رشد این روزهای بازار سرمایه را می توان با در نظر گرفتن دو عامل تحلیل کرد. عامل اول افزایش قابلتوجه قیمت ارز در بازار است. پیامد این افزایش قیمت سودآوری شرکتهایی است که محصول آنها بر مبنای ارز قیمتگذاری میشود یا محصولات را صادر میکنند و به دنبال این ارزش جایگزینی ریالی این شرکتها هم افزایش پیدا میکند.
عامل دوم رشد قابلتوجه شاخص کل بازار سرمایه هم مرتبط با موضوع ارز است. شایعه اعلام سیاستهای ارزی جدید دولت واکنش مثبت شاخص کل را در پی داشته است. بستههای مختلف سیاستی حاوی سناریوهایی است که اگر هرکدام اتفاق بیفتد با فرض ثبات سیاسی به بهبود احتمالی بازار سرمایه منجر میشود.
اکنون با دو سناریو روبهرو هستیم. در سناریو اول تغییر مبنای ارز پایه رخ میدهد یعنی ارز پایه از 4 هزار و خردهای به حدود 5 هزار و خردهای میرسد. این باعث میشود بخشی از درآمد ناشی از فروش محصولات با این نرخ تسعیر شود و بخشی هم در بازار توافقی با نرخهای نزدیک به 7 هزار و 500 تومان به فروش برسد. در این سناریو افزایش درآمد انتظاری بنگاهها را مشاهده میکنیم. در سناریوی دوم، کل ارز ناشی از فروش محصولات صادراتی در بازار توافقی با نرخ بالاتر از 6 هزار تومان مورد معامله قرار میگیرد و در اینجا هم افزایش درآمد انتظاری بنگاهها را میبینیم.
با توجه به این سناریوها میتوان رشد بلندمدت بازار سرمایه را پیشبینی کرد هرچند دو شرط برای تداوم رشد لازم است. شرط اول ثبات سیاسی است و شرط دوم افزایش قدرت خرید در بازار داخلی است. با فرض اینکه قیمت محصولات افزایش پیدا کند، اگر نتوانیم محصول را در بازار داخل و خارج به فروش برسانیم، پیشبینیهای مبتنی بر سودآوری دچار ابهام میشود. برای فروش محصول در داخل به افزایش قدرت خرید مردم نیاز داریم. اگر بسته سیاست ارزی دولت منجر به توانمندی سازی و افزایش قدرت خرید مردم نشود، هرچند قیمت محصولات بالاتر میرود اما حجم فروش کاهش پیدا میکند. اینها نکاتی که سرمایهگذاران باید در تصمیمگیری برای افزایش سرمایه یا خرید سهم در بورس به آن توجه کنند و بیمهابا نسبت به سرمایهگذاری اقدام نکنند.