* فراموش نکنید نظم کنونی دنیا نظمی امریکایی- غربی است و بعضی از ریسکهای وارد بر آن - مثل قدرتگیری چین - برای ما در ایران نه ریسک، که احتمالا فرصت است.
۲.جنگهای تصادفی
جهان از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ به این طرف شاهد هیچ بحران بزرگ ژئوپلیتیکی نبوده است و هیچکدام از بحرانهای دهههای اخیر - به جز بحران موشکی کوبا - توسط دولتها کلید نخورده است. اما در دنیای امروز نمیشود ریسک آغاز جنگی تصادفی را نادیده گرفت: در سال ۲۰۱۸ در نقاط مختلفی از دنیا یک اتفاق یا برآورد اشتباه میتواند به جنگ جدی بینالمللی ختم شود. یکی از دلایل بالا رفتن چنین ریسکی پایین آمدن انعطافپذیری محیط سیاسی بینالمللی است.
ما در آستانه جنگ سوم جهانی نیستیم اما نبود یک قدرت بینالمللی که روی امنیت دنیا سرمایهگذاری کرده باشد، و همچنین افزایش تعداد بازیگران غیردولتی که توانایی انجام اقدامات بیثباتکننده را دارند، باعث شده جهان به جای خطرناکتری بدل شود. در طول ماههای اخیر احتمال حوادث ژئوپلیتیکی به طرز قابل توجهی بالا رفته و این روند ادامه خواهد یافت. در سال ۲۰۱۸ در چند منطقه و حوزه میتوانیم شاهد چنین حوادثی باشیم:
حملات سایبری: ریسک یک حمله عظیم سایبری در دوره بیاعتمادی بینالمللی و نبود هنجارها و استانداردهای مشترک بالا رفته و همین عوامل واکنش هماهنگ به آن را دشوار کرده است. در صورت چنین حملهای احتمال واکنش احساساتی و بیش از اندازه توسط کشور قربانی وجود دارد. تهدیدهای اصلی سایبری علیه غرب از سوی سه کشور انجام میشود (روسیه، چین و کره شمالی) و یک بازیگر غیردولتی قوی (Anonymous) هم گاهی دست به حمله میزند. حملات سایبری میتوانند ضربات جبرانناپذیری به بار بیاورند: هکرها میتوانند اطلاعات حساس را علنی کنند - حتی آژانس امنیت ملی امریکا هم از رخنه اطلاعاتی در امان نبوده است. هکرها میتوانند به زیرساختها به گونهای ضربه بزنند که اقتصاد و زندگی در یک کشور تحتالشعاع قرار بگیرد. آنها حتی توانایی این را دارند که کل اینترنت یک کشورکوچک را گروگان بگیرند. در میان تمام تصادفات ژئوپلیتیکی که در فهرست امسال وجود دارند حملات سایبری خطرناکترین آنهاست.
کره شمالی: بدیهیترین ریسک تصادف ژئوپلیتیکی در دنیای کنونی. انتظار میرود وضعیت کنونی در کره شمالی و اطرافش در سال ۲۰۱۸ هم ادامه پیدا کند. همه میدانند که گزینه نظامیای که امریکا حرفش را میزند اصلا برای واشنگتن گزینه مناسبی نیست. فراموش نکنید که کره شمالی اهل خودکشی نیست و بیگدار به آب نمیزند. آنها احتمالا آزمایشهای موشکی بیشتری انجام خواهند داد اما حمله مستقیم نظامی به یکی از رقبایشان تقریبا غیرقابل تصور است. با اینهمه آزمایشهای موشکی در نزدیکی قلمرو ژاپن ذاتا پرریسک است و میتواند باعث واکنشی شدیدتر شود. این را اضافه کنید به مانورهای نظامی رو به گسترش کره شمالی، امریکا و متحدانش در منطقه و همه این مانورها در تیررس طرف مقابل هستند. یک حرکت اشتباه در چنین وضعیتی میتواند بسیار خطرناک باشد. احتمال جنگ که ریسک صدمه شدید به یکی از متحدان امریکا را بالا میبرد و به اقتصاد منطقه ضربه میزند همچنان بسیار پایین است. اما امروز بیشتر از هر زمان دیگری میتوان احتمالش را در نظر گرفت.
