ایستانیوز:سال ۱۳۱۶ بود که اولین بارقههای برنامهریزی با توجه به پیشرفت عمرانی در کشور پدید آمد؛ همان زمان عصر اصلاحات میجی در ژاپن و عصر اصلاحات کمال آتاتورک در ترکیه شروع شده بود.
سیزدهم بهمنماه همایش روز جهانی تالابها در رامسر برگزار شد؛ عیسی کلانتری رئیس سازمان حفاظت محیط زیست سخنران اصلی این مراسم بود. او در این نشست در میان فعالان محیط زیست گفت: «تمامی تالابهای ثبتشده ایران یا محو شدهاند یا در حال نابودی هستند. تالابهای هامون، جازموریان، پریشان و بختگان مردند و شادگان، هورالعظیم، میانکاله و ارومیه نیمهجان هستند. حدود ۴۰ سال پیش یک تالاب و آن هم تالاب گاوخونی در معرض تهدید قرار داشت، اما امروز بیشتر تالابهای موجود در کشور در معرض تخریب قرار گرفته و نیمهجان شدهاند.» این شرح وضعیت تالابهایی است که کلانتری در این مراسم از آن میگوید. اما در همان نشست در مواجهه با سؤال مسعود مولانا، دبیر شبکه تشکلهای مردمنهاد محیط زیست و منابع طبیعی مازندران، که پرسید: «چرا بدون ارزیابی محیط زیستی با استقرار پتروشیمی در میانکاله و انتقال آب از کاسپین به سمنان موافقت کردید؟» با لحنی تمسخرآمیز پاسخ داد: «همین شماها هستید که اجازه اشتغال به مملکت را نمیدهید!» شاید کلانتری فراموش کرده بود که در طول سخنرانی خود از مرگ تالابهای ارزشمند کشور گفت. اما چرا سیاستمدارها و سیاستگذارهای ما در حوزه محیط زیست اینگونه عمل میکنند؟ آیا آنها چهره نالان محیط زیست را میبینند و سکوت میکنند یا نمیبینند و شوی «دانای کل» را اجرا میکنند؟ شاید هم سابقه مدیریتی برخی از آنها در حوزه سازههای آبی، همچنان در سازمان محیطزیستی به یاریشان آمده باشد؛ مدیریتی که نتیجه آن، پیدایش بحران آب است نه حل بحران بیکاری.
سال 1316 بود که اولین بارقههای برنامهریزی با توجه به پیشرفت عمرانی در کشور پدید آمد؛ همان زمان عصر اصلاحات میجی در ژاپن و عصر اصلاحات کمال آتاتورک در ترکیه شروع شده بود. همان زمان رضاشاه نیز مانند بسیاری دیگر از دیکتاتورها علاقه زیادی به طرحهای عظیم عمرانی داشت. به همین دلیل در مورد اجرای طرحهای عمرانی به اعضای دولت فشار زیادی وارد میآورد. معروف است در زمان عقد قرارداد کارخانه ذوب آهن کرج با شرکت آلمانی «دماگ-کروپ» (1316) او که طبق عادت هرساله برای تماشای مسابقات اسبدوانی به ترکمنصحرا رفته بود سرلشگر جهانبانی رئیس اداره صناعت را که جزو همراهان وی بود احضار کرد و گفت تا زمان بازگشت او از سفر ترکمنصحرا باید قرارداد نهایی شود. این فرمایش همایونی (!) چالش بزرگی برای دولت به وجود آورد به طوری که طرف ایرانی از ترس شاهنشاه بدون پیشبینی محل بودجه پروژه، دولت ایران را در برابر شرکت آلمانی 23 میلیون مارک که در آن زمان پول هنگفتی بود متعهد کرد. البته این طرح به دلیل فقدان مطالعه دقیق و نقطهگذاری غلط محل احداث کارخانه هرگز به طور کامل به اجرا درنیامد. سیاستهای روزمرگی، تصمیمات شتابزده و فقدان یک استراتژی منسجم باعث شد که به زودی فکر برنامهریزی در ایران نیز شکل بگیرد. یکی از نخستین کسانی که در این مورد دست به اقدام عملی زد ابوالحسن ابتهاج، دولتمرد بنام سالهای نخست حکومت پهلوی دوم بود. وی به مدت 8 سال (1329-1321) ریاست بانک ملی ایران را که عملاً وظایف بانک مرکزی را انجام میداد برعهده داشت. او پس از آن نیز به عنوان نخستین رئیس سازمان برنامه ایران منصوب شد. تنها خوششانسی رضاشاه و آن دوره از تاریخ ایران شاید این باشد که ابتهاج چون دیگران فکر نمیکرد و داشتن برنامه را ارج مینهاد و بدان میاندیشید: «[من] معتقد بودم که کشوری مانند ایران، با امکانات مالی و نیروی انسانی محدود و احتیاجات نامحدود، باید دارای برنامه باشد. استدلال میکردم که مملکتی مانند ایران، با خصوصیاتی که به آن اشاره کردم، قادر نیست در ظرف مدت کوتاهی کلیه احتیاجات خود را تأمین کند و بنابراین باید دید مهمترین و ضروریترین کارهایی که میتوان در مدتی معین با بودجهای معین انجام داد کدام هستند.» ابتهاج ایده خود را در مورد برنامهریزی با حسین علا، رئیس وقت اداره کل تجارت در میان میگذارد (1315) و او نیز این مطلب را به رضاشاه انتقال میدهد. در عین ناباوری این دو، رضاشاه با این فکر موافقت میکند. در پی آن و به پیشنهاد اداره کل تجارت، «شورای اقتصاد» به وجود میآید. نخستین جلسه این شورا که ابوالحسن ابتهاج ریاست دبیرخانه آن را برعهده گرفت، برای تصویب اساسنامه آن در فروردین 1316 تشکیل میشود. در نتیجه فعالیت این هیئت و استخراج مشکلات و کمبودهای بر سر راه برنامهریزی در کشور از سوی آن، دولت تصمیم گرفت تا برای پیشبرد امور مربوطه در مرداد 1325 هیئتی به نام «هیات عالی برنامه» تشکیل دهد.
برنامه عمرانی اول در بهمن 1327 به تصویب مجلس رسید اما هرگز به طور کامل به اجرا درنیامد. شمار این برنامهها در کشور تا سال 1356 به شش برنامه عمرانی رسید که با وقوع انقلاب، برنامه ششم عملیاتی نشد. اما تاریخ توجه به محیط زیست با تاریخ برنامهریزی در ایران همگام نیست. توسعه در ایران با رشد اقتصادی و تولید ناخالص ملی گره خورده بود و استانداردهای محیط زیست و رعایت آن کمتر مورد توجه بود یا اصلاً مورد توجه نبود. جهان از سال 1972 همزمان با کنفرانس استکهلم به محیط زیست توجه کرد و در سال 1992 در کنفرانس ریودوژانیرو بر نقش محیط زیست در برنامههای توسعه انگشت گذاشت و تاکید کرد که مهمترین هدف آن جهت دادن به برنامههای توسعه در راستای اهداف توسعه پایدار و توجه به محیط زیست و حفاظت از منابع طبیعی است. با اینهمه اما تا امروز در ایران، برنامهها راه خود را میروند و محیط زیست به راهی دیگر رفته است. در این میان آنچه فراموش شده است اصول حفاظت از محیط زیست است که پس از سالها تلاش در برنامههای مختلف پیش و پس از انقلاب گنجانده شده، اما اجرایی نمیشود یا اجرای آن بدقواره بوده است. اما کارشناسان محیط زیست از مشکلات دیگری سخن میگویند. آنها میگویند محیط زیست در ایران نه با اراده و اعتقاد، که در رقابت با کشورهای توسعهیافته تأسیس شده است. برای همین هرگز در نظام مدیریتی، سازمان حفاظت محیط زیست جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است. برای همین آنچه در این سازمان مورد غفلت قرار گرفته است، اهداف توسعهای محیط زیست است و آنچه همیشه در رأس قرار گرفته است ارحجیت نگاه تکنوکراتی و پوپولیستی بر اهداف محیط زیست بوده است؛ هنوز هم صدای محیط زیست شنیده نمیشود./ آینده نگر