آورده اند که چون تصویر تمام قد شخصیتی ناشناس به قلم ابوالحسن خان نقاش باشی در موزه ایران باستان موجود است برخی آن را صورت امیرکبیر می پندارند ما نیز پنداشتیم چه بسا منشأ این داستان شاید زیر سر همین ابوالحسن خان نقاش باشی باشد .راویان اخبار و طوطیان قندشکن حرف مفت زن چنین حکایت می کنند که:" پس از قتل امیرکبیردر سونا جکوزی فین کاشان ناصرالدینشاه از کرده خود سخت پشیمان شد, وی که مثال بعضی ها ازعصبانیت حالاعکسها شو پاره کرده نامه هاشو پاره کرده بود , افسوس می خورد که چرا یکی از عکسها را محض یادگاری نگه نداشته است .این شد که از سر دلتنگی خودش دست به قلم شد و طرح مدادی سادهای از امیر کشید و به ابوالحسنخان نقاشباشی دستور داد تا آن را تکمیل کند...»
از آنجا که ابوالحسن خان دل خوشی از امیر نداشت تصمیم گرفت دق و دلش را روی بوم نقاشی خالی کند و عکس تاریخی از امیر بکشد و اینگونه شد که تصویر واقعی امیر در هاله ای از ابهام فرو رفت و مورخان را هم به شک انداخت که تابلو رنگ روغن محمدابراهیم نقاشباشی را قبول کنند یا تصویر تمام قد شخصیت ناشناس ابوالحسنخان نقاشباشی را که در موزه ایران باستان نیز موجود است؟ این شد که برخی آن را صورت امیر میپندارند ما نیز گمان میبریم منشأ این داستان همین دسته گل تاریخی ابوالحسن خان نقاش باشی بوده است.
در این دسته گل تاریخی تکچهرهی تمام قد،امیر در حدود سیوهشت، چهل سالگی با چهرهاش سبزه آفتابسوخته و چشمان آبی رنگ با ریشی نیمهبلند , کلاه بلند سیاه رنگی بر سر و جبهی ترمه بتهجقهای سفید تشریفاتی برتن نقاشی شده, خلاصه اینکه از وجنات و جبه و شمسه و نشان و حمایل پیداست که از شخصیتها و وزرای معتبر اوایل سلطنت ناصرالدینشاه است اما چه ربطی به امیرکبیر دارد خدا می داند.
می گویند امیر مردی سن و سال دار با صورتی سرخ و سفید و چشمانی میشی بود . ریش او توپی و کوتاه بود چون هنوز ریش ستاری مد نشده بود. با همه این تفاوت ها ، جای شگفتی است که این مادام گُدار معروف که امیر را خوب می شناخت چرا در یادداشت های تاریخی اش اشاره کرده «این شخص بدون شک امیرکبیر است».؟! گفته می شود خانملک ساسانی نیز که خاطرخواه مادام گودار بوده, در این باره خود را به کوچه علی چپ زده و در مقاله خود در اطلاعات ماهانه زمان خودش این نقاشی را تصویر امیرکبیر معرفی کرده است . واضح و مبرهن است که ابوالحسن خان نقاش باشی به سبب دوستی اش با میرزا آقا خان نوری صدر اعظم وقت که از دشمنان سرسخت امیر بود مخصوصاً امیر را اینگونه به تصویر کشیده , شاید نیز بین مادام گدار و ابوالحسن خان هم سر و سری بوده که این شکل و شمایل سیاه سوخته و چشمان آبی را به امیرکبیر سرخ و سفید و چشم عسلی نسبت داده . به هر تقدیر گناه کسی را پای دیگری نمی نویسند .راویان اخبار این تصویر را بیشتر شبیه به جعفر برمکی می دانند که سرنوشتی شبیه به امیرکبیر داشته.کسی چه می داند شاید ابوالحسن خان نقاش باشی می دانسته که روزی امیر به سرنوشت جعفرخان دچار می شود .الله اعلم !!