ایستانیوز:شکست میتواند مسیری مستقیم به سوی موفقیت باشد. در اینجا چند شیوه معرفی میشود تا نگذارید شکست راه موفقیت نهایی شما را در زندگی سد کند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بازارهای مالی(ایستانیوز)،در دنیای کسبوکار و استارتآپها همیشه بخشی از جذابترین داستانها، روایت شکستها هستند. شکستهایی که برندهای بزرگ را به زیر میکشند و یا شکستهایی که به کالاها یا محصولات تازه ازراهرسیده جسارت میدهند که گام بلندتری بردارند. نشریه فوربز در مقالهای به برخی از محصولاتی شاره کرده که پیش از اوج گرفتن سقوط را تجربه کردهاند. در مقدمه این مقاله آمده است: «تقریبا همه آدمها شکست را به عنوان بخشی از مسیرشان تجربه میکنند. بنیانگذاران، سرمایهگذاران و ورزشکاران بزرگ، فرقی نمیکند، موفقیت همه بر روی شکستهای اولیهشان بنا شده است. اینجا به معرفی چند محصولی میپردازیم که وجود دارند چون شکست را تجربه کردند اما پشت سر این محصولات کسانی بودند که جرئت داشتند به کار ادامه دهند.» ترجمه این مطلب را در ادامه میخوانید.
WD-40
تاکنون فکر کردهاید که نام این روغن کارآمد (ضدزنگ و روانکننده اتومبیل و ماشینآلات) از کجا آمده است؟ انتخاب این نام از این حقیقت نشئت گرفته است که این فرمول در چهلمین باری که آزمایش برای رسیدن به آن انجام میشد، سرانجام به دست آمد. با وجود اینکه این محصول در اصل برای استفاده در صنعت هوافضا تولید شده بود اما چنان در میان کارکنان خود شرکت تولیدکننده پرهوادار شد که کمکم در سال 1958 و در قالب اسپری روانه بازار شد. تصور کنید چه میشد اگر کسانی که بر روی این فرمول کار میکردند بعد از سی و نهمین آزمایش خود دست از کار میکشیدند.
نایلون حبابدار
سال 1960 بود که دو مهندس به نامهای مارک کاوانس و اَل فیلدینگ نایلون حبابدار (bubble wrap) را ابداع کردند و هدف اولیهشان معرفی یک نوع جدید از کاغذدیواری سهبعدی با بافتی متفاوت بود. این ایده یک شکست تمامعیار بود، ایده بعدی هم این بود که محصول تولیدشده را به عنوان نوعی عایق برای استفاده در خانهسازی معرفی کنند و البته آن ایده هم با شکست روبهرو شد. پس از مدتی دو تولیدکننده محصول به این نتیجه رسیدند که شاید بتوان این نایلونها را در بستهبندی به مصرف رساند. استفاده از نایلون حبابدار به تدریج توسط شرکت آیبیام و برای بستهبندی و جابهجایی محصولات جدید کامپیوتریاش شروع شد و بعد از آن این محصول شکستخورده تبدیل به کالایی پرهوادار شد و یکشبه مسیرش تغییر کرد. امروزه تعداد کمی از مردم میدانند که این نایلون محبوب کارش به عنوان یک محصول شکستخورده آغاز شد.
ضربانساز
دستگاههای تنظیمکننده ضربان قلب یا ضربانساز (Pacemake) قبلا بسیار بزرگ بودند، تقریبا هماندازه تلویزیون. بعد شخصی به نام ویلسون گریسبچ مرتکب اشتباهی شد که انقلابی در پزشکی به وجود آورد. ویلسون به هنگام ساخت یک دستگاه ضبط ضربان قلب، یک رزیستور (یکی از اجزای مدارهای الکترونیکی که مقاومت الکتریکی مورد نیاز را ایجاد میکند) با سایز اشتباه را برداشت و آن را داخل مدار قرار داد. وقتی که قطعه نصب شد به نظرش رسید که صدایی مانند ضربان قلب انسان از آن به گوش میرسد. با کمی کار بیشتر او توانست این دستگاه را در ابعاد کوچک و سایز پنج در پنج سانتیمتر مکعب تولید کند. نتیجه این کار تولید یک دستگاه ضربانساز قابل کشت در بدن انسان بود که از همان زمان تاکنون زندگی هزاران نفر را نجات داده است.
اپل
اگر تا به حال مطلبی در مورد استیو جابز، موسس اپل خوانده باشید احتمالا خودتان میدانید که این شرکت الکترونیکی پرهوادار از میان افت و خیزهای فراوان خودش را به اینجا رسانده است. این شرکت که در سال 1976 تاسیس شد، سهم خودش را از محصولات شکستخورده در حوزه کالاهای الکترونیک داشته است که حتی در یک دوره بحرانی در سال 1985 منجر به برکناری موسس شرکت هم شد. عرضه دو محصول آیمک و آیپاد بود که اوضاع را برای شرکت زیرورو کرد، استیو جابز در سال 1997 به شرکت بازگشته بود و با این دو محصول تبدیل به یکی از نمادهای صنعت الکترونیک در جهان شد. اما بدون آن روزهای سخت و بحرانی و محصولات شکستخورده، اپل هرگز نمیتوانست به آنچه امروز هست تبدیل شود.
