کاهش ارزش پول ملی ایران یک استدلال بسیار ساده دارد و آن هم وجود تورم دورقمی در اقتصاد ایران است. حداقل در سه دهه گذشته نرخ تورم در ایران دستکم حدود ٢٠ درصد بوده است و اگر بخواهیم مقایسهای کنیم تقریبا میتوان گفت ٥ درصد اقتصادهای دنیا تورم دورقمی داشتند مثل ونزوئلا و زیمبابوه.
تقریبا همه کشورهای همسایه ایران حتی عراق، تورمش پایینتر از ایران بوده است. بنابراین نمیتوانیم تضعیف پول ملی ایران را با کشورهای همسایه مقایسه کنیم. ما تورمهای دورقمی بلندمدت داشتیم اما آنها با تورمهای یک رقمی اقتصاد را هدایت کردهاند. بعد از ٢٦ سال، ایران توانست تورم خود را یک رقمی کند.
بنابراین اینکه پول ملی ایران تضعیف شده ناشی از تورم است و این نهتنها روی کاهش ارزش پول ملی ایران اثر دارد بلکه در شاخصهای نرخ سپردههای بانکی، نرخ تسهیلات بانکی، نرخ سرمایهگذاری و هدایت نقدینگی به بخش واقعی اقتصاد و خط فقر عوارض فراوانی دارد. بنابراین یکی از دلایل هدفگذاری دولت برای رسیدن به تورم یک رقمی این بود که از کاهش بیش از اندازه ارزش پول ملی ایران جلوگیری کند.
وقتی تورم وجود داشته باشد و وقتی اقتصادی تورمش ٢٠ درصد باشد و سرمایهگذار بخواهد از بانک تسهیلات بگیرد، بانک هم با نرخهای بالاتر از تورم مثلا ٢٥ درصد تسهیلات پرداخت میکند. این پول باید کارایی و بازدهی حداقل ٣٠ و ٣٥ درصد داشته باشد تا بتواند ٢٥ درصد به بانک پرداخت شود و باقی صرف دستمزد نیروی انسانی و سایر هزینهها شود.
بنابراین وقتی میانگین تورم ٢٠ درصد میشود؛ این رقم هزینه تمام شده پولی است که با آن تولیدی انجام میشود لذا این تولید لاجرم باید بازدهی بالای ٣٥ درصد داشته باشد که در هیچ اقتصاد پیشرفتهای چنین چیزی وجود ندارد چه رسد به اقتصادهایی شبیه اقتصاد ما که بهرهوری در آن بسیار پایین است.
در اقتصادهای پیشرفته و توسعهیافته وقتی میخواهند کالا و خدمات را برای فروش قیمتگذاری کنند حداکثر در حد ٣ تا زیر ٥ درصد سود محاسبه میکنند. در واقع ٥ درصد تماما هم سود نیست. بلکه قیمت هزینه تمام شده کالایی است که بیش از آن میگیرند که هزینهها را پوشش دهند.
بنابراین مهمترین عارضهای که تورم دورقمی برای ایران داشته این بوده که تولید در اقتصاد ایران توجیه ندارد. به همین دلیل است که میبینیم کالا به کشور قاچاق میشود یا کالای خارجی در بازار ایران فروش بسیار خوبی دارد. مثال بارز آن گرانی خودرو یا پوشاک و کفش است که با قیمتهای بسیار بالاتر و داشتن فاصله معنادار با کالاهای مشابه خارجی به فروش میرسد.
دلیل این اتفاق وجود تورم دورقمی در اقتصاد ایران است که این تورم دو رقمی مفهومش این است که هزینه پول در ایران بسیار گران است. امروز در دنیا وقتی میخواهند تسهیلات بدهند در حد دو، سه درصد سود دریافت میکنند اما در ایران در خوشبینانهترین حالت بالای ٢٥ درصد سود پرداخت میشود.
قیمت پول در ایران بیش از ١٠ برابر قیمت پول در کشورهای توسعهیافته است. نتیجه این میشود که تولید در اقتصاد ایران توجیه نداشته باشد و در نتیجه پول به جای تولید به بخش غیرواقعی اقتصاد وارد میشود. وقتی میگوییم پول ایران تضعیف شده نه فقط در مقابل دلار بلکه در مقابل همه ارزها ضعیف شده است.
برای رهایی از بحران کنونی دو اتفاق مهم باید انجام شود؛ یک اتفاق کوتاهمدت است و یک اتفاق بلندمدت. اول آنکه نرخ ارز باید واقعی شود. با واقعی شدن نرخ ارز تولید و صادرات غیرنفتی میشود. اما در بلندمدت باید بهرهوری در ایران افزایش یابد.
در حال حاضر بهرهوری در اقتصاد ایران ٥٦/٠ درصد و کمی بیشتر است درحالی که در برنامههای توسعه گذشته و برنامه توسعه ششم همواره پیشبینی شده یکسوم از رشد اقتصادی کشور از محل رشد بهرهوری باشد در حالی که این هدف هیچگاه محقق نشده است./ اعتماد