RSS
امروز پنج شنبه ، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین اخبار

ثبت نام وام مستاجران چگونه است؟

فروش بیشتر برای فروشندگان، بازگشت وجه برای خریداران از طریق "طرح ماندگار" بانک رفاه کارگران

پیام مدیرعامل بیمه تجارت‌نو به مناسبت سالروز تاسیس شرکت

امضاء تفاهم‌نامه همکاری بانک مسکن و بیمه مرکزی

معاملات بورس از مالیات بر عایدی سرمایه معاف شد

غافلگیرکننده؛ مدیریت پرسپولیس به شهرداری تهران رسید

تشریح برنامه راهبردی بیمه ایران

آیا تابستان ۱۴۰۳ با شوک تورمی آغاز می‌شود؟

طرح «زوج و فرد» حذف شد؟

سناریو‌های پیش‌روی مستاجران در سال ۱۴۰۳

قیمت‌ جهانی غذا در سال ۲۰۲۴ به پایین ترین حد می رسد

جهان ثروتمند ۵۰۰ میلیارد دلار «بدهی اخلاقی» به کشورهای فقیر دارد

فعلاً بازار سهام توان آغاز روند صعودی ندارد

روزگار سخت حقوق بگیران

این حساب ها تجاری محسوب می شود

یورو رکورد زد

پرویزیان از بانک پارسیان خداحافظی کرد/ جواد شکرخواه سرپرست شد

عرضه صکوک مرابحه ۲۰۰ میلیارد تومانی

فصل شگفت‌انگیز بیمه‌های مسئولیت بیمه پارسیان با تسهیلات و طرح‌های متنوع

دستور دادستانی لرستان درباره رفع توقیف وسایل نقلیه فاقد بیمه شخص ثالث

افزایش دوبرابری سقف تراکنش غیرحضوری در شبکه بانکی

آغاز پذیره‌نویسی چهارمین صندوق سرمایه‌گذاری املاک و مستغلات

تأخیر بانک مرکزی در تأمین ارز دارو محرز است

دهن‌کجی به اصول معماری از سوی بانک‌های تجارت و ملت

کم‌ اثرترین کار رئیس کل بانک مرکزی

رواج خرافات و طلسمات

محصول چرخه ضد اقتصاد و اضطراب معیشتی است

محمد حیدری
۱۱:۲۷ - ۱۳۹۸/۶/۹کد خبر: 284479
ایستانیوز: عدم شناخت ، آگاهی و انتخاب در هر زمینه ای باعث بروز فاجعه می شود. فجایعی که اگر چه به مرور بروز می کنند اما ماندگاری خود را تا مدتها حفظ می کنند. خصوصاً اقتصاد که شایسته است از آن به عنوان علم اقتصاد نام برده شود . حال آنکه در کشورهای روبه پیشرفت یا به ظاهر اقتصادی شده این علم تعریف غلطی به خود گرفته کاملاً از مسیر اصلی خارج شده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بازارهای مالی(ایستانیوز)،  درک نادرست و تعریف عامیانه از علم اقتصاد نوین باعث گردیده تا جامعیت این علم در حد رزق و روزی ، دخل ، بخور و نمیر ، پول با پول عوض کردن ، خرابی بازار ، تورم ، گرانی ، اضطراب خرید ، انباشت نقدینگی ، معمله کالا به کالا نزول کند. ادبیاتی که بیشتر زیرمجموعه ضد اقتصاد است ،  چرا که علم اقتصاد ذاتاً جز پیشرفت روزافزون و اسایش جامعه نتیجه دیگری نخواهد داشت. اساساً شکل گیری مجموعه های اقتصادی مثل اصناف ، اتحادیه ها دلیل بر جامعیت علم اقتصاد دارد . و اگر این علم به درستی تعریف نشود و متصدیان امور صنفی از درک علمی آن عاجز باشند چنین مجموعه هایی بیشتر محل حل اختلاف می شود تا مرکزی برای کنترل و ترویج مبانی روز اقتصادی در زیرمجموعه های خود . همین یک نکته کافیست تا مراکز اقتصادی در هر شکل و متراژی که باشند احساس کنند که هیچ نیرو خرد اقتصادی آنها را  پوشش نمی دهد و آنها در پس این وارهاشدگی ، امنیت شغلی نخواهند داشت . و این حس عدم امنیت اقتصادی فضا را برای به کارگیری  علوم و تجارت و  کسب فراهم می سازد که این خود