پایگاه خبری ایستانیوز
کد خبر: ۱۹۶۹۳۹ - تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۲/۲۰
گفت‌وگو با محمدحسین ادیب
»

تورم بالا جامعه را دوقطبی می‌کند

ایستانیوز:وقتی عرضه پول بیش از عرضه کالا باشد، اقتصاد با پول کم‌بهره مواجه می‌شود
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بازارهای مالی (ایستانیوز)،نرخ رشد اقتصادی و نرخ تورم، دو شاخصی هستندکه می‌توان گفت در همه کشورها، دغدغه اصلی دولت‌ها محسوب می‌شوند. نرخ تورم پایین، باعث ایجاد ثبات در بازار می‌شود و در سطح جامعه و اقشار مختلف مردم نیز آرامشی نسبی ایجاد می‌کند. نرخ رشد اقتصادی بالا نیز در صورتی که مستمر باشد، به شکوفایی و رونق اقتصادی منجر می‌‌شود. در کشور ما نیز این دو شاخص جزو اصلی‌ترین دل‌مشغولی‌های دولت‌ها بوده است. حال این مساله که هر دولتی تا چه حد در رشد این شاخص‌ها موفق بوده است را باید در آمار و ارقام ارائه‌شده از سوی نهادهای رسمی جست‌وجو کرد. همان‌طور که می‌دانید، زمانی که دولت یازدهم روی کار آمد، نرخ رشد اقتصادی و نرخ تورم در کشور ما از شرایط بسیار فاجعه‌آمیزی برخوردار بود. نرخ رشد اقتصادی حدود منفی هفت درصد و تورم 40 درصدی، چرخ اقتصاد کشور را از حرکت بازداشته بود. همین امر مسئولیت سنگینی را در این زمینه به روی شانه‌های دولتمردان جدید می‌گذاشت که آن‌ها نیز در عمل،مسیر را به سمتی پیش بردند که نرخ این دوشاخص به میزان معقولی رسید.
 
به گزارش ایستانیوز به نقل از قانون ، معضلی که امروز کشور با آن درگیر است، مساله رکود است که به دلیل سیاست‌های ضدتورمی ایجاد شده است و گام بعدی دولت در جهت رونق اقتصادی، باید از بین بردن رکود سرد و سنگین حاکم بر اقتصاد کشور باشد. اما مساله اصلی این است که رسیدن به شکوفایی و رونق اقتصادی علاوه بر اینکه شرایط خاص خود را می‌طلبد، به زمان زیادی نیاز دارد. متاسفانه هر چقدر که نگه داشتن چرخ اقتصاد یک کشور در مدت کم آسان است، حرکت درآوردن دوباره آن به سال‌ها زمان نیاز دارد. اینجاست که می‌فهمیم رکود ضربه جبران‌ناپذیری به اقتصاد یک کشور می‌زند. در این زمینه با «دکتر محمدحسین ادیب» اقتصاددان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ریسک به گفت‌وگو نشستیم و دیدگاه‌های وی را درباره مدت زمان لازم برای بازگشت اقتصاد کشور به رونق جویا شدیم. مشروح گفت‌وگو با این اقتصاددان را در ادامه می‌خوانید:
 
از نظر شما دغدغه اصلی در اقتصاد کشورها کدام باید باشد، رشد اقتصادی یا نرخ تورم؟
 
این مساله بستگی به وضعیت اقتصادی کشورها دارد. هر دولتی با یک پرسش اصلی مواجه است و آن این است که تمرکز اصلی دولت باید بر رشد اقتصادی باشد یا تورم . تورم هدف، در اروپا تورم دو درصدی است و از آنجا که نرخ تورم کمتر از آن است، رییس بانک مرکزی اروپا اعلام کرد هدف بانک مرکزی اروپا رشد اقتصادی نیست بلکه هدف، ایجاد تورم است.
 
این مساله در ایران به چه شکلی است؟
 
سال گذشته تورم ایران تک‌رقمی شد و دوباره در فروردین، تورم نقطه به نقطه 12.6 درصد شد. در چنین شرایطی هدف باید مهار تورم باشد.
 
