ایستانیوز:شیوع ویروس کرونا چه تاثیری بر مسائل معیشتی و اقتصاد حوزه زنان داشته است؟ پاسخ را در این مقاله بخوانید.
مواجهه تا حدودی غیرمنتظره ما، در جوامع حاضر با پدیده همهگیری جهانی ویروس کرونا، شرایط نوینی را در حیطههای مختلف زندگی افراد به وجود آورده است. اگر توجه را به شرایط کار و زندگی زنان معطوف کنیم ممکن است بتوانیم بر اساس گمانهزنی، پیشبینیهایی هم برای تغییرات و تحولات احتمالی پیش رو یا پیامدهای بحران حاضر برای زنان در دوران پساکرونا در ذهن بپرورانیم.
زنان نیمی از جمعیت کشور را به خود اختصاص میدهند که از نقطه نظر سهمشان در بازار کار رسمی با رقمی که در بهترین حالت، همواره از ۱۷ درصد فراتر نرفته است، اقلیتی در میان جمعیت فعال اقتصادی ایران به حساب میآیند. در مقایسه با زنان غیرفعال اقتصادی - که عمدتا متشکل از زنان خانهدار یا درحال تحصیلاند- و بخش وسیعتر زنان جامعه را تشکیل میدهند، این اقلیت، از امتیازات احراز و ایفای نقش شغلی برخوردارند، یعنی شرایطشان با کسب درآمد، کسب برخی امتیازات مادی و رفاهی، عزت نفس بالاتر، حمایت اجتماعی وسیعتر ناشی از محیط کاری و همکاران، استقلال نسبی، و توان تاثیرگذاری بیشتر بر شرایط زندگی خود و اطرافیان تداعی میشود. مسلما نمیتوان گفت که زنان شاغل، همه بهرهمند از شرایط کاری در ردههای بالای سلسله مراتب ساختار شغلی هستند یا درآمدهای سرشار و کلان کسب میکنند، با این حال، شغلشان بهطور نسبی، حداقلهای امتیازات ناشی از اشتغال را که معمولا مردان از آن بهرهمند هستند تضمین میکند، بهویژه اگر در بازار رسمی کار تماموقت داشته باشند. امتیازاتی چون بیمه درمانی، تامین بازنشستگی، و حداقل حقوق و مزایا شامل حالشان میشود، که سهمی در ارتقای بنیانهای رفاهی برای خود و خانوادهشان خواهد داشت. در سطح جهانی، تلاشهای مستمری در چارچوب اقدامات مرتبط با ارتقای شاخصهای توسعه انسانی، برای ارتقای جایگاه زنان با اتخاذ سیاستهای رفع تبعیض یا اعمال سهمیهبندیها و تبعیض مثبت صورت گرفته که به نرخهای بالاتر مشارکت زنان، مسلما درکشورهای توسعهیافته اما همچنین در مورد کشورهای در حال توسعه، و حتی در سطح کشورهای خاورمیانه منتهی شده است. گزارش شکاف جنسیتی مجمع جهانی اقتصاد که در چهار عرصه آموزش، بهداشت، اقتصاد و سیاست، سالیانه به رصد تحولات زندگی زنان در کشورهای مختلف میپردازد، هرچند نسبت به جایگاه نسبتا خوب زنان ایران از نظر آموزش و سلامت گواهی داده است، اما در مجموع از منظر تبعیض و نابرابری زنان در مقایسه با مردان، وضعیت زنان ایران را در پایینترین رتبهها - به ویژه به دلیل حضور کمرنگتر در حیطههای فعالیت اقتصادی و مشارکت سیاسی نشان میدهد.
یعنی علیرغم همه شواهد امیدوارکننده در زمینه ارتقای باسوادی و سطح تحصیلات زنان و ورود روزافزون و چشمگیر زنان به عرصه تحصیلات تکمیلی، زنان ایرانی به همان نسبت تاکنون وارد بازار کار و اشتغال رسمی نشده و نتوانستهاند تاثیرگذاری شایسته و بایستهای بر صحنههای سیاسی و اقتصادی داشته باشند. مطالعات نشان میدهند موانع فرهنگی و حقوقی دیرپا همچنان در کارند تا نسبت میان تحصیلات و اشتغال زنان به تعادل مناسبتری نزدیک نشده باشد. در مورد جمعیت فعال اقتصادی در جستوجوی کار، نرخ بیکاری زنان بنا به آمار رسمی مرکز آمار ایران، دو برابر مردان است. در مورد توزیع فرصتهای شغلی محدود، بنا به این باور سنتی که مردان نانآور خانوادهاند، همواره اولویت به اشتغال مردان داده میشود، و کارفرمایان برای گریز از مواجهه با پیامدهای ناشی از ایفای نقشهای سنتی زنان (همچون تعیینکنندگی شوهر برای ادامه اشتغال و احتمال بارداری زنان و ترک شغل و نظایر آن) ترجیح میدهند از استخدام زنان سر باززنند. جای تردید نیست که جامعه با عدم حضور موثر نیمی از نیروی بالقوه انسانیاش در نقشهای اقتصادی، از نظر دستیابی به اهداف توسعه آسیبپذیرتر و متضرر میشود.