نینتِندو
امروزه شرکت نینتندو را به عنوان یک شرکت بازیهای دیجیتال میشناسند که دورانی جدید را در این حوزه آغاز کرد. اما بدون شک این شرکت کارش را با موفقیت آغاز نکرد. اولین محصول نینتندو یعنی کنسول بازی فامیکوم بعد از تنها چند ماه از بازار جمع شد. شکست آتاری در نیمه دهه 80 در بازار بازیهای ویدئویی در امریکا این بازار را تبدیل به ملغمهای درهم و برهم کرد و وقتی مجموعه نِس شرکت نینتندو در سال 1985 به بازار معرفی شد چندان فروشی نکرد. اما تا پایان سال 1986 دو کاراکتر کوچک این شرکت به نامهای ماریو و لوئیجی تاریخ بازیهای ویدئویی و کامپیوتری امریکا را برای همیشه تغییر دادند.
دیسون
در سالهای اخیر، دیسون به عنوان یکی از پرفروشترین جاروبرقیهای همه دورانها شناخته شده است. با وجود این، مسیر بنیانگذار این شرکت، جیمز دیسون برای رسیدن به اوج پوشیده از شکست بود. او 5 هزار و 271 نمونه اولیه تولید کرد تا سرانجام موفق به طراحی و تولید جاروبرقی شد که واقعا میتوانست کار کند. اما حتی پس از این موفقیت هم نتوانست حتی یک شرکت اروپایی یا امریکایی پیدا کند که تولیدات او را تحت لیسانس خود قرار دهند. در نتیجه سال 1993 او تصمیم گرفت کارخانه خودش را راه بیندازد. تنها دو سال بعد از آن، جاروبرقیهای دیسون در تمام دنیا شناخته شده بود. این نام تدیل به نشانهای شد از اینکه اگر هیچوقت تسلیم نشوید نتیجهاش را میبینید.
رنگ مصنوعی
سال 1856، مواد مخصوص رنگآمیزی از مواد طبیعی تولید میشدند. شیمیدانی 18 ساله به نام ویلیام پرکین هم قرار نبود که این فرایند را تغییر دهد. در واقع باید گفت که او بر روی خلق نسخه شیمیایی داروی مالاریا متمرکز بود، داروی کوئینین. متاسفانه تجربیات او موفقیتآمیز نبودند و آنچه از آنها باقی ماند نوعی بافت لجنمانند چرب و تیره بود. اما پس از رسیدن به این نتیجه شکستخورده او متوجه شد که آن بافت لجنی کمکم به لایهای ابریشمین با طیفی از رنگ بنفش تغییر شکل داد، این شفافترین رنگی بود که تاکنون دیده بود. رنگ مصنوعی ساختهشده توسط پرکین تبدیل به یکی از پرهوادارترین مواد در صنعت جهانی مد شد و کاری که او کرد تبدیل به انگیزهای برای میکروبشناس آلمانی، پاول ارلیش شد که کار بر روی دارو را ادامه داد و تبدیل شد به یکی از پیشگامان حوزه ایمونولوژی در حوزه پزشکی و توانست جایزه نوبل را هم از آن خود کند.
ویتیز
صبحانه قهرمانان را میشناسید؟ (شعار شرکت Wheaties تولیدکننده غلات صبحانه) اما همیشه هم این محصول را با نام صبحانه قهرمانان نمیشناختند. یک روز یکی از متخصصان تغذیه در شرکت واشبورن کراسبی که سبوس گندم برای صبحانه تولید میکرد، کمی از محصول را به اشتباه بر روی صفحه داغ اجاق گاز ریخت. سبوسها تبدیل به قطعات کوچک مسطحی مثل پولک شدند که مزهای بسیار بهتر از محصول اصلی داشتند. بعد از 36 بار آزمایش شرکت موفق به تولید پولکهای خوشمزهای شد که هنگام بستهبندی خرد نمیشدند. تا سال 1930 نام سریال (عنوانی که به غلات صبحانه اطلاق میشود) تبدیل به نامی آشنا در خانهها شد و شرکت این موفقیت را مدیون تبلیغات و بازاریابی این محصول با کمک گرفتن از قهرمانان بیسبال بود.
چگونه بر شکست غلبه کنیم
اشتباه کردن بخشی از زندگی است و این 8 داستان کاملا روشن میکنند که از شکست نباید ترسید. در واقع شکست میتواند مسیری مستقیم به سوی موفقیت باشد. در اینجا چند شیوه معرفی میشود تا نگذارید شکست راه موفقیت نهایی شما را در زندگی سد کند.
بپذیرید که شکست بخشی از فرایند است: همه باید بپذیرند که دیر یا زود شکست را به طریقی تجربه میکنند. آنهایی که اجازه نمیدهند شکست راهشان را بگیرد آنهایی هستند که میپذیرند شکست فقط بخشی از کسبوکار و زندگی است.
وقتی شکست میخورید، وقتتان را با بدعنقی تلف نکنید: شکست خوردن هیچوقت ساده نیست اما نمیشود اجازه بدهید که این شکست برای مدت طولانی شما را درگیر کند. زمان زیادی را به خاطر دلسوزی برای خودتان یا احساس شرمندگی تلف نکنید.
برای جمع و جور کردن خودتان آماده باشید: وقتی شکست میخورید، سریع بلند شوید و برگردید سر کار. شکست نباید ناامیدتان کند و هرگز اجازه ندهید که شما را از دنبال کردن رویاهایتان بازدارد.
دنبال ثمراتی باشید که شکست با خود دارد: مثالهایی که در متن بالا به آنها اشاره شد، نمونهای از اتفاقات خوبی هستند که ممکن است از دل شکستها بیرون بیایند. وقتی اتفاقات غیرمنتظره سر راهتان سبز میشوند سعی کنید از آنها بهره ببرید.