دلیل آن چیست؟
 
از وقتی که موافقتنامه برجام امضا شد، کلیه تحریم‌ها برای صادرات انرژی لغو شد. اکنون صادرات نفت، میعانات گازی و فرآورده‌های نفتی از 1.5 میلیون بشکه در زمان قبل از تحریم، به 3.4 میلیون بشکه افزایش یافته است. در شرایط فعلی صادرات انرژی بیش از دو برابر شده است اما بانک‌های بزرگ دنیا هنوز حاضر به کار با ایران نیستند. بانک‌های بزرگ فقط در صورتی حاضر به تعامل بانکی با ایران می‌شوند که رتبه اعتباری ایران ارتقا یابد. رتبه اعتباری ایران پرریسک است. بنابراین برای تعامل با بانک‌های بزرگ دنیا، رتبه اعتباری کشور باید کم ریسک ارزیابی شود.
 
شرط ارتقای رتبه اعتباری ایران به کم‌ریسک چیست ؟
 
زمانی رتبه اعتباری کشوری کم‌ریسک ارزیابی می‌شود که تورم در آن کشور به حدود سه درصد برسد. اگر ایران می‌خواهد با بانک‌های بزرگ اروپا تعامل داشته باشد، باید سیاست‌های ضدتورمی را ادامه دهد و حتی به سمت تورم سه درصدی پیش برود.
 
در چنین شرایطی آیا نمی‌توان با بانک‌های درجه دو و سه و بانک‌های کوچک‌تر کار کرد؟ مشکل کار کردن با این بانک‌هاچیست؟
 
بانک‌های کوچک به وفور یافت می‌شوند که حاضرند با ایران کار کنند اما این بانک‌ها، سرمایه اندکی دارند. اگر منابع 50 میلیارد دلاری بانک مرکزی در یک بانک کوچک سپرده‌گذاری شود، با ورشکست شدن آن بانک، پول ایران نیز از بین می‌رود. کشورهای نفت‌خیز نباید در بانک‌های کوچک سپرده‌گذاری کنند. اکنون ده‌ها بانک کوچک هستند که حاضرند با ایران کار کنند تا پول ما را به زخم‌های خود بزنند. در اصل علت اینکه تحریم به سادگی موفق شد، این بود که سپرده‌های بانک مرکزی در پنج بانک بزرگ سرمایه‌گذاری شده بود. وقتی این پنج بانک، ایران را تحریم کردند، تحریم ضربه خود را به کشور ما وارد کرد. اکنون نیز که برخی به دولت انتقاد می‌کنند که بانک‌ها با ایران کار نمی‌کنند، منظور بانک‌های بزرگ است که البته ایراد بجایی است زیرا ما باید با بانک‌های بزرگ کار کنیم. مردم ایران اگر می‌خواهند برجام به تعامل با بانک‌های بزرگ منجر شود، باید هزینه آن را بپردازند. مردم ما گاهی همه چیز را می‌خواهند بدون اینکه هزینه داشته باشد. چنین چیزی ممکن نیست.
 
آیا در چنین شرایطی سیاست دولت باید تورم سه درصدی باشد؟
 
خیر، تورم بالا خود به خود و اگر کسی نیز دخالت نکند، به سمت تورم پایین حرکت خواهد کرد.
 
منظورتان از این جمله چیست؟ در واقع چگونه چنین چیزی ممکن است؟
 
ابتدا اجازه دهید تورم را تعریف کنم. تورم، فزونی تقاضا بر عرضه است و فقط وقتی به وجود می‌آید که اقتصاد با اضافه تقاضا مواجه شود. بدون اضافه تقاضا، تورم ایجاد نمی‌شود. از سال 1380 تا پایان سال 90 برای مدت 10 سال، ایران دومین کشور دنیا در نرخ تورم بالا بود. در سال 91 نیز، ایران اولین کشور دنیا در بالاترین نرخ تورم بود. وقتی کشوری برای مدتی طولانی دارای نرخ تورم بالا باشد، رفتار اقتصادی مردم تغییر می‌کند. در واکنش نسبت به تورم سنگین، مردم بسیار کمتر از درآمدشان مصرف می‌کنند تا از تورم، سود ببرند. به نظر من در وضعیت فعلی مردم ایران خیلی کمتر از درآمدشان مصرف می‌کنند. وقتی مردم کمتر از درآمدشان مصرف می‌کنند، تقاضای کل کاهش پیدا می‌کند. وقتی تقاضای کل کاهش یابد، تورم نزولی می‌شود و خود به خود مهار می‌شود؛ به عبارت دیگر تورم سنگین ، به طبیعت خود به تورم حداقلی تبدیل می‌شود.
 