شروعی بر ضد اقتصاد است که جز فاجعه نتیجه ای در بر نخواهد داشت. اقتصاد این نیست که یک دستفروش خود را کاسب بداند خود را اجر بداند و یک تاجر خود را اقتصاد دان بشمارد . اقتصاد این نیست که حجره ها بازسازی شوند و شکل تجاری به خد بگیرند یا اماکن مختلف تغییر کاربری دهند این روند خودسرانه باعث می شود تا حرمت این علم شکسته شود و حد و حدودها از بین برود . اقتصاد این تعبیر جاهلانه را ندارد که جامعه به علت عدم امنیت اقتصادی به طمع افتد و تمام تلاششان بر این باشد که چگونه به سود برسند. اقتصاد یک خرد جامع و حاکم بر زندگی است که این اطمینان را بوجود می آورد تا هر فرد بداند که چرخه تجارتش در جهت آرامش و  آسایش برای نسل های پس از خود در جهت جهانی شدن برنامه ریزی شده است و اگر مالیات می پردازد مالیاتش در این چرخه اقتصادی چنان جاگرفته و تعریف شده که می داند در  چه زمان و مکانی باعث تولید ، ایجاد شغل ، نوسازی و پیشرفت در هر زمینه ای می گردد. علم اقتصاد این حق را به هر فرد از جامعه  می دهد  که در  دورنمای فیزیکی و نه خیالی تلاشش را ببیند، اطمینان حاصل کند ،آنگاه در جریان کسب و کار حل گردد زیرا در علم اقتصاد و در جریان صحیح اقتصادی همه به سود می رسند و صفات غیر انسانی که محصول طمع ورزی است خود بخود آنها  را از چرخه اقتصادی خارج می کند . محصول چرخه ضد اقتصاد بازگشت به باورهای عامیانه ایست که ناشی از درک نادرست و اضطراب معیشتی است . از این رو هر فد یا گروه می کوشد در این بازار نابسامان از هر راه ممکن بارش را به سود برساند . راههایی که به شکل قانون درآمده، قانونی خودساخته که مجموعه بی قانونی های تجاری و اقتصادی است. همین امر باعث می شود تا دیگر هیچ حد و مرزی در کسب و کار وجود نداشته  یا رعایت نشود. سلسله مراتب اقتصادی نادیده گرفته شود و در غیاب خردمندان اقتصادی تجارت های نو ظهور کنند که سودی به مراتب بیشتر از تلید کنندگان و کسبه دارند . سودی که می توانست در قالب مالیات بر درآمد به نفع همگان باشد. حالا در قالب گشایش رزق و روزی در اختیار افرادی قرار میگیرد که نه مالیات می پردازد نه دغدغه جا و مکان دارند و نه پشتوانه مالی می خواهند . افرادی که عموماً امتیاز قانونی اقامت هم نداشته زندگی و پیشینه انگلی را پیش گرفته اند که صد البته نفوذ این افراد در چرخه اقتصادی خود دلیل قاطعی بر عدم وجود علم اقتصاد است .
 این نکته که در طول تاریخ کسب و کار و حجره و بازار توکل داشتن به نام های و ذکر های گشایش گر روشی برای تقویت ایمان در جهت پیشرفت بوده یا حتی استفاده از نمادها و نشانه هایی در باور عموم رونق بخش کسب و کار بوده است .اما تمام این باورها چه از منظر اعتقادی یا نمادین زمانی ثمر بخش بوده که اینهمه در پی خرد اقتصادی و همت و تلاش باشد . در غیر انینصورت آنگاه که علم و تلاش در کار نباشد خرافه در همه چیز نفوذ کرده یک اصل باورپذیر می شود و همین لحظه است که جریان نرم و نفوذ انگل های اقتصادی شکل می گیرد.