سوریه: انتظار میرود شعله جنگ در سوریه در سال ۲۰۱۸ کمرمقتر شود اما هنوز سه بازیگر اصلی پیکارها - روسیه، امریکا و ایران - در مناطقی نزدیک به هم با تجهیزات جنگی سنگین مستقر شدهاند: این بازیگران یا از هم خوششان نمیآید یا به هم اطمینان ندارند. بمبافکنهای روسی و امریکایی به طور مرتب به مناطق مرزی طرف مقابل پرواز میکنند و یک حمله اشتباه میتواند به مرگ سربازان امریکایی و روس منجر شود. اما آنچه واقعا در سوریه خطرناک است رابطه تهران- واشنگتن است. ترامپ به دنبال بیرون راندن ایران از سوریه است و این ریسک تقابل را بالا میبرد.
واشنگتن- مسکو: ترامپ شخصا به دنبال رابطهای بهتر با ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه است اما چندین عامل دست و پایش را بسته است: اولی کمیسیون تحقیق کنگره به سرپرستی رابرت مولر است که به دنبال کشف ارتباطات احتمالی تیم ترامپ و روسهاست. دومی کنگره به رهبری جمهوریخواهان است که نگاه به شدت منفی به روسها دارد. رسانههای امریکا که به شدت علیه تمام سیاستهای ترامپ موضع میگیرند. و بالاخره حتی شماری از اعضای دولت ترامپ هم به این رابطه نگاه خوبی ندارند. به همین خاطر وقتی که مولر نتایج تحقیقاتش را درباره دخالت روسها در انتخابات اعلام کند مخالفان ترامپ خواستار اعمال سیاست سفت و سخت علیه کرملین خواهند شد. کنگره احتمالا از این رویکرد حمایت خواهد کرد اما ترامپ موافق نخواهد بود. ممکن است کنگره و رسانههای امریکایی شروع به افشاگری علیه کرملین کنند و پوتین هم در عوض دستور حمله سایبری با هدف درز اطلاعات مربوط به ردهبالاهای جمهوریخواه کنگره را صادر کند. اگر پوتین و ترامپ را کنار بگذاریم رابطه امریکا و روسیه به طرز واضحی خصمانه است و نتیجه تحقیقات مولر اوضاع را بدتر خواهد کرد.
تروریسم: احتمال حملات متعارف تروریستی در خاورمیانه، شمال افریقا و جنوب/ جنوب شرق آسیا امسال بیشتر از جهان توسعهیافته خواهد بود. با اینهمه پایان حکومت داعش در عراق و سوریه باعث میشود تعداد زیادی از تروریستها به خانه برگردند و این احتمال حملات در اروپا را افزایش میدهد. احتمال حمله سنگین تروریستی در امریکا پایین خواهد بود. اما اگر چنین حملهای رخ دهد کشور دودستگی بیشتری پیدا خواهد کرد و ترامپ هم که در داخل قدرتش به چالش کشیده شده سعی میکند برای حواسپرتی افکار عمومی هم که شده به جایی حمله کند. نتیجه چنین حملهای تقویت سیاستهای امنیتی و ضدمهاجرتی ترامپ خواهد بود که به نفع اقتصاد نیست و تضعیف جامعه مدنی امریکا را در پی خواهد داشت. چنین حملاتی در اروپا هم تبعات سیاسی خواهند داشت و پوپولیستهای دستراستی را قوی میکنند و باعث میشوند احزاب حاکم هم سیاستهای تندروانهتری در پیش بگیرند.
۳.جنگ سرد بر سر تکنولوژی
پیشرفتهای هیجانانگیز در جهان تکنولوژی روز به روز سرعت بیشتری میگیرد. در سالهای اخیر به کمک انقلاب ارتباطی، مردم در سراسر جهان دسترسی بیسابقهای به اطلاعات پیدا کردهاند و همکاریهای فرامرزی افزایش داشته است.
اما تکنولوژی علاوه بر اینها تبدیل به مهمترین عامل کسب درآمد و قدرت شده است: در بلندمدت آن شرکت یا کشوری برنده است که در این سه حوزه به طور همزمان پیشرفت داشته باشد: هوش مصنوعی، کلانداده (big data) و شبکههای فوق سریع. هرسه اینها کاملا به هم مربوطاند:
هر سیستم هوش مصنوعی برای قویتر شدن به جریان متناوب دیتا نیاز دارد. به جز تلفنهای همراه، آرامآرام با بالارفتن سرعت اینترنت ماشینهای ما، خانهها، کارخانهها و زیرساختهای عمومی هم دیجیتال میشوند و این یعنی آنها هم در حال تولید کوهی از دیتا هستند. شرکتها و دولتها برای دست پیدا کردن به چنین دیتایی میجنگند. ولادیمیر پوتین سال گذشته اعلام کرد دولتی که در حوزه هوش مصنوعی قدرت را در دست بگیرد ابرقدرت جهان آینده خواهد بود.
