ایستانیوز:کشورهای پرجمعیت بیش از دیگران در معرض خطر از دستدادن امنیت غذاییشان قرار دارند و مثلاً میتوان عملکرد هند در خرید وسیع دانههای آفتابگردان از روسیه را -آن هم در شرایطی که آمریکا و اروپا، روسیه را تحریم کرده بودند- در همین راستا مورد بررسی قرار داد.
غذا اصل و اساس ژئوپلیتیک است. رسیدن به غذا و آب برای بشر مهمترین هدف است و حکومتها از قدیمالایام برای حصول اطمینان از سیر شدن ملتهایشان به کشورگشایی و جنگ میپرداختند. حکومتی که قادر به تضمین امنیت غذایی مردمش نباشد، در طول تاریخ دوام نیاورده است.
اما قضیه این است که تضمین دسترسی به غذا اصولاً با ریسکهای زیادی همراه است. حتی بعد از انقلاب کشاورزی و ظهور جوامع بزرگ انسانی در هلال تمدن بشری در خاورمیانه (که حول رودخانهها شکل گرفته بودند) باز هم اطمینانی به امنیت غذایی وجود نداشت و همواره خطر خشکسالی و قحطی فکر حاکمان را به خود مشغول میکرد.
جنبه دیگر قضیه هم این بود که هرگاه فراوانی محصولات کشاورزی رخ میداد و امنیت غذایی تضمینشده به نظر میرسید، جمعیت در جوامع بشری بالاتر میرفت و با خودش رشد اقتصادی، ابداعات تکنولوژیک و البته تنشهای بیشتر را به همراه میآورد. ذهن بشر هزاران سال است که در نگرانی از کمبودها به سر میبرد و بنابراین هرگاه فراوانی هم در کار باشد، رقابت برای رسیدن به سهم بیشتری از آن شکل میگیرد.
امروزه ما به سوپرمارکت میرویم و مواد غذایی مورد نظر خود را از میان گستره وسیعی از گزینهها انتخاب میکنیم. اما بشر همواره تا این حد به مواد غذایی دسترسی نداشته است و به نظر میرسد که ما امروزه در دوران جدیدی از تهدیدها علیه امنیت غذایی قرار گرفتهایم که آیندهمان را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد. این در حالی است که حتی تا اینجا هم جهان غذایی بسیار بیشتر از نیاز جمعیت خود را تولید میکرد و با این وجود، فقر در جهان ریشهکن نشده بود. پس عوامل زیادی را باید برای بررسی افق آینده بشر در حوزه غذا مورد بررسی قرار داد.
نظام شکسته جهانی غذا
نظام جهانی غذا امروزه نظامی ازهمپاشیده است. دهههاست که در جهان با افزایش درآمدها، افزایش برداشت محصول، تجارت آزاد و قیمت ارزانترِ مواد غذایی در قیاس با گذشته مواجه بودهایم؛ اما هیچ یک از اینها باعث حل مشکل گرسنگی نشده است. در سال ۲۰۱۵ میلادی سازمان ملل متحد وعده داد که گرسنگی در جهان تا سال ۲۰۳۰ ریشهکن شود. اما آنچه در جهان امروز مشاهده میشود حاکی از عدم تحقق این هدف است.
حتی پیش از بروز بحران کرونا نیز نشانههایی از مشکلات بزرگ در این حوزه مشاهده میشد. اما وقتی بحران کرونا جهان را درنوردید، این مشکل وارد مرحله جدیدی شد. بنابر آمار سازمان ملل متحد، از زمان آغاز این بحران عملاً ۱۶۱ میلیون نفرِ دیگر از مردم جهان به دام فقر شدید و گرسنگی افتادند؛ یعنی امروزه یک نفر از هر ده نفر در دنیا دچار سوءتغذیه است. حالا که با بحران اوکراین نیز مواجهیم، وضعیت دارد رو به وخامت بیشتر میگذارد.