وقتی یک کاسب ،تاجر یا تولید کننده درک صحیحی از کار خود نداشته باشد و خصوصاً اگر به دلیل دسترسی نداشتن به منبع جامعی از تجربیات حرفه ای  و تاریخی هم صنفانش که صد البته باید محصول اتحادیه و صنف مرتبط باشد مجبور به اعمال سلیقه و تجربه شخصی شود . قطعا این فجایع تشدید می گردد. این وظیفه هر صنف اقتصادی است که با بکارگیری خردمندان کتاب جامعی را فراهم آورد که تاریخ کسب ،راهکارها ،آزمون و خطاها ، روش های سنتی و مدرن و موضوعات علمی و کاربردی را شامل شود و آن  را در اختیار هم صنفی هایش قرار دهد تا ایشان با مطالعه آن و با شناخت و آگاهی ئرک درستی از انتخاب حرفه ای خود داشته باشند و تصویر وشنی از موقعیت روز به روز و لحظه به لحظه کارشان را ببینند. در غیر این صورت اضطراب کسب باعث می شود تا ایشان پس از سالها تلاش به آزمون و خطا روآورند و در این سردرگمی هزار راه نرفته  را تجربه کنند فقط برای آنکه یک دانای کل اقتصادی آنها را تحت پوشش نگرفته است . در این میان واماندگی و درماندگی اقتصادی باعث می شود تا ایمان جای خود را به ترس دهد و ضد اقتصاد بر کرسی اقتصاد تکیه زند. زمانی که سرقت اطلاعات اقتصادی شکل عامیانه ای به خود می گیرد و عوام با توجیهات جاهلانه فقط با نگاهی ظاهربینانه به تکاپو می افتند تا از علت های پیشرفت و شکست یکدیگر آگاهی یابند ،لحظه ای است که اعمال سلیقه و نسخهپیچی های کسب شکل می گیرد فرصتی ایده آل برای ظهور افکار و عقاید خرافه که باعث می شود انسان با تمام خردمندی و جایگاه انسانی اش به پست ترین نمادهای حیوانی ری آورد . بینشی که باعث می گردد تولید اقتصادی خرافه چنان پیشرفتی داشته باشد که رد آن را می توان در چرخه های تولید به آسانی دید .آنقدر پیشرفت که اگر سراغ فلز برنج ،سرب ،مس ، طلا ،نقره  یا فلزات دیگر را به مقدار جزیی بگیرید با این جمله مواجه خواهید شد که اگر برای قلم زدن یا طلسم می خواهید هفت جوش هم موجود است . ساده اندیشی جاهلانه ایست اگر موارد به ظاهر ساده ای از این دست را در نظر نگیریم . ادبیاتی این چنین و خصوصاً به کارگیری آن در جامعه بازتاب پوسیدگی و ناامیدی مطلق در کسب و درماندگی محض در زندگی است تا آنجا که آموزش طلسمات به نقل از مشاهیر مختلف بخشی از صنعت چاپ را درگیر خود کرده است و بازارهای مجازی که امید آخر کاسبان سرشکسته و وورشکسته است نیز پر از محصولات کارگشایی و افزایش رزق است ،تا آنجا که تجار ، کسبه  قشرهای مختلف جامعه گاه برای اندکی امید داشتن مبالغ هنگفتی بابت چرکین ترین اعضا حیوانی و اشیا مختلف می پردازند. این سقوط انسان است که برای رونق اقتصادی خرد خویش را فراموش کند و به دمل چرکین تحت عنوان خر مهره و موارد دیگری که اشاره به آنها نیز حقارت است روی آورد و صد البته شاد باشی برای انگل های اقتصادی که ورودشان را در چرخه تولید جهل و عقب ماندگی جامعه جشن می گیرند. توهم سرمایه داری ،یافتن میانبری برای ثروتمند شدن ،جستجوی راههای آسان  برای کسب درآمد و دلایل مختلفی که از منظر نیازمندی توجیه پذیر و منطقی است . در نهایت به طلسماتی ختم می شود که بنا به نسبت های آماری همانقدر که دلیل برای اثبات آن وجود دارد به همان تعداد دلیل برای رد آن می توان یافت . زیرا افراد مختلف در یک مقطع زمانی که به اوج نیاز و نا امیدی رسیده اند به سمت طلسمات گراایش پیدا می کنند و کافی است گشایش هرچند مختصر ولو نتیجه تلاششان باشد  فراهم آید تا آن را به حساب کارآمدی بازی حروف و اعداد و نمادها بگذارند بی آنکه بدانند