ایستانیوز:کارتهای اعتباری یک حلقه از زنجیرهای است که در پایان به رونق تولید کمک میکند. علتهای مختلفی برای عدم حضور پررنگ کارتهای اعتباری در ایران وجود دارد اما چه زمانی سیستم اعتبار و فروش درآمد آینده به نفع تولید داخل حرکت میکند؟ علیاصغر سعیدی جامعهشناس اقتصادی در گفتوگو با «آیندهنگر» به این سوال پاسخ میدهد. به گفته سعیدی بیش از سه عامل باعث شده شرکتهای چندمنظوره صادرکننده کارتهای اعتباری در ایران فعالیت نکنند و نهادهای مالی ایران هم کمتر کارت اعتباری صادر کنند.
*کارتهای اعتباری که با در نظر گرفتن پشتوانه مالی افراد در سیستمهای بانکی دیگر کشورها صادر میشود، در ایران کمتر شناخته شده است. علت عدم فراگیری این ابزار مالی در ایران چیست؟
جالب است بدانید که حتی بعضی صاحبان کسبوکار شناختی از کارتهای اعتباری ندارند. سقف اعتبار این کارتها براساس گردش مالی تغییر میکند و به این ترتیب میزان و نوع اعتبار را کم و زیاد میکنند. برای مثال صاحبان کسبوکارهای بزرگی که از امریکن اکسپرس کارت اعتباری دریافت کنند، تا مبلغ یک میلیون دلار اعتبار دارند یعنی صاحب این کارت میتواند با این اعتبار به یک گالری نقاشی برود و بدون پرداخت پول نقد یا بدون اینکه پولی در حسابش داشته باشد، یک اثر هنری گرانقیمت را خریداری کند. در ایران البته کارت اعتباری فراگیر نیست که آن هم علتهایی دارد.
یکی از علتهای این مسئله عدم ارتباط بانکی و مالی ایران با دنیاست. متاسفانه ارتباط بانکی ما با دنیا قطع است و هیچ نهاد بینالمللی را نمیبینید که یک نهاد مالی یا بانک را در ایران شناسایی کند و آن بانک یا نهاد به عنوان نماینده برای مثال ویزاکارت یا دیگر شرکتهای فعال در این زمینه برای شرکتهای مختلف کارت اعتباری صادر کند.
علت دوم، عدم وجود نهاد مستقل مالی در ایران است. اگر فرض کنیم که هیچ مشکل سیاسی در برقراری ارتباط بانکی و مالی با بانکهای خارجی برای نهادهای مالی در ایران وجود ندارد، این نهادها برای انتخاب همکار و نماینده به منظور صدور کارت اعتباری در ایران با نهادهای مستقل مالی است که ارتباط میگیرند. بانکهای دولتی یا نهادهای مالی دولتی برای این شرکتهای چندمنظوره جذاب نیست. اینجا مسئله حسابرسی است. ممکن است بانکهای دولتی هم حسابرسی کنند اما نهاد مستقل مالی براساس اطلاعات مشتری برای او حساب باز میکند. حسابرسی نهادها مشخص میکند گذشته مالی فرد چیست و حساب و کتاب او چگونه است و این حساب و کتاب مثبت است، حداقل میزان پرداختی که انجام شده چقدر است. البته یک نکته هم در پرانتز بگویم که این نهادها بلافاصله پس از خرید، مشتری را ملزم را به پرداخت نمیکنند و بیشتر آنها دوست دارند افراد بیشتر در قرض باشند برای همین حداقل مبلغ را در بازپرداخت منظم بدهیهایشان در کارتهای اعتباری در نظر میگیرند. متاسفانه چنین نهاد مستقل مالیای در ایران نیست. بانک مرکزی هم نهادی به اسم اداره نظارت بر اعتبارات بانکی راهاندازی کرده است که به بانکها اطلاع میدهد که هر فردی به چه میزان و چند بار وام بانکی دریافت کرده اما هیچ حسابرسیای بر گردش مالی افراد و تعیین اعتبار آنها براساس این مسئله وجود ندارد. به نظر من این دو عامل بسیار مهمی است که چرا کارتهای اعتباری به کشور وارد نشده است.
عامل سوم اطلاعاتی است که یک نهاد مستقل مالی میتواند از افراد بگیرد و البته بهروز بودن اطلاعات هم مهم است. یک موسسه مالی مستقل این اقتدار را دارد که از سازمانهای مختلف اطلاعات را دریافت کند و بررسی کند و موقعیت فردی را که کارت اعتباری برای او صادر کرده براساس اطلاعات جدید بهروز کند. این بررسی متفاوت از بررسیای است که به هنگام درخواست کارت اعتباری از سوی مشتری و تعیین میزان اعتبار انجام میشود. فقدان این عامل هم در عدم ورود شرکتهای معتبر صادرکننده کارت اعتباری به ایران مهم است.
