وجود داشته و دارد که فضای غیر شفاف ,رانت اطلاعاتی و برتری جویی قشری  خاص از خصوصیات بارز ساختار ی آن  است. بنابراین صداقت , اخلاقیات و روحیه خدمتگزاری رنگ می بازد و افراد دلسوز و شایسته  از کارزار نابرابر و اقلیت بودنشان خسته شده و به ناچار  سرخورده و بی تفاوت به حاشیه رانده می شوند,  تا عرصه برای تاخت و تاز این برخی ها محیا ترگردد و این چنین می شود که حالمان خوب نیست.