تا آن روز البته چند سال زمان داریم. فعلا اما بزرگترین جنگ دنیا بر سر رسیدن به قدرت اقتصادی، جنگ در حوزه تکنولوژی است.
در سال ۲۰۱۸ این جنگ در چندین حوزه در جریان خواهد بود:
رقابت بر سر پیشرفت تکنولوژیک: این جنگ میان چین و امریکا در جریان است. غولهای تکنولوژی در هردو کشور با سرعت شدید در حوزههای هوش مصنوعی و سوپرکامپیوترها حرکت میکنند. برنده این جنگ میتواند در چند دهه آینده به لحاظ اقتصادی و ژئوپلیتیکی بر دنیا مسلط شود. امریکا شاهد هنوز نابغهها را به خود جذب میکند اما چینیها تکنولوژیستهای بیشتری تربیت میکنند. دولت چین روز به روز سرمایه بیشتری را صرف تحقیق در این حوزه میکند اما دولت امریکا کنترل خاصی روی بازار ندارد و بخش خصوصی در اینجا همهکاره است. به هر حال رقابت دو کشور بسیار نزدیک است و نمیتوان برنده را حدس زد.
رقابت بر سر تسلط بر بازار: این رقابت بین چین و امریکا در کشورها و مناطق دیگر جریان خواهد داشت. این کشورها هستند که باید تصمیم بگیرند کدام محصول و استاندارد را میپذیرند. رقابت اصلی در بازارهای عظیم افریقا، هند، برزیل و حتی اروپا خواهد بود.
به علاوه امریکا و چین تلاش میکنند به تامینکننده اصلی تکنولوژی شرکای بینالمللیشان تبدیل شوند. این جنگ در سه حوزه رخ میدهد: زیرساختهای شهری (از کابلکشی فیبر نوری تا رایانش ابری)، وسایل مصرفی (قراردادن نسل بعدی اسمارتفونها در دست تکتک افراد یک کشور) و بالاخره در حوزه تجهیزات و تکنولوژیهای امنیتی و جنگی. این آخری اهمیت فراوانی دارد و میتوانید آن را با قراردادهای فروش سلاح در سالهای گذشته مقایسه کنید. در این حوزه چین از بیاعتمادی جهان به امریکا سود میبرد - به خصوص بعد از افشاگریهای ادوارد اسنودن - و نکته دیگر ارزانتر بودن قیمت تکنولوژی چینی است. نقطهضعف چین به طور سنتی کیفیت کالاهایش بوده اما در طول سالهای اخیر آنها توانستهاند کیفیت را بالا ببرند. نکته اینجاست که با قدرتگیری چین در حوزه سیاست بینالملل اروپاییها و دیگران نسبت به خرید تکنولوژیک از چین حساستر میشوند.
۴.روابط ایران و امریکا
سوزن ترامپ روی ایران گیر کرده است. به او الهام شده که ایران منشأ اکثر مشکلات جهان است. به همین خاطر روابط ایران و امریکا در سال ۲۰۱۸ یکی از ریسکهای ژئوپلیتیکی است که بر بازارها تاثیر خواهد گذاشت. توافق اتمی برجام احتمالا از سال ۲۰۱۸ جان سالم به در خواهد برد اما احتمال به هم خوردنش هم وجود دارد و این منطقه را به سمت بحران واقعی میکشاند.
استراتژی دولت ترامپ مقابله با نفوذ منطقهای ایران است، به همین خاطر در ماههای آینده شاهد حمایت قوی واشنگتن از عربستان خواهیم بود و تلاشهای امریکا در سوریه، عراق، لبنان و یمن واضحتر خواهد شد. امریکا احتمالا با سرعت بیشتری با سلاح تحریم با آزمایشهای موشکی ایران مقابله خواهد کرد. سعودیها و حاکم جدیدشان که سیاستهای پرریسکی را دنبال میکند تلاش خواهند کرد ترامپ را بیشتر علیه ایران برانگیزند. احتمال حملات سایبری ایران و عربستان علیه هم امسال بالاتر خواهد رفت. این به نفع سرمایهگذاری خارجی در دو کشور نیست.
