ایستانیوز:وضعیت برخی از ابرچالشها به جایی رسیده که اگر به خوبی درمان نشوند در آینده کار را سخت خواهند کرد. مثلا ابرچالش بدهیهای دولت که به حدود ۷۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده، اگر در شرایط فعلی با درمانهای سطحی و ساده مدیریت نشود در آینده، نیازمند جراحی عمیق خواهد بود.
وضعیت اقتصاد ایران بحرانی است یا بحرانی خواندن آن سیاهنمایی است؟ پاسخ به این سوال و سوالاتی از این دست که نگاهشان به اقتصاد مانند نگاه به شیئی معلومالحال و دوبعدی است نه سخت، که تقریبا ناممکن است. در حقیقت برای تحلیل اقتصاد یک کشور، اگر بخواهیم تصویر درستی از آن به دست بدهیم، باید حوزههای مختلف این اقتصاد را از هم جدا و هر حوزه را با شرایط خاص آن حوزه و البته به صورت کارشناسی تحلیل کنیم تا با جمعبندی همه نتایج بتوانیم تصویر درست و نسبتا جامعی از کل آن اقتصاد ارائه دهیم.
ذات اقتصاد به گونهای است که نمیتوان برای آن حکم کلی صادر کرد. اقتصاد یک کشور را میتوان به یک انسان بیمار تشبیه کرد که برخی میگویند حالش خوب نیست و برخی هم اعتقاد دارند که رو به بهبود است اما تشخیص درست حال این بیمار منوط به بررسیهای تخصصی پزشکانی است که همه اعضای بیمار را بررسی و حکم نهایی درباره وضعیت بیمار و درمانهای مفید را برای بهبود او صادر کنند. در حقیقت اینکه بیماری یک انسان مربوط به کدام قسمت بدن باشد و همچنین میزان پیشرفت این بیماری و تبعاتی که میتواند برای سایر اعضای بدن بیمار و زندگی او داشته باشد، میتواند توصیف متخصصان از وضعیت بیمار و نسخهای را که برای بهبود او میپیچند با تغییرات جدی همراه کند.
البته تحلیل یک اقتصاد، حتی اگر آن را به انسان تشبیه کنیم باز هم از تحلیل وضعیت انسان سختتر است. با وجود این، تحلیل حوزه به حوزه کمک میکند تا تحلیل جامعتر و درستتری از وضعیت کل اقتصاد داشته باشیم.
با توضیحاتی که داده شد، اگر بخواهیم وضعیت اقتصاد ایران را توصیف کنیم، توجه به این نکته ضروری است که این اقتصاد با چندین ابرچالش مواجه است که اگر نتوانیم به درستی آنها را تحلیل و رفع کنیم، در آینده میتوانند وضعیت حوزههای مختلف را به هم بریزند و چالشهای جدی ایجاد کنند. چالشهایی که در نهایت قادرند نارضایتی عمومی و تبعات غیراقتصادی به همراه بیاورند.
بر این اساس اگر ابرچالشهای اقتصاد ایران در حوزههای بانک، صندوقهای بازنشستگی، تشدید نابرابری و فقر، بیکاری جوانان تحصیلکرده، آب، محیط زیست و ریزگردها، بدهی و کسری بودجه دولت و ضعف حکمرانی سامان نیابد یا جلوی شدت آنها گرفته نشود، این ابرچالشها وارد فاز بحرانی میشوند و میتوانند چالشهای متعددی در حوزههای اقتصادی، سیاسی، امنیتی و اجتماعی ایجاد کنند. در شرایط فعلی برخی از این ابرچالشها قابل درمان هستند، برخی نیاز به جراحیهای عمیق و اصلاحات نهادی سخت دارند و برخی هم کارشان به جایی رسیده که احتمالا دیگر نمیتوانیم برای رفع آنها کاری کنیم و مجبور به مدارا با آنها یا تحمل آسیبهای آنها هستیم. مثلا وضعیت ابرچالش بیکاری جوانان تحصیلکرده به جایی رسیده که دیگر نمیتوانیم آن را با ایجاد شغل متناسب با تخصص برطرف کنیم؛ چراکه بخشی از دهه شصتیهای معروف به شکم جمعیتی، به دهه چهارم زندگی خود وارد شدهاند و وضعیت اقتصاد نیز به گونهای است که نمیتوانند به شغل متناسب با تخصص خود دست پیدا کنند.