یعنی مهار تورم از نظر شما یک امر طبیعی است و نباید آن را ناشی از برنامه‌ریزی دولت‌ها دانست؟
 
تورم باعث می‌شود تا پولدار، پولدارتر شود و فقیر، فقیرتر. تورم بالا،جامعه را دو قطبی می‌کند و وقتی یک اقتصاد برای مدت طولانی مثل 10 سال تورم بالا داشته باشد، در آن تمرکز ثروت ایجاد می‌شود. اکنون در ایران دو درصد خانواده‌ها صاحب 80 درصد سپرده‌های بانکی هستند که این سطح از تورم منجر به تمرکز ثروت می‌شود. وقتی دو درصد خانواده‌ها مالک 80 در صد سپرده‌های بانکی باشند، مصرف در جامعه کاهش پیدا می‌کند. بنابراین صنایع متکی به مصرف، دچار بحران فروش می‌شوند. همچنین فروش بخش بازرگانی متکی به مصرف، کاهش پیدا می‌کندچرا که دو درصد از مردم، تقاضای چندانی برای کالاهای مصرفی ایجاد نمی‌کنند. در چنین شرایطی مردم دو دسته می‌شوند؛ دو درصد از مردم که به شدت قدرت خرید دارند اما تقاضای مصرفی کمی ایجاد می‌کنند و 98 درصد که تقاضای مصرفی بالا دارند، اما پول ندارند. بنابراین تمرکز ثروتی که ایجاد شده، تقاضای کل را کاهش می‌دهد و با کاهش شدید تقاضا، تورم مهار می‌شود. از این رو تمر کز ثروت، باعث مهار تورم می‌شود. در چنین شرایطی دولت اگر هم می‌خواست و اراده ایجاد تورم داشت، به سبب مصرف بسیار کمتر از درآمد و تمرکز ثروت، نمی‌توانست تورم ایجاد کند زیرا 80 درصد مردم، فقط صاحب 20 درصد سپرده‌ها هستند.
 
آیا این بحث شامل دارایی‌های سرمایه‌ای مثل مسکن نیزمی‌شود؟
 
باید بین تورم در خصوص دارایی‌های سرمایه‌ای و تورم در خصوص کالا و خدمات مصرفی، تمایز قایل شد. پول کم‌بهره باعث ایجاد حباب در دارایی‌های سرمایه‌ای می‌شود؛ یعنی عامل افزایش قیمت مسکن، پول کم‌بهره است. همان‌گونه که دیدیم عامل افزایش قیمت مسکن در دهه 80، تزریق پول کم‌بهره به اقتصاد بود.
 
کمی بیشتر در این باره توضیح دهید. منظور از پول کم‌بهره چیست؟
 
از سال 1380 تا 1390 قیمت نفت سالانه افزایش می‌یافت. برای اینکه دریابیم چرا قیمت مسکن در دهه 80 تا این اندازه افزایش یافت، درک راهبرد بانک مرکزی در انطباق اقتصاد ایران با افزایش سالانه قیمت نفت در این 10 سال خیلی مهم است. باید نحوه انطباق اقتصاد ایران با افزایش قیمت نفت به‌وسیله بانک مرکزی تحلیل شود. افزایش قیمت نفت باعث می‌شد تا سالانه دلار بیشتری به اقتصاد تزریق شود که اقتصاد، قادر به جذب دلار مازاد نبود. بنابراین بخشی از دلار ارائه‌شده به بازار که ناشی از افزایش قیمت نفت در آن سال نسبت به سال قبل بود، فروش نمی‌رفت؛ یعنی دولت نمی‌توانست دلاری را که از افزایش قیمت نفت حاصل شده بود، به فروش برساند. در اینجا بانک مرکزی اقدام به خرید دلارهای اضافی با چاپ اسکناس می‌کرد. پس راهبرد بانک مرکزی، خرید دلار اضافی ناشی از افزایش قیمت نفت با چاپ اسکناس بود. در واقع عرضه پول بسیار بیشتر از عرضه کالا بود. وقتی عرضه پول بیشتر از عرضه کالا باشد، اقتصاد با پول کم‌بهره مواجه می‌شود.پول کم‌بهره به این معناست که نرخ بهره خیلی کمتر از نرخ تورم است. وقتی برای مدت بیش از سه سال نرخ بهره خیلی کمتر از نرخ تورم باشد، حباب دارایی سرمایه‌ای ایجاد می‌شود؛ یعنی خانه به شدت گران می‌شود. حباب به این معناست که قیمت برخی از کالاها بیش از قدرت خرید مردم رشد می‌کند. پس عامل افزایش سنگین قیمت مسکن در دوران احمدی نژاد، این بود که نرخ بهره کمتر از نرخ تورم بود.
 