اینها امیدبخش نیستند اما بدتر از همه احتمال سقوط برجام است. برجام به تار مویی بند است اما احتمالا فرو نمیپاشد، چرا که اتحادیه اروپا و روسیه به شدت مدافع آن هستند و جلوی تلاشهای ترامپ برای تغییر در بندهای موافقتنامه میایستند.
اما به هر حال احتمال سقوط برجام در سال ۲۰۱۸ هست. ممکن است امریکا با فشار برای تغییرات در توافقنامه کاری کند که حضور در برجام دیگر به لحاظ اقتصادی به نفع تهران نباشد. یا اصلا ترامپ به طور یکجانبه برجام را لغو کند و تحریمها را از سر بگیرد. در صورتی که رابرت مولر فشار بر ترامپ را افزایش دهد او غیرقابل پیشبینیتر خواهد شد و ممکن است برای پرت کردن حواس مردم علیه برجام دست به کاری بزند.
اگر برجام فرو بپاشد ما وارد دوره پرخطر ژئوپلیتیکی میشویم. در چنین وضعیتی دو احتمال وجود دارد. احتمال اول: بازگشت تحریمهای امریکا باعث میشود واردکنندگان اروپایی، ژاپنی و کرهای خرید نفت ایران را متوقف کنند. اما دولتهای چین و هند در برابر امریکا مقاومت خواهند کرد. ایران نفت را با تخفیف بیشتر به آنها خواهد فروخت و فروش روزانه ایران حدود ۳۰۰ هزار بشکه خواهد بود. ایران در چنین وضعیتی بخشهایی از برنامه اتمیاش را که پس از برجام متوقف کرده بود از سر میگیرد و تهدیدهای امریکا و اسرائیل احتمالا قیمت نفت را بالاتر خواهد برد.
در سناریوی دوم که احتمالش پایینتر است اروپا، روسیه و چین بر سر برجام ۲ با ایران به توافق میرسند. ترامپ تحریمها را برنمیگرداند و به مردم امریکا اعلام میکند که پیروز شده و به تعهدش در تغییر برجام پایبند مانده بدون آنکه رابطه امریکا و اروپا را تیره و تار کند. در چنین حالتی مشتریان اروپایی و آسیایی نفت ایران را خواهند خرید اما ممکن است روند سرمایهگذاریهای خارجی کمی کندتر از حالا شود. تاثیرات ژئوپلیتیکی سناریوی دوم محدودتر است اما رابطه امریکا و ایران گرم نخواهد شد و تنش منطقهای همچنان وجود خواهد داشت.
۵.امنیت افریقا
عبارت «اوجگیری افریقا» در سال ۲۰۰۰ و در واکنش به رشد اقتصادی سریع کشورهای جنوب صحرا و امیدواری تحلیلگران به رشد سریع اقتصاد کل قاره ابداع شد. این عبارت هنوز هم در میان تحلیلگران هوادار دارد اما افریقا امسال با چالش تازهای روبهروست. کشورهای مرکزی قاره (ساحل عاج، نیجریه، کنیا و اتیوپی) در طول سالهای اخیر نشان دادهاند که فضای مناسبی برای سرمایهگذاری به وجود آوردهاند و توانستهاند از دردسرهای کشورهای حاشیهای (مالی، سودان جنوبی و سومالی) در امان بمانند. اما در سال ۲۰۱۸ سرریز بحران از کشورهای بیثبات حاشیهای موفقیت کشورهای مرکزی را تهدید خواهد کرد.
تهدید اصلی در حوزه ریسکهای امنیتی است: شبهنظامیگری و تروریسم. حضور الشباب در افریقای شرقی و القاعده در افریقای غربی چیز تازهای نیست اما انتظار میرود امسال خطر این گروهها افزایش یابد. الشباب با وجود از دست دادن قلمروش در سال ۲۰۱۷ همچنان دست به حملات غافلگیرانه موفقی میزند و در سال ۲۰۱۸ احتمالا اهداف بینالمللی بیشتری را مدنظر خواهد داشت. داعش هم که از دژ سنتی خود در خاورمیانه عقب رانده شده امسال احتمالا فعایتش را در افریقای غربی افزایش میدهد و در افریقای شرقی هم پیشروی خواهد کرد.
