مرحله ارسال پاکت نامه و بازگرداندن آن ازسوی شما و تأیید آدرس، دو یا سه روز کار شما را عقب میاندازد و اساسا بانکداری الکترونیک را فرسنگها از هدف اصلیاش دور میکند. مرحله بعد فرمهای متعددی است که موضوعات مختلفی را پشتیبانی میکند و آنچنان درهموبرهم و پیچیده است و با رسمالخط ریز نوشته شده است که یک جوان باسواد و مسلط هم نمیتواند بهدرستی از آن سر در بیاورد. همین موضوع باعث
میشود که کارمند پشت باجه بانک از آن فرمهای مفصل چند قسمت مشخص را با دست نشان داده و شما پر میکنید و چند جای مشخص را نشان داده و شما امضا میکنید و اساسا نه آن متنها و تعهدات احتمالی مشخص است و نه امکان سردرآوردن از آنها وجود دارد که بیشتر کارمندان بانک به سادگی میگویند بقیهاش مهم نیست! بعد از گرفتن وجه نقد از عابربانک، باید برای واریز وجه به حساب، فیش نقدی پر شود؛ تا زمانی که حساب باز نشده است اساسا معنی این فیش نقدی مغشوش است، ولی بههرحال این هم دو فرم و قسمتهای مختلف ورود اطلاعات و امضاهای گوناگون دارد. مرحله بعد، انتخاب وضعیت حساب بانکی شماست که ازسوی مسئول خدمات بانکی پرسیده میشود که مثلا حساب شما مشمول سود باشد یا در گروه جایزه و قرعهکشی قرار بگیرد که اگر توضیح مسئول بانک را بتوان درست متوجه شد، بعد از انتخاب، برای درخواست یکی از آن وضعیتها، دوباره فرمهای جدید و اطلاعات تکراری و امضاهایی لازم است. اگر شما به شماره شبای حساب و خدمات اساماس و همراهبانک نیاز داشته باشید، دوباره فرمهای دیگر و امضاهای دیگر باید تکمیل شوند. از همه حیرتآورتر اینکه اگر بخواهید حساب بانکی را مجهز به دستهچک کنید همه این مراحل از ابتدا و با نام حساب دیگری انجام میپذیرد و هیچکدام از فرمها و اطلاعات پرشده در همین شعبه معتبر نیست، چه برسد به شعبههای دیگر! در ادامه فیش واریز نقدی را به افتتاحکننده حساب میدهند که منطقا ارزشی ندارد و میتوان آن را دور انداخت! اما شما نمیدانی که شماره شبا و یک کد دیگر روی آن نوشته شده است و باید از روی آن برای متصدی باجه بخوانید و او آن را در جایی وارد کند و باید خود شما هم یادداشت کنید و بعد از آن میتوانید آن کاغذ را دور بیندازید. البته آن کد شبا در گوشهای گم و آنچنان بیرنگ و لعاب نوشته شده است که با چشم غیرمسلح و ناآشنا چندان خواندنی نیست، بماند که شماره شبا یک عبارت 26کاراکتری است که در میانه آن تعداد زیادی صفر کنار هم نوشته شده که احتمال پرهیز از خطای شمارش صفرها و نوشتن صحیح آنها تقریبا محال است. بعد از طی تمام این مراحل، متصدی باجه اقدام به صدور عابربانک شما میکند و در این فاصله دفتر بزرگ قدیمی را میآورد و از شما میخواهد در یک جدول ریز، اسمتان را بنویسید و امضا کنید که عابربانک را دریافت کردید، در صورتی که هنوز دریافت هم نکردید! نکته دیگر این است که شما در آن فهرست اگر هرچیزی بنویسی و جای امضا شکلکی هم بکشی، مشکلی پیش نمیآید. (مجرب است!) در مرحله آخر هم باید هر دو طرف یک برگه از وسط نصفشده را امضا کنید که بنده آخرش هم متوجه نشدم بعد از حدود 20 امضا، این دو امضای پشت و روی یک کاغذپاره به معنای واقعی کلمه چه حکمتی داشت؟! مدعای اصلی نگارنده و این یادداشت در واقع عنایت به اتفاقات عجیبوغریبی است که در این مسیر میافتد و بسیاری از آنها اصلا معنایی ندارد و بسیاری دیگر قابل بهینهسازی است و تعدادی دیگر باید اصلاح شود. مثلا شما با هیچ منطقی نباید هفت فرم تکراری را پر کنی که میتوانی همهشان را غلط بنویسی و هیچ اتفاقی هم نیفتد. پس