همان‌گونه که گفتید از سال 1380 تا 1390 نرخ بهره بسیار کمتر از نرخ تورم بود و اکنون نرخ بهره بسیار بیشتر از نرخ تورم است. چگونه در اقتصادی که نرخ بهره خیلی کمتر از نرخ تورم بود، به چنین وضعیتی در اقتصاد رسیدیم ؟
 
وقتی که نرخ تورم بیشتر از نرخ بهره باشد، به حباب در بخش دارایی سرمایه‌ای منجر می‌شود و مسکن گران می‌شود. وقتی مسکن سالانه گران شود، مردم مشاهده می‌کنند که خیلی بیشتر از انتظارشان از بخش مسکن سود به‌دست می‌آورند. بنابراین به این نتیجه می‌رسند که با دریافت وام، بیشتر سود کنند. درنتیجه عده‌ای با دریافت وام شروع به خرید مسکنی می‌کنند که قیمت آن بسیار بیشتر از قدرت خرید مردم رشد کرده است. به زبان بسیار ساده، مردم شروع می‌کنند که با وام، دارایی حبابی را بخرند. اکنون مشکل اقتصاد این است که قیمت مسکن ویژه قشر ضعیف و متوسط، بسیار بیش از قدرت خرید این قشر رشد کرده است. بنابراین قشر متوسط و ضعیف نمی‌توانند مسکن‌های ارائه‌شده را خریداری کنند. در سال 90 و 91 قیمت مسکن بسیار بیش از قدرت خرید قشر متوسط و ضعیف افزایش یافت. درنتیجه از آغاز سال 92 این دو قشر قادر به خرید مسکن به قیمت‌های افزایش‌یافته نبودند. حال کسانی هستند که حتی با وام مسکن، نمی‌توانند مسکن حبابی را به فروش برسانند.
 
در چنین شرایطی چه اتفاقی می‌افتد ؟
 
به نظر من 50 درصد وام‌های مسکن به هر اسمی دریافت شده باشد، در عمل وارد بخش مسکن شده است. بسیاری از وام‌هایی که به اسم صنعت دریافت شده نیز وارد بخش مسکن شده است. 15 وزارتخانه یا واحد اجرایی بزرگ در دهه 80، اقدام به تاسیس بانک و موسسه مالی کردند که سپرده مردم را دریافت کنند و آن سپرده را به شرکت‌های زیرمجموعه خود وام دهند تا وارد بخش مسکن شوند. وقتی قشر متوسط و ضعیف نتواند مسکن‌های تولیدی را خریداری کند، این افراد نیز نمی‌توانند وام دریافتی را پرداخت کنند. در وضعیت موجود 70 درصد از کسانی که وام دریافت کرده‌اند و آن را وارد معاملات حبابی مثل مسکن کرده‌اند، جنس تولیدی آن‌ها به فروش نمی‌رسد تا بتوانند وام را برگردانند. وقتی 70 درصد وام‌ها به بانک برگردانده نشود، نرخ بهره بالا می‌رود. علت بالارفتن نرخ بهره این است که 70 درصد وام‌های بانکی وصول نمی‌شود. وقتی وام وصول نمی‌شود و بانک فقط با 30درصد از ظرفیت خود کار می‌کند اما تقاضا برای وام بیش از آن باشد، نرخ بهره بالا می‌رود. نتیجه آخر اینکه این وضعیت باعث می‌شود نرخ بهره بالا ‌برود و مشاهده می‌کنیم اکنون نرخ بهره بسیار بیشتر از نرخ تورم است.
 
با این اوصاف وقتی نرخ بهره بسیار بیشتر ازنرخ تورم شود، چه اتفاقی می‌افتد ؟
 
وقتی نرخ بهره بسیار بیش از تورم شود، خرید واحد مسکونی غیراقتصادی می‌شود. بنابراین معاملات مسکن به شدت کاهش می‌یابد.
 