کشورهای مورد توجه داعش، الشباب و القاعده امسال در مقایسه با سالهای گذشته آسیبپذیرتر شدهاند و شرکای خارجیشان هم کمتر از گذشته میتوانند به آنها کمک کنند. قدرت سیاسی بازیگران محلی در مرکز افریقا دچار ضعف شده است: دولت کنیا امسال بعد از انتخابات طولانی به دنبال بازسازی اقتصادی است. نیجریه که وضعیت سلامتی رهبر کنونیاش مناسب نیست وارد فصل انتخابات میشود و اوضاع سیاسی افریقای جنوبی مدتهاست که از ثبات فاصله جدی دارد. آنگولا در طول ماههای اخیر درگیر انتقال قدرت بوده است. موزامبیک هم یک سال است که با بحران رسوایی بر سر بدهیهای شرکتهای دولتی دست و پنجه و نرم میکند.
کشورهای غیرافریقایی هم که در گذشته با دولتهای ضعیف قاره همکاری داشتند حواسشان جای دیگری پرت است. اروپا درگیر مشکلات خود است و بودجه دستمزد سربازان اتحادیه افریقا در سومالی - مرکز فعالیتهای الشباب - را کاهش داده است. در منطقه ساحل گروه همکاری ضدتروریستی ۵ کشور چاد، نیجر، بورکینافاسو، مالی و موریتانی قصد دارد تا ارتش ۵هزارنفره خود را در مارس ۲۰۱۸ وارد منطقه کند اما اختلاف نظر میان فرانسه، امریکا و سازمان ملل باعث شده روند اعطای بودجه این ارتش با تاخیر روبهرو شود و منطقه در معرض ریسک امنیتی جدی قرار بگیرد. اینجا دو کشور عربستان سعودی و امارات متحده عربی پول خرج میکنند.
بیثباتی فزاینده در بهترین اقتصادهای افریقا چند مشکل را تقویت میکند. هزینههای امنیتی کنیا، نیجریه، اوگاندا و اتیوپی بالاتر رفته است آن هم در زمانی که دولت نیاز دارد که هزینههایش را پایین بیاورد. افزایش حملات تروریستی دورنمای سرمایهگذاری خارجی را در کنیا، اتیوپی، نیجریه و اوگاندا تضعیف میکند. هر چهار کشور با مشکلات داخلی مربوط به انتخابات دست و پنجه نرم میکنند.
به علاوه انتظار میرود در ماههای آینده سرمایهگذاران خارجی و شرکتهایشان به طور مستقیم هدف حمله تروریستی قرار بگیرند. بخشهای مربوط به دو حوزه انرژی و توریسم بیشتر از بقیه در خطر قرار دارند. اگر چنین حملاتی صورت بگیرد سرمایهگذاری مستقیم خارجی در افریقا کاهش خواهد یافت و کشورها مجبور خواهند بود از منابع محدود داخلی برای توسعه استفاده کنند. معضل پناهجوها و سیل مهاجران افریقایی که به سمت اروپا و مدیترانه در حرکتاند یکی دیگر از دردسرهای سیاستمداران افریقایی و اروپایی خواهد بود. سال ۲۰۱۸ سال آسانی برای افریقا و متحدانش نخواهد بود.
ریسکهای غلط انداز
این سه مورد ممکن است ریسک جدی به نظر برسند اما در سال ۲۰۱۸ زیاد نباید نگرانشان بود:
۱.کاخ سفید ترامپ
درست است که تصویب لایحه اصلاح مالیاتی امریکا پیروزی بزرگ ترامپ و جمهوریخواهان بود، اما در سال ۲۰۱۸ هم این واقعیت تغییر نخواهد کرد که ترامپ ضعیفترین رئیسجمهور امریکا طی دهههای اخیر است آن هم درون سیستمی که حتی روسای جمهور قوی هم کار زیادی نمیتوانند از پیش ببرند. هیچکس نمیتواند جلوی توئیتهای ترامپ را بگیرد اما نوشته ۲۸۰حرفی به معنای سیاستگذاری نیست. در سنا و مجلس نمایندگان اختلاف نظر جمهوریخواهان بر سر ترامپ روز به روز در حال افزایش است و حتی تعداد کوچکی از سناتورهای جمهوریخواه علنا با او مخالفت کردهاند. این احتمال وجود دارد که ترامپ در انتخابات میاندورهای تعداد زیادی از کرسیهای کنگره را از دست بدهد.