شاید واکنشِ خیلیها به این آمار این باشد که بشر در طول تاریخ همواره با مشکل گرسنگی و عدم امنیت غذایی مواجه بوده و دوران معاصر نیز از این قاعده مستثنی نیست. اما نباید این نکته را از یاد برد که ما در دورانی زندگی میکنیم که اتلاف مواد غذایی به بالاترین حد خود رسیده است. یافتههای وزارت کشاورزی آمریکا حاکی از آن است که بین ۳۰ تا ۴۰ درصد از مواد غذایی در آمریکا هدر میرود که معادل پولی آن را میتوان ۱۶۱ میلیارد دلار دانست. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که جهان به اندازه کافی برای جمعیتش غذا تولید میکند؛ اما شرایط برای رسیدن به غذا و آب برای همه یکسان نیست. آیا هیچ صنعت دیگری را در جهان سراغ دارید که با این حد از اتلاف روبهرو باشد و همچنان این روند ضرررسان را ادامه بدهد؟ معمولاً هر صنعتی که با چنین زیانی روبهرو باشد از پا میافتد و آیندهاش تیره و تار میشود. بنابراین اشتباه نیست اگر پیشبینی کنیم که شرایط مشابهی در آینده گریبان بخش غذا را خواهد گرفت.
سازمان فائو پیشبینی کرده که برای پاسخدادن به تقاضای فزایندهای که جمعیت رو به رشدِ جهان دارد، تولید مواد غذایی باید تا سال ۲۰۵۰ به میزان ۶۰ درصد افزایش پیدا کند. اگر اتلاف مواد غذایی پایین میآمد، زیرساختهای بهتری در حوزه غذا و آب ایجاد میشد و از تکنولوژی مدرن در بازارهای نوظهور برای تولید مواد غذایی استفاده میشد، حتماً راه تحقق این هدف آسانتر میشد. اما ظاهراً جهان در مسیر تحقق این هدف قرار ندارد.
سناریوی مشکلدار آینده
تا اینجا احتمالاً متقاعد شدهاید که نظام جهانی غذا دچار مشکل است و آینده بشر از این بابت به خطر افتاده است. حالا پرسشی که مطرح میشود این است که این حرفها چه ربطی به ژئوپلیتیک دارد؟ واضحترین پاسخی که میتوان به این سوال داد این است که نحوه عملکرد کشاورزی جهان، درواقع بازتابی است از جهان ژئوپلیتیکیِ تکقطبی. اما پیش از آن که این موضوع را توضیح دهیم بهتر است به ریشههای ژئوپلیتیک جهانی برگردیم.
مفهوم ژئوپلیتیک در سیاست اروپایی از مدتها پیش مطرح بود. کشورهای اروپایی در فواصل جغرافیایی بسیار نزدیک به هم شکل گرفته بودند و رقابت برای رسیدن به قدرت و غذا بین آنها شدید بود. اما مثلاً آمریکا چنین وضعیتی نداشت چون اطرافش خالی بود و کشورهایی مثل کانادا و مکزیک هم تهدید وجودی علیه آن محسوب نمیشدند. در دوران جنگ جهانی اول و دوم، وابستگی اروپا به امنیت غذایی که آمریکا میتوانست تامینش کند زیاد شد. درواقع آسیبپذیری کشورهای درگیر در جنگ در حوزه غذا به وضوح خودش را نشان داد و این پتانسیلی برای قدرتگیری آمریکا در دوران بعد از جنگ بود.
آنچه ما در دوران معاصر شاهد بودهایم، مبتنی بر نظم جهانیِ پس از جنگ جهانی دوم بوده است. در این نظم، آمریکا به قدرت بالاتری در جهان رسیده بود و منافع خود را در آزادسازی تجارت جهانی و صادرات محصولات کشاورزی خود به کشورهای در حال توسعه میدید و سایر کشورها نیز از الگوی مشابهی بهره میبردند. درواقع ارتباط بین جنگ و غذا و تبعات آن هیچگاه اینطور واضح در جهان دیده نشده بود. همین جا بود که مفهوم ژئوپلیتیک خودش را نشان داد. با این حال، یک نتیجه دیگر هم از این وضع حاصل شده بود: اینکه از غذا میتوان به عنوان سلاحی برای کنترل کشورهای دیگر استفاده کرد. در هر کشوری که غذا نباشد، آنارشی و هرج و مرج رخ میدهد و ثبات سیاسی زیر سوال میرود. بنابراین، استفاده از قدرت غذا برای مقاصد سیاسی مورد توجه قرار گرفت.