در حال حاضر تحلیل شما از وضع معاملات مسکن و آینده آن و در واقع خروج از رکود و دستیابی به رونق اقتصادی به چه صورت است ؟
 
در سال گذشته 765 هزار واحد مسکونی، انشعاب برق خانگی دریافت کردند. خانه‌هایی که انشعاب برق خانگی دریافت می‌کنند، خانه‌ها‌یی هستند که در آن سال به اتمام رسیده‌اند. در سال گذشته 760 هزار واحد مسکونی با کد رهگیری در ایران فروخته شد و در کل 765 هزار واحد به فروش رسیده است. در ایران 27 میلیون واحد مسکونی وجود دارد که انشعاب برق خانگی دارند. وقتی در هر سال 760 هزار واحد مسکونی به فروش می‌رود، یعنی در هر سال فقط 2.7 درصد از واحدهای مسکونی فروخته می‌شود. این نشان می‌دهد مردم چندان خانه نمی‌خرند و کسی نمی‌تواند واحد مسکونی را به فروش رسانده و از محل آن بدهی خود را پرداخت کند. 80 درصد دارایی مردم غیر از سپرده بانکی، اموال غیرمنقول است و چندان فروش نمی‌رود. این نشان می‌دهد 80 درصد از دارایی مردم از چرخه اقتصاد خارج شده و فقط 2.7 درصد آن در چرخه اقتصاد فعال است.
 
در چنین شرایطی چه اتفاقی رخ خواهد داد؟
 
فروشنده ابتدا مقاومت کرده و حاضر به کاهش قیمت مسکن نمی‌شود. خریدار نیز نمی‌خرد. بنابراین معاملات کاهش می‌یابد. اما در مجموع سه اتفاق می‌تواند رخ دهد. نخست اینکه قدرت خرید مردم بالا برود که با توجه به قیمت نفت، چنین امکانی وجود ندارد. حالت دوم این است که قیمت مسکن 50 درصد کاهش یابد تا با سطح قدرت خرید متعارف مردم منطبق شود و حالت سوم نیز ادامه وضعیت موجود است؛ یعنی کاهش شدید معاملات.
 
درنهایت به کجا خواهیم رسید؟
 
در نهایت ابتدا تعداد معاملات به شدت کاهش می‌یابد و بعد قیمت سقوط می‌کند. عامل اصلی این وضعیت این است که نرخ بهره بسیار بیشتر از نرخ تورم است. وقتی نرخ بهره بیشتر از تورم باشد، همه حباب‌های قیمتی می‌شکند. دقت کنیدکه به روند باید توجه شود. ابتدا پول کم‌بهره با ایجاد حباب در دارایی، وضعیتی ایجاد می‌کند که قیمت مسکن بیش از قدرت خرید قشر متوسط و ضعیف رشد می‌کند و این دو قشر نمی‌توانند با این سطح از قیمت واحد مسکونی خریداری کنند. بنابراین کسانی که با وام بانکی وارد این بخش شده‌اند، نمی‌توانند واحدهای خود را به‌فروش برسانند و بانک‌ها با کاهش وصولی ، فقط معادل 30 درصد ظرفیت خود وام پرداخت می‌کنند و در مرحله بعد با کاهش وصولی بانک‌ها ، نرخ بهره افزایش می‌یابد و در نهایت نرخ بهره بالا به شکسته شدن حباب مسکن می‌انجامد.
 
و در مرحله بعد؟
 
قیمت مسکن آن‌قدر کاهش می‌یابد تا با قدرت خرید متعارف مردم سازگار می‌شود و مردم پس از سقوط قیمت مسکن، شروع به خرید و فروش می‌کنند و رونق ایجاد می‌شود.
 
در واقع شما می‌گویید رونق فقط پس از یک شوک قیمتی و سقوط قیمت دارایی‌های سرمایه‌ای رخ می‌دهد ؟
 
بله، به نظر من اینکه برخی از عزیزان از جمله آقای مسعود نیلی گفته‌اند رونق اقتصادی در کشور در نیمه دوم سال 97 اتفاق می‌افتد، اشتباه است. افزایش قیمت‌ها در سال 90 و 91 غیرواقعی بوده است و تا زمانی که افزایش غیرواقعی قیمت‌ها که در آن سال‌ها اتفاق افتاد تعدیل نشود، رونقی نیز در اقتصاد کشور ایجاد نخواهد شد. در واقع باید گفت رسیدن به دوران رونق اقتصادی در ایران، نیاز به زمان زیاد و افزایش قدرت تحمل مردم دارد. چرخ اقتصاد نمی‌تواند به یکباره به حرکت درآید بلکه این امر باید به تدریج محقق شود.