اساسا میتوان فکری به حال این فرایندها کرد. یا وقتی کسی قصد افتتاح حساب یا واریز پول دارد، نباید این حجم از راستیآزمایی اطلاعات را طی کند و این مراحل میتواند به زمانهای دیگر و بنا به شرایط استفاده از حساب برگردد. نکته بسیار مهم این است که وقتی جایی و اطلاعاتی را بانک از شما دریافت کرد و به رسمیت شناخت، میتواند در جاهای دیگر هم به رسمیت بشناسد و حتی بانکهای دیگر میتوانند آن را به رسمیت بشناسند. مثلا کسی که در یک بانک حساب دارد قاعدتا هیچکدام از این فرمها را نباید پر کند و یک وبسرویس از بانک صاحب حساب، برای افتتاح حساب جدید کافی است. این خدمت اساسا هزینه چندانی ندارد و هزینه کاغذهای مصرفشده میتواند به بانک خدمتدهنده تقدیم شود و حتی این رقم اندک را مشتریان بانک با کمال میل خواهند پرداخت. یا وقتی کسی کدملی دارد، یعنی نام دارد، نام خانوادگی دارد، شماره شناسنامه دارد، نام پدر و محل صدور را هم دارد و اساسا هیچ دلیلی برای پرکردن اطلاعات دیگر وجود ندارد. امضاهای مختلف و متعدد هم وجهی ندارد و دستکم میتواند به انتهای تمام فرایندها منتقل شده و همه با یک امضا حل شود. حال آنکه این امضا هم ارزش حقوقی ندارد و اگر شما این امضا را متفاوت انجام دهی، مشکلی پیش نخواهد آمد. از چند کارمند بانک پرسیدم که این فرمها به چه کار میآید، به صراحت گفتند در موضوع افتتاح حساب شخصی جاری بدون دستهچک هیچ ارزشی ندارد و بسیاری از اطلاعات واردشده در فرمها در هیچ زمانی مورد استفاده قرار نمیگیرد و اساسا به همین دلیل است که هیچکدام راستیآزمایی نمیشود. تجربه شتابان و موفق فینتکها، یعنی فناوریهای خلاقانه مالی و بانکی که توسط بخش خصوصی بین شبکه بانکی و مردم قرار گرفته، نکتههای ارزشمندی را در موضوع خدمات بانکی گوشزد میکند. اولا اینکه هر کجا شبکه بانکی اطلاعات پایه و اجازه فعالیت به بخش خصوصی بدهد، بخش خصوصی با خلاقیت خود، محصولی دارای ارزشافزوده طراحی کرده و با سرمایهگذاری قابل قبول، خدماتی ارائه میدهد و هزینهاش را به راحتی از مردم دریافت میکند. ثانیا هر جا دولت و در اینجا نهاد تنظیمگر یعنی بانک مرکزی، در تحمیل فرایندها نقشی ندارند و اجازه فعالیت به بخش خصوصی میدهند، بخش خصوصی با بهسازی فرایندها بسیاری از مسیرهای اخذ خدمت را کوتاه کرده و خدمات غیرحضوری و غالبا موبایلی خوبی به جامعه ارائه میدهند. ثالثا هر جا که بار فعالیتها به دوش مردم نیست و در داخل ادمینستریشن بانکی و دولتی انجام میشود، مسئولان به فکر بهسازی و حذف موارد غیرلازم میافتند. یقینا اگر این حجم از فرمها و امضاها و واردکردن اطلاعات به جای مردم پشت باجه بر دوش کارمندان بانک بود، به صورت منطقی و طبیعی، بسیاری از فرایندهای غیرلازم و بیمعنایی که در یادداشت طرح شد، به سمت حذفشدن و بهینهشدن پیش میرفت و بسیاری از دیتاها و اطلاعات با همکاری و ارتباط اطلاعاتی و تجارت دادهها بین ارکان جامعه انجام میشد و حجم، زمان و هزینه فرایندها بسیار کاهش پیدا میکرد. بهعنوان نتیجهگیری میتوان لزوم وجود رگتکها و شرکتهایی که خدمات احراز هویت و هویت مجازی و راستیآزمایی اطلاعات و گارانتی اطلاعات را ارائه میدهند مطرح کرد و بهعنوان یک سیاست خلاقانه میتوان جابهجاکردن خودکارها از جلوی باجه و نزد مردم به پشت باجه و نزد کارمند بانک را پیشنهاد کرد. بدیهی است که بانکها به سرعت به فکر ساماندهی، راستیآزمایی، ثبت، بهرسمیتشناختن و استفاده از دادهها و اطلاعاتی که در فرایندهای بانکی به دست آوردهاند، خواهند افتاد.