اما باید دانست یکی دیگر از تبعات رویکرد مخالف و نگرش منفی نسبت به حضور فعالتر زنان در امور مالی، اقتصادی و مولد درآمد این است که زنان - اعم از زنان فعال و غیرفعال اقتصادی- به دلیل دسترسی و کنترل کمتر یا اساسا عدم کنترلشان بر منابع مالی در خانواده، در مقایسه با مردان «فقیرترند» که در نتیجه، ایشان را نسبت به انواع مشکلات اجتماعی، بیماریها، و ناملایمات دوران سالمندی، مستعدتر و آسیبپذیرتر میکند، و این امر باید به عنوان دغدغهای جدی برای مسئولان جامعه مطرح باشد. اگر فقر نسبی زنان در مقایسه با مردان را در کنار واقعیتهای آماری دیگری نظیر نسبت رو به رشد خانوارهای زن- سرپرست در این کشور قرار دهیم، با نگرانیهای بیشتری نیز مواجه خواهیم بود. هماکنون بیش از یک مورد از هر ده مورد خانوار در ایران را خانوارهای زن- سرپرست تشکیل میدهند که در آنها زنان مجرد، مطلقه و یا بیوه، و در مواردی زنان دارای شوهران از کار افتاده، معتاد یا زندانی هستند که خانواده را مدیریت و سرپرستی میکنند، زنانی که در موارد بسیاری فاقد تحصیلات عالیه، فاقد شغل، سابقه یا تجربه شغلی، فاقد پشتوانههای مالی و بیمه، درآمد و محروم از تسهیلات حمایتیاند، در حالی که چهبسا، افراد دیگری نظیر والدین سالمند یا فرزندانی را هم تحت تکفل خود دارند.
هنگامی که «گزارش آیندهپژوهی ایران» در سال ۱۳۹۶ توسط کارشناسان مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری منتشر شد در میان یکصد مسئله اصلی شناساییشده در کشور، مشخص شد که «چالشهای اجتماعی» بیش از نیمی از مسائل کشور یعنی ۵۲ درصد را به خود اختصاص دادهاند. اولویتبندی مسائل اجتماعی کشور از نگاه خبرگان اجتماعی، حکایت از این داشت که به ترتیب، سرمایه اجتماعی، فقر و نابرابری، فساد سیستمی، ناامیدی درباره آینده، بیتفاوتی اجتماعی، امنیت روانی و اجتماعی، و نهایتا اخلاق عمومی در صدر قرار داشتهاند. اگر این نتایج را با نگاه حساس به مسائل جنسیتی مجددا مورد توجه قرار بدهیم، متوجه میشویم که تقریبا تمامی این چالشها مواردی هستند که بهطور ویژه و بنا به سابقهای دیرین، عموم زنان را در این جامعه مبتلابه خود ساختهاند. فعالان اجتماعی پیگیر مطالبات زنان، مدتهاست که در صدر فهرست خود، از نابرابریهای جنسیتی، از پایین بودن سرمایه اجتماعی جامعه زنان در قالب عدم امکان مشارکتهای اقتصادی و اجتماعیشان، از ضعف یا عدم تامین اجتماعی و امنیت روانی زنان، و از فقر گسترده در میان زنان نام برده و گلایه دارند و ضرورت اتخاذ سیاستهای جدید برای مقابله با این شرایط را در مورد جامعه زنان متذکر میشوند.
بحران کرونا در ایران و جهان، در عین تصویر عمومی منفی و هولناکش، به نظر میرسد در مواردی هم، روزنههای مثبتی را برای اندیشیدن به تغییر یا بهبود شرایط در مقابل چشمان نیازمند برخی از اقشار و گروهها گشوده است.
بهعنوان مثال، از جمله اینکه شاهد هستیم این روزها، آموزش یا اشتغال، تکیه بیشتری بر امکانات فنآوریهای اطلاعاتی و ارتباطی دارد؛ میبینیم خبررسانی، آموزش و انتقال دانش از طریق رسانههای نوین، مرتبا کمهزینهتر و فراگیرتر شده، تبلیغات و بازاریابی اینترنتی و برخط برای کالاها و انواع خدمات، از ظرفیتهای فنآوریهای نوین ارتباطی، رفتهرفته، بیشتر بهره میبرد و نوآوری در اشتغالزایی با کمک ابزارهای ارتباطی و نرمافزارهای مبتکرانه و خلاق، مرتب مسیرهای تازهای برای فعالیت جوانان نسل جدید گشوده است. به نظر میرسد در چنین شرایطی با موجی از فعالیتهای بازار کار غیررسمی مبتنی بر ابزار دانش هوشمند و مهارتهای رسانهای نسل جدید تحصیلکردهتر اعم از زن و مرد، مواجه هستیم که میتواند تعیینکنندگی عامل جنسیت را - در عرصه اشتغال- به طور روزافزونی کمرنگ تر کند و در جریان تشکلیابیهای کاری در فضای مجازی، برخی از موانع سنتی فرهنگی را در بسیج نیروهای انسانی مستعد برای اشتغال درنوردد؛ شاید به زنان نسل جدید در کنار مردان نسل نو، بیشتر در فضای مجازی، امکان و فرصتهای همکاری و مجالی برای فعالیتهای جدید و درآمدزا بدهد.