از سوی دیگر وضعیت برخی از ابرچالشها به جایی رسیده که اگر به خوبی درمان نشوند در آینده کار را سخت خواهند کرد. مثلا ابرچالش بدهیهای دولت که به حدود 700 هزار میلیارد تومان رسیده، اگر در شرایط فعلی با درمانهای سطحی و ساده مدیریت نشود در آینده، نیازمند جراحی عمیق خواهد بود.
در حوزه نظام بانکی اما، واقعیت این است که ما نیازمند انجام جراحی عمیق هستیم در حالی که شاید 10 سال پیش میتوانستیم با درمانهای سرپایی این ابرچالش را اصلاح کنیم. همچنین در حوزه صندوقهای بازنشستگی با ابرچالشی مواجه هستیم که رفع آن جراحی عمیق میطلبد و اگر دیر بجنبیم مانند ابرچالش اشتغال دهه شصتیها غیرقابل حل میشود و راهی برای رفع آن باقی نمیماند. از همین دست، ابرچالشهای آب، محیط زیست و ریزگردها نیز نیازمند انجام جراحی عمیق هستند و اگر تاخیر کنیم، امکان درمان در این حوزهها را نیز از دست خواهیم داد.
مسئله مهم دیگری که در تحلیل اقتصاد ایران با آن مواجه هستیم این است که در اقتصاد ایران هنوز شفافیت کامل آمار و اطلاعات وجود ندارد. از این رو حتی با انجام تحلیلهای کارشناسی، به یقین نمیتوان گفت عمق فاجعه اقتصاد چقدر است. مثلا هنوز کسی نمیداند ابرچالش یا بحران بانکهای کشور تا چه حد شدید است چراکه دستکاری ترازنامه و صورت سود و زیان بانکها مانع آن میشود که تحلیلگران اطلاعات دقیق و کاملی درباره وضعیت بانکها کسب کنند و در این وضعیت برخی با اغراق از بحران بانکها صحبت میکنند و در مقابل برخی با اغماض اما هیچکدام قادر نیستند واقعیت را بیان کنند.
از سوی دیگر آمارهایی نیز که از شاخصهای کلان اقتصادی منتشر میشوند و اغلب وضعیت اقتصاد را رو به بهبود نشان میدهند چندان نمیتوانند ملاک قضاوت درباره وضعیت اقتصاد باشند و اگر هرکدام از این شاخصها را به خوبی تحلیل نکنیم، احتمالا در جمعبندی خود دچار انحراف میشویم. مثلا اگر آمارها میگویند که رشد اقتصادی در سال 96 حدود 4.4 درصد است باید بدانیم که این میزان رشد ماحصل فعالیت در چه حوزههایی بوده، آیا پایدار است یا موقتی، واقعی است یا کاذب و اشتغالزاست یا نه. در این مورد، وقتی رشد 4.4 درصدی را میشکافیم متوجه میشویم که بخش عمدهای از آن مربوط به فعالیت در حوزه خدمات بوده و در زیرگروه خدمات نیز بیشترین رشد به گروه واسطهگریهای مالی، بدهبستانهای اوراق بدهی و فعالیتهای گاه سفتهبازانه در این حوزه مربوط بوده است. همچنین بررسی رشد اقتصادی 12.5 درصدی در سال 95 نشان میدهد که 9 درصد از این رشد ناشی از رشد بخش نفت و مرهون افزایش صادرات نفت خام بوده است. همچنین است که وقتی کیفیت نرخ تورم حاصل از بررسی تحولات قیمتی یک سبد با 330 قلم کالا را میشکافیم مشخص میشود که گرچه نرخ تورم، تکرقمی شده اما واقعا اقلام ضروری و اساسی در سبد مصرفی مردم کل این 330 قلم کالا نیست بلکه تعداد محدودتری از آنهاست که تورم سنگینتری دارند و مردم نیز این تورم را بیشتر احساس میکنند؛ پس وقتی از نرخ تورم تکرقمی صحبت میشود، بسیاری آن را قبول ندارند.
خلاصه کلام اینکه به واسطه کاستیهای موجود، قادر نیستیم اسکن دقیقی از وضعیت اقتصاد داشته باشیم و هیچکسی نمیتواند تصور دقیق و شفافی از اقتصاد کشور به دست دهد؛ اما شواهد کلی حاکی از این است که ابرچالشها به وضعیتی رسیدهاند که نیازمند درمان هستند و در مورد برخی از آنها، اگر سریعا دستبهکار درمانهای سطحی نشویم، اوضاع وخیم میشود و چندی دیگر باید به درمانهای سخت تن بدهیم./ آینده نگر