ایستانیوز:چین با برنامه جاده ابریشم جدید در حوزههایی پیش رفت که آمریکا را پشت سر گذاشت. اگر چنین برنامهای دست آمریکا بود فقط روی جنبه نظامی متمرکز شده بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بازارهای مالی(ایستانیوز)،در شرایطی که دولت ترامپ در آمریکا نشانههای متناقضی از آینده حضورش در خاورمیانه به نمایش گذاشته و هر روز موضع جدیدی میگیرد، به نظر میرسد که بازیگر دیگری دارد حضور خودش را در آینده خاورمیانه تحکیم میکند و آن هم کشوری جز چین نیست. چین که تشنه منابع انرژی است تا رشد اقتصادیاش را ادامه بدهد، اکثر نفت مورد نیازش را از کشورهای عضو اوپک و حوزه خلیج فارس تامین میکند. همچنین ۴۵ درصد از تجارت خاورمیانه دارد با آسیا انجام میشود، در حالی که سهم آمریکا از تجارت با خاورمیانه تنها ۱۴ درصد شده. چین حالا بزرگترین سرمایهگذار در خاورمیانه - به خصوص در بخش انرژی- هم هست. تازه ۳٫۵ تریلیون دلار فرصت سرمایهگذاری در خاورمیانه نیز همچنان در انتظار کشورهای آسیایی است و حوزههای مختلفی از گردشگری گرفته تا پروژههای زیرساختی را شامل میشود.
چین در این میانه در یکی از سودآورترین موقعیتهایش در خاورمیانه قرار گرفته. اول به این خاطر که پروژه جاده ابریشم جدید را به عنوان یک برنامه اقتصادی و ژئوپلیتیک به خوبی پیش برده است؛ پروژهای که هشتاد کشور را در منطقه اوراسیا، اروپا، آسیای جنوب و جنوب شرقی، خاورمیانه و آفریقا شامل میشود. منابع انرژی خاورمیانه و مناطق دیگر عملا خونی هستند که در رگهای این پروژه جریان دارند. اروپای غربی و کشورهای توسعهیافته عملا قرار است فقط بازاری برای تولیدات این پروژه عظیم باشند.
در این میان، آمریکا هیچ پاسخ جامع و استراتژیکی به پروژه جاده ابریشم جدید نداشته. حتی اگر هم گزینهای در اختیار آمریکا بود حتما آن را از جنبه نظامی پیش میبرد، نه از جنبه اقتصادی و فرهنگی. اما چین اهمیت این جنبهها را به خوبی دریافته بود و در همین راه حرکت کرد.
نکته دوم در مورد موفقیت موضع چین در پروژه جاده ابریشم جدید این است که پکن به وضوح به دنبال تقویت حضور خود در خاور نزدیک بوده. در همین راستا، چین از مدتها پیش شراکتهای استراتژیک خود با کشورهای خاورمیانه را سرلوحه قرار داده است؛ آن هم در شرایطی که کشورهای طرف این شراکتها لزوما مناسبات و منافع مشترکی با هم نداشتهاند. مثلا چین با کشورهای مختلفی از الجزایر و عربستان سعودی گرفته تا ایران و عراق و امارات متحده عربی مناسبات استراتژیک دارد. چین همچنین کشورهای عضو اوپک در حوزه خلیج فارس را در رادار خود دارد و روی متحدان آمریکا مثل اسرائیل، اردن و مصر هم متمرکز است.
همه یادشان هست که امپراتوری بریتانیا بعد از جنگ جهانی دوم چطور از خاورمیانه بیرون رفت (و البته نفوذ خود را به شکلهای دیگر حفظ کرد). آمریکا هم بعد از جنگهای پرهزینه و پرتلفات عراق و افغانستان خود را در شرایطی یافت که تضاد منافع در آن مشاهده میشد. آمریکا به اندازه سابق به منابع انرژی خاورمیانه وابسته نیست چون نفت شیل خودش را دارد اما در عین حال نمیخواهد موقعیت خودش در خاورمیانه را هم از دست بدهد. از سوی دیگر، خاورمیانه هم دیگر از لحاظ استراتژیک دارای اهمیت بسیار زیاد سابق نیست و پای آبهای مهم دیگری هم به میان آمده. سیاستهای چین در گسترش نفوذش در دریای جنوبی چین برای آمریکا و متحدانش در شرق آسیا ناخوشایند است و آنجا رقابت عظیم نظامی شکل گرفته است. آمریکا به تجهیزات پیشرفته نیروی دریایی چین در دریای جنوبی چین واکنش شدیدی نشان داده و آن را تهدیدی علیه خودش میداند. با این اوصاف، به نظر میرسد که امنیت مناطقی مثل خاورمیانه و منابع انرژی آن هم در آینده از رقابت نظامی و اقتصادی آمریکا و چین در مناطق دیگر دنیا تاثیر بپذیرد.
بسیاری از کارشناسان معتقدند که رویکردهای پراگماتیک جدید به صنعتیشدن و سرمایهگذاری در حوزههایی غیر از نفت و گاز، کلید اصلی بهدستآوردن نفوذ بیشتر در خاورمیانه برای هریک از این دو قدرت باشد. این کلید قطعا به ابزاری سیاسی در دست آنها تبدیل خواهد شد و در این فاصله، منابع هیدروکربنی که در دهههای اخیر سرنوشت خاورمیانه را شکل دادهاند احتمالا از عرصه خارج خواهند شد و انرژیهای تجدیدپذیر، تکنولوژی اطلاعات، هوش مصنوعی، روبوتیکز و حوزههای مشابه به حوزههای نفوذ آینده در خاورمیانه بدل خواهند شد. آمریکا هنوز این عرصه را به چین واگذار نکرده، اما سرعت پیشرفت چین در این حوزهها آنقدر بالا بوده که آمریکا را نگران کند. آمریکا برای آنکه در آینده از بازیهای قدرت در خاورمیانه جا نماند، کار دشواری در پیش دارد.