تمام راهی که رفته اند فقط برای آن بوده تا به این بهانه اعتماد به نفس از دست رفته خود را بازستانند . اما آنچه واقعیت جامعه امروز است و متاسفانه می توان  رد آنرا در میان قشرهای مختلف جستجو کرد گرایش شدید به این مقوله است که چنانکه  حد و مرزهای اجتماعی ،علمی ،فرهنگی  قربانی این میل شدید و خرافی گشته باعث گردیده تا راه برای همنشینی و نفوذ قشر خرافه گستر در میان اقشار کارآمد اجتماعی فراهم شود. یک همنشینی ویرانگر که باعث شده تا برخی از افراد عامل در اقتصاد کشور ،طلسمات را جایگزین خرد خویش سازند و بکوشند به جای تحقیق و تلاش از راههای نامتعارف مشکلت را حل کرده و طرح راهکار کنند. سخن از تایید یا رد اینگونه طلسمات و نمادها نیست بلکه صحبت از آسیب و دست اندازهایی است که وروود این مقوله در حریم اقتصاد یک کشور دارد . اقتصادی که بنیانش علم و عمل است که اگر افراد نیازمند ،تجار،کسبه  و عموم مردم روش صحیح کسب درآمد بها زمان و جزئیات سود و زیان پرداختن به این بن بست های خرافی را بدانند . در پایان در می یابند که از همان لحظه نخست که با نسخه دیگران در این راه گام برداشتند کاملاً متضرر شدند حال آنکه اگر زمان از دست رفته را صرف کسب علوم اقتصادی می کردند و در چهارچوب کاری خود تلاش می کردند راهکارهای جدید می یافتند . چاپ و نشر و توزیع روزافزون کتابها با موضوع طلسمات که در هر کتابفروشی می توان آنها را تهیه کرد مهر تاییدی بر زوال اقتصاد جامعه ای است که مردمش از هر قشر و طبقه ای که باشند تمام بینش اقتصادی شان در تهیه چراغ جادوست تا مگر غول آن چراغ نیازها و خواسته هایشان را برآورده سازد ،غولی که اگر هم از چراغ خارج شود و بر مردم آشکار گرد برای برآورده کردن خواسته ها و نیازها علیرغم آنکه سفارش این است که بله ارباب من در خدمتم اما با خوردن مغز ایشان تغذیه می کند بی آنکه بدانند هیچ غولی در خدمت انسان نخواهد بود مگر آنکه هدفش به اسارت گرفتن ایشان باشد. 
واماندگی و درماندگی اقتصادی باعث می شود تا ایمان جای خود را به ترس دهد و ضد اقتصاد بر کرسی اقتصاد تکیه زند. زمانی که سرقت اطلاعات اقتصادی شکل عامیانه ای به خود می گیرد و عوام با توجیهات جاهلانه فقط با نگاهی ظاهربینانه به تکاپو می افتند تا از علت های پیشرفت و شکست یکدیگر آگاهی یابند ،لحظه ای است که اعمال سلیقه و نسخه پیچی های کسب شکل می گیرد فرصتی ایده آل برای ظهور افکار و عقاید خرافه که باعث می شود انسان با تمام خردمندی و جایگاه انسانی اش به پست ترین نمادهای حیوانی روی آورد . بینشی که باعث می گردد تولید اقتصادی خرافه چنان پیشرفتی داشته باشد که رد آن را می توان در چرخه های تولید به آسانی دید ، آنقدر پیشرفت که اگر سراغ فلز برنج ،سرب ،مس ، طلا ،نقره  یا فلزات دیگر را به مقدار جزیی بگیرید با این جمله مواجه خواهید شد که اگر برای قلم زدن یا طلسم می خواهید هفت جوش هم موجود است . ساده اندیشی جاهلانه ایست اگر موارد به ظاهر ساده ای از این دست را در نظر نگیریم  ادبیاتی این چنین و خصوصاً به کارگیری آن در جامعه بازتاب پوسیدگی و ناامیدی مطلق در کسب و درماندگی محض در زندگی است تا آنجا که آموزش طلسمات به نقل از مشاهیر مختلف بخشی از صنعت چاپ را درگیر خود کرده است و بازارهای