آنچه امروز در نگرانیهای جهانی در خصوص کمبود غذای ناشی از بحران اوکراین مشاهده میکنیم درواقع نتیجهای است از صد سال رقابت ژئوپلیتیک بر سر غذا بین قدرتهای جهانی. حالا که قیمت مواد غذایی با سرعت رو به افزایش گذاشته است و عرضه مواد غذایی به خاطر توقف یا کمبود صادرات مواد غذایی از روسیه و اوکراین به نقاط دیگر دنیا کاهش پیدا کرده است، صاحبنظران به وضوح به این نتیجه رسیدهاند که هرچه این بحران طولانیتر شود، نظام غذای جهانی با موانع بیشتری روبهرو خواهد شد. روسیه بزرگترین صادرکننده کود در جهان و سومین صادرکننده بزرگ غلات در جهان است و ۱۸ درصد از صادرات گندم جهان را تا پیش بحران کنونی به خود اختصاص داده بود. اوکراین هم صادرکننده بزرگ گندم، ذرت و جو و همین طور روغن آفتابگردان است. از وقتی نشانههای بحران داشت جدی میشد، برخی کشورهای وابسته به واردات مواد غذایی شروع به خرید و انبارکردن محصولات کشاورزی کردند. کشورهای با جمعیت بسیار زیاد و منابع کم، بیش از دیگران در معرض خطر از دستدادن امنیت غذاییشان قرار دارند و مثلاً میتوان سیاست هند را در این زمینه و خرید وسیع دانههای آفتابگردان از روسیه -آن هم در شرایطی که آمریکا و اروپا، روسیه را تحریم کرده بودند- در همین راستا مورد بررسی قرار داد.
واقعیت این است که جنگ روسیه با اوکراین تنها یک نشانه از سناریوهای مختلف کمبود مواد غذایی است که در آینده در انتظار کشورهای مختلف دنیاست. مثلاً وضعیت آفریقا را در نظر بگیرید. بسیاری از کشورهای آفریقایی به رغم داشتن زمینهای قابل کشت، قادر به تامین مواد غذایی مورد نیاز جمعیت خود نیستند و واردات مواد غذایی توسط آنها به صورت دائم رو به افزایش است. پیشبینیهای بانک توسعه آفریقایی حاکی از آن است که واردات خالص مواد غذایی توسط کشورهای آفریقایی از ۳۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۵ به بیش از ۱۱۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۵ خواهد رسید.
از سوی دیگر، برخی کشورهای آفریقای جنوب صحرا روی کاشت بادام هندی، قهوه و کاکائو برای صادرات متمرکز بودهاند و درآمدزایی را به خودکفایی در تولید مواد غذایی اصلی ترجیح داده بودند. در جهانی که امنیت مواد غذایی به خاطر بحران اوکراین و قبلتر از آن، بحران کرونا به خطر افتاده است، چنین وضعیتی میتواند به قیمت گرسنگی و تلفات زیاد در برخی کشورهای آفریقایی تمام شود.
تا پیش از بحران اوکراین، بزرگترین واردکنندگان غلات روسی شامل ترکیه، مصر، عربستان سعودی، بنگلادش، آذربایجان، سودان و نیجریه میشد. همچنین بزرگترین واردکنندگان غلات اوکراینی شامل چین، تونس، مصر، اندونزی و پاکستان میشد. این کشورها میدانند که در صورت طولانیشدن جنگ اوکراین، وضعیت تامین مواد غذایی برایشان کاملاً دشوار خواهد شد. آیا این نشانهای از لزوم تغییر در نظام جهانی غذا و توجه بیشتر به ژئوپلیتیک است؟ بیراه نیست اگر بگوییم کشورهایی که جمعیتشان بدون رشد اقتصادی مناسب، افزایش داشته و صرفاً وابسته به واردات مواد غذایی بودهاند، در سناریوی غذایی آینده جهان با بیشترین مشکلات مواجه خواهند بود.
آینده نگر/ جیکوب شاپیرو، تحلیلگر ژئوپلیتیک و استراتژیست ارشد در موسسه پِرچ پرسپکتیو