ترامپ در ماههای آینده احتمالا تعداد محدودی لایحه غیرجدید را پیش خواهد برد و چندین فرمان اجرایی را امضا خواهد کرد. اگر بحران جدی پیش بیاید (ریسک شماره ۲: جنگهای تصادفی را بخوانید) همه ما به دردسر خواهیم افتاد. به جز این کاخ سفید برای آنکه حواسها را از تحقیقات مولر پرت کند به یک حواسپرتکن جدی نیاز خواهد داشت و این برای دنیا خطرناک است. به جز اینها اتفاق خاصی در کاخ سفید نخواهد افتاد: کاخ سفید به طور مرتب به تیتر خبرگزاریها تبدیل میشود اما این اخبار یک روز هم دوام نخواهند آورد و ارزش خاصی ندارند. کاخ سفید در سال ۲۰۱۸ سقوط نمیکند و به حرکت لاکپشتیاش ادامه میدهد.
۲.منطقه یورو
۲۰۱۸ سال پرواقعه دیگری برای اروپا خواهد بود. آلمان باید بتواند بعد از انتخابات شوکآور و پرهیاهویش به ثبات سابق بازگردد. ایتالیا انتخابات پربحث و جدلی را پیش رو خواهد داشت و جنگ امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه با منفعتطلبی شخصی سیاستمداران و تجار فرانسوی آسانتر نخواهد شد. اما بررسی دقیق وضعیت کشورها در منطقه یورو نشان میدهد که منطقه بعد از یک سال پرهیاهو سال نسبتا آرام و سازندهای خواهد داشت.
سیاستگذاران در آلمان بالاخره خود را جمعوجور میکنند و از دلهرههای پساانتخاباتی اخیر خلاص میشوند (دستکم برای چند سال). اصلاحات فرانسه آسان نخواهد بود اما دولت مکرون در طول ماههای آینده سیستم آموزشی فنی، حرفهای تازه را معرفی خواهد کرد و سیستم بیمه بیکاری اصلاح خواهد شد. این ریسک وجود دارد که ایتالیا پس از انتخابات به دولت ائتلافی ضعیفی تن بدهد یا از آن بدتر مخالفان یورو به قدرت برسند، اما در هردو صورت اقتصاد کشور از هم نخواهد پاشید. ایتالیاییها اصولا خروج از اتحادیه اروپا یا منطقه یورو را ترجیح نخواهند داد. سیاست در منطقه یورو در ماههای آینده شلوغ و پرهیاهو خواهد بود اما این منطقه سال بدی را پشت سر نخواهد گذاشت.
۳.ونزوئلا
این کشور نفتی در مرز اَبَرتورم قرار دارد، کاملا مقروض است و کمبود شدید اکثر مایحتاج اساسی، زندگی روزانه مردم را به شدت دشوار کرده است. اما با وجود سقوط آزاد اقتصاد، نیکلاس مادورو رئیسجمهور این کشور در سال ۲۰۱۸ سقوط نخواهد کرد. او کنترل نهادهای کشور را در دست گرفته، حمایت ارتش را پشت خود دارد و به طور موثری میان مخالفان تفرقه انداخته و آنها را بدنام کرده است. انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۸ با شرایط مد نظر مادورو برگزار خواهد شد و مخالفان امکان پیروزی ندارند. چنین انتخاباتی ممکن است به انزوای بینالمللی عمیقتر ونزوئلا منجر شود اما دولت آنچنان نگران این مسئله نیست.
به گزارش آینده نگر ،تداوم بحران اقتصادی اوضاع اجتماعی ونزوئلا را شکننده نگاه خواهد داشت و ریسک کوچکی وجود دارد که جامعه در سال ۲۰۱۸ به مرز انفجار برسد. در چنین وضعیتی ناآرامیهای گسترده و مداوم احتمالا باعث میشود ارتش حمایت از مادورو را متوقف کند و او سرنگون شود. بعد از سرنگونی مادورو مذاکره بر سر دولت انتقالی و انتخابات جدید میان مخالفان آغاز خواهد شد. این انتقال قدرت با دوره کوتاه بیثباتی همراه خواهد بود اما احتمال ورود کشور به جنگ داخلی بسیار کم است.