مجازی که امید آخر کاسبان سرشکسته و و ورشکسته است نیز پر از محصولات کارگشایی و افزایش رزق است ،تا آنجا که تجار ، کسبه  قشرهای مختلف جامعه گاه برای اندکی امید داشتن مبالغ هنگفتی بابت چرکین ترین اعضا حیوانی و اشیا مختلف می پردازند. این سقوط انسان است که برای رونق اقتصادی خرد خویش را فراموش کند و به دمل چرکین تحت عنوان خر مهره و موارد دیگری که اشاره به آنها نیز حقارت است روی آورد و صد البته شاد باشی برای انگل های اقتصادی که ورودشان را در چرخه تولید جهل و عقب ماندگی جامعه جشن می گیرند. توهم سرمایه داری ،یافتن میانبری برای ثروتمند شدن ،جستجوی راههای آسان  برای کسب درآمد و دلایل مختلفی که از منظر نیازمندی توجیه پذیر و منطقی است . در نهایت به طلسماتی ختم می شود که بنا به نسبت های آماری همانقدر که دلیل برای اثبات آن وجود دارد به همان تعداد دلیل برای رد آن می توان یافت . زیرا افراد مختلف در یک مقطع زمانی که به اوج نیاز و نا امیدی رسیده اند به سمت طلسمات گرایش پیدا می کنند و کافی است گشایش هرچند مختصر ولو نتیجه تلاششان باشد  فراهم آید تا آن را به حساب کارآمدی بازی حروف و اعداد و نمادها بگذارند بی آنکه بدانند تمام راهی که رفته اند فقط برای آن بوده تا به این بهانه اعتماد به نفس از دست رفته خود را بازستانند . اما آنچه واقعیت جامعه امروز است و متاسفانه می توان  رد آنرا در میان قشرهای مختلف جستجو کرد گرایش شدید به این مقوله است که چنانکه  حد و مرزهای اجتماعی ،علمی ،فرهنگی  قربانی این میل شدید و خرافی گشته باعث گردیده تا راه برای همنشینی و نفوذ قشر خرافه گستر در میان اقشار کارآمد اجتماعی فراهم شود. یک همنشینی ویرانگر که باعث شده تا برخی از افراد عامل در اقتصاد کشور ،طلسمات را جایگزین خرد خویش سازند و بکوشند به جای تحقیق و تلاش از راههای نامتعارف مشکلات را حل کرده و طرح راهکار کنند. سخن از تایید یا رد اینگونه طلسمات و نمادها نیست بلکه صحبت از آسیب و دست اندازهایی است که ورود این مقوله در حریم اقتصاد یک کشور دارد . اقتصادی که بنیانش علم و عمل است که اگر افراد نیازمند ،تجار،کسبه  و عموم مردم روش صحیح کسب درآمد بها زمان و جزئیات سود و زیان پرداختن به این بن بست های خرافی را بدانند  در پایان در می یابند که از همان لحظه نخست که با نسخه دیگران در این راه گام برداشتند کاملاً متضرر شدند حال آنکه اگر زمان از دست رفته را صرف کسب علوم اقتصادی می کردند و در چهارچوب کاری خود تلاش می کردند راهکارهای جدید می یافتند . چاپ و نشر و توزیع روزافزون کتابها با موضوع طلسمات که در هر کتابفروشی می توان آنها را تهیه کرد مهر تاییدی بر زوال اقتصاد جامعه ای است که مردمش از هر قشر و طبقه ای که باشند تمام بینش اقتصادی شان در تهیه چراغ جادوست تا مگر غول آن چراغ نیازها و خواسته هایشان را برآورده سازد ،غولی که اگر هم از چراغ خارج شود و بر مردم آشکار گرد برای برآورده کردن خواسته ها و نیازها علیرغم آنکه سفارش این است که بله ارباب من در خدمتم اما با خوردن مغز ایشان تغذیه می کند بی آنکه بدانند هیچ غولی در خدمت انسان نخواهد بود مگر آنکه هدفش به اسارت گرفتن ایشان باشد. 
 
برچسب‌ها:ضد اقتصاد
» ارسال نظر
نام:
آدرس ایمیل:
متن: *