*یک نکته که در مورد شرکتهای صادرکننده کارتهای اعتباری وجود دارد و به آن اشاره کردید، تمایل بیشتر این شرکتها به مقروض نگه داشتن مشتری است. این نگرانی همیشه در ایران تبلیغ شده که سیستم خرید براساس اعتبار آینده میتواند دارایی افراد را برای مدتهای طولانی به مالکیت غیر درآورد، مسئلهای که در ایران کمتر پذیرفته شده است. با توجه به ساختار اقتصاد ایران و نظریات حاکم بر آن فکر میکنید صدور کارت اعتباری تا چه اندازه مورد پذیرش قرار بگیرد؟ این نکته برای جامعه کاسبان و تولید ایرانی تا چه اندازه پذیرفتنی است که با فروش درآمد آینده مشتریاش سر کند درحالیکه همیشه این اعتبارات برای طرف فروشنده یا بهتر بگوییم تولیدکننده در نظر گرفته میشده است؟
ببینید، مقدار تسهیلاتی که برای مصرفکنندگان در این کارتها در نظر میگیرند اهمیت دارد. در گذشته جامعه ایران بیشتر تولیدی بود و بحث صنعتی شدن هم مطرح شده بود برای همین اعتبارات بیشتر به سمت تولیدکننده میرفت. این بحث همیشه بود که تولیدکننده باید با اعتبارات بانکهای تخصصی یعنی بانکهای خاص صنعت، معدن، تجارت و هر حوزه ای که او در آن کار میکرد و به هر نحو ممکن جلو برود. درواقع در یک دوره سوبسید اعتباراتی به تولیدکننده میدانند تا برنامههای توسعهای را جلو ببرند و البته تولیدکننده هم نمیتوانست بدون اعتبارات و به تنهایی تا جایی تولید کند که دولت به توسعه اقتصادی مورد نظر با رشد بالا برسد و جلو برود. جامعه اقتصادی ایران بیش از پنج دهه است که تغییر کرده است. در آن زمان جامعه تولیدی بود اما امروز در یک جامعه مصرفی زندگی میکنیم. امروز استفاده از کارتهای نقدی که از طریق دستگاههای خودپرداز و کارتخوانها پول را به گردش درمیآورند اقدامی برای تسهیل خرید و کمکی به خریدار است. هرچند در سیستم اعتباری آینده فرد را میخرید اما این فروش آینده یا خرید آینده توسط تولیدکننده یا موسسات مالی به گردش اقتصادی آنها کمک میکند. بالاخره کارخانهها احتیاج دارند که مصرفکنندگان کالایشان را بخرند و این مصرفکنندگان اکنون توان خرید ندارند پس باید به کسانی که گذشته خوب مالی دارند اعتبار خرید داد. با همین رویکرد برای کارمندان شرکتهای کوچک و بزرگ اعتبار قایل شدند و پس از شکلگیری موسسات مالی گذشته طولانیتر افراد در اینباره دیده شد و براساس آن گذشته اعتبارات مورد نظر تخصیص داده شد. برای مثال از نظر یک موسسه مالی مستقل افرادی که به عنوان کارمندان دولت فعالیت میکنند ثبات مالی و شغلی دارند پس میتوان با اطمینان بیشتر برای آنها اعتبار در نظر گرفت چراکه در آینده توان بازپرداخت دارند. این افراد میتوانند در مدت مشخص و البته با سود که به نفع موسسات مالی است اعتبار در نظر گرفتهشده را بازگردانند.
نکته دیگر پرداخت اقساطی است که باز هم به تولید کشور کمک میکند. البته اگر این پرداخت اقساطی با این سیاست حاکمیتها به اجرا دربیاید که مردم از اعتبار تخصیص دادهشده برای خرید کالای بادوام داخلی استفاده میکنند و خرید کالای وارداتی و یا کالای قاچاق توسط این اعتبار یک شکست است. حرکت سیستم اعتبار با خرید کالای خارجی به نفع تولید نیست بلکه چرخ کارخانههای دیگر کشورها را به گردش درمیآورد. اگر تولید کار خودش را انجام دهد یعنی کالای باکیفیت بسازد، خدمات پس از فروش دائر کند و مشتریمدار باشد، صدور کارت اعتباری برای خرید کالای بادوام داخلی راهی موثر برای تقویت سیستم اقتصادی و حمایت از تولید است. در سیستمهای مالی مختلف برای اینکه در دوره رکود قدرت خرید مردم محدود نشود، میزان اعتبار افراد را در کارتهای اعتباری افزایش میدهند تا مردم را به خرید بیشتر دلگرم کنند و هم به تولید کمک کنند. البته این اقدام هم با بررسی گزارش وضعیت مالی فرد انجام میشود.
*در ایران طرح کارت اعتباری برای خرید کالای ایرانی با روی کار آمدن دولت یازدهم مطرح شد. تقریبا بحث از سال 94 جدیتر شد اما در عمل به جایی نرسیدیم. اول قرار بود این اعتبارات برای خرید کالای بادوام ایرانی مثل لوازم خانگی استفاده شود بعد دایره خرید به لوازم خارجی هم کشیده شد و در پایان به جایی نرسید. چرا این طرح شکست خورد؟
یک جمله کلیشهای وجود دارد که البته به نظر من با وجود کلیشه شدن هنوز هم مهم است و گفتن آن بهجاست. این جمله این است: «محصولات داخلی کیفیت ندارد.» فرد با دریافت کارت اعتباری درآمد آیندهاش را میفروشد و میخواهد در مقابل این خیلی چیزها به دست بیاورد. یک کالا چند ارزش دارد که یکی از آن ارزشها مبادله است. بزرگانی مثل مارکس هم البته ارزش هر کالا را به نیروی کار کارگری که در آن به کار رفته هم میدانند اما گذشته از ارزش مبادله که در بازار معنی پیدا میکند، هر کالا ارزش دیگری هم دارد که آن ارزش مصرف است. چنان مهر فرهنگی به پیشانی برخی کالاها میخورد که انگار عضوی از خانواده فرض میشوند. این کالاها مثل بچه ناقصالخلقه وارد خانواده نمیشوند که پس از مدتی همه با کمال ناراحتی بپذیرند که ماندنی نیست و از دسته رفته است. متاسفانه کالای داخلی به کیفیتی تولید نمیشود که بهجای این بچه ناقصالخلقه یک مهمان برای خانواده باشد آن هم به مدت طولانی. امروز کالای بادوام تبدیل به بخشی از خانواده میشود. مردم با تلویزیون، یخچال و خودرویشان زندگی میکنند و آن را عضوی از خودشان میدانند.
نکته دوم، عدم انباشت در کارخانههای داخلی است. به دلایل مختلف از جمله تثبیت نشدن بخش خصوصی و مالکیت خصوصی، کارخانهها امیدی به انباشت و تولید کالای باکیفیت ندارند. کالایی با کیفیت تولید میشود که تولیدکننده آن چشماندازی بلندمدت داشته باشد. به طور معمول این چشمانداز بین تولیدکنندگان ایرانی وجود ندارد تا با انباشت مقدمات کیفیت کالا را بالا ببرند چراکه معلوم نیست در آینده خودشان صاحب اموالشان باشند. در حافظه تاریخی تولید ایران همیشه مسائلی مثل مصادره و ملی شدن وجود دارد که به تولیدکننده هشدار میدهد ثروت حد و حدودی دارد. این مسئله به طور مستقیم بر کیفیت کالا اثر میگذارد که البته کمتر به آن توجه میشود. تولیدکنندهای ارتباط پایدار با مصرفکننده برقرار میکند که خودش هم پایدار باشد. کسی که پایدار نباشد نمی تواند کالای پایدار درست کند.
به مثال کارخانه ارج نگاه کنید که در یک دوره محصولات باکیفیت خانگی تولید میکرد. با وجود گذشت 10 سال از فوت برادر بزرگ دیگر برادران در همان کارخانه راه او را ادامه میدهند و مدتها برای تولید و تنوع بیشتر و کیفیت بالاتر آن میدوند. این نشان میدهد که آنها در چشماندازشان خود را پایدار میدیدند. تولیدکننده باید احساس امنیت کند تا بتواند کارخانهاش را گسترش دهد، شغلهای جدید ایجاد کند، تکنولوژی بیاورد. همه این عوامل رابطهای را میسازد که براساس آن فرد جنس خارجی نمیخرد و سراغ جنس داخلی میرود.
*در مورد صدور کارتهای اعتباری خرید ایرانی در ظاهر عدم تامین منابع مالی مهمترین علت بود.
به نظر من کار بانک مرکزی خیلی شتابزده بود. مصرفکننده را نمیتوان وادار کرد به هر قیمتی یک کالای خاص را بخرد. حتی اگر پول مجانی به او بدهید وادار کردن اثری ندارد دیگر چه برسد به اعتبار. اعتبار فروش درآمد آینده است و کسی که از طریق اعتبار خرید میکند جنس برتر را میخواهد و کمتر سراغ جنس کمکیفیت میرود چون باید بهره بدهد.
نکته مهم دیگر نیاز است. ممکن است زمانی اعتبار را فراهم کنید و مشتری را ترغیب یا وادار به خرید کالایی کنید اما به دلیل عدم نیاز اتفاقی نیفتد. هرچند این نیاز رفتهرفته بیشتر با کالای خارجی تامین میشود چراکه این کالاها بیشتر نمایشدهنده ثروت است و داشتن آن تظاهر بیشتر به ثروتمندی است. در کالای داخلی این تظاهر به ثروتمندی وجود ندارد حتی اگر پول زیادی بابت آن